بازار؛ گروه بین الملل: خروج پر هرج و مرج ایالات متحده از افغانستان در اوت ۲۰۲۱ فرصتی دیگر برای متحدانش در خلیج فارس بود تا به تلاشهای خود برای تنوع بخشیدن به سیاستهای امنیتی خارجی فراتر از واشنگتن ادامه دهند.
تقابل تند آمریکا و ایران در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ که شامل حملات به برخی تأسیسات در داخل یا نزدیک کشورهای شورای همکاری خلیجفارس نیز میشد، قبلاً بر ساختار امنیتی متزلزل غرب محور در منطقه تمرکز کرده بود؛ ضمن اینکه بر لزوم تسریع روند کاوش مکانیزم های جایگزین برای تضمین صلح و امنیت در منطقه ای که به طور حیاتیش با منافع اقتصادی و سیاسی جهانی مرتبط است، تاکید کرد.
این امر کشورهای آسیایی را به منصه ظهور می رساند، که بسیاری از آنها در دهه های اخیر شاهد تغییر عمده ای در قدرت اقتصادی خود بوده اند؛ در حالی که دارای پتانسیل تغییر چشم انداز سیاسی_امنیتی جهانی از جمله منطقه خلیج فارس هستند. در طول دو دهه گذشته، روابط بین بزرگترین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان نفت آسیا به طور تصاعدی با رشد مواجه شده؛ در حالی که با تأمین انرژی مورد نیاز رونق آسیا، اقتصاد کشورهای خلیج فارس نیز به سرعت رشد کرد.
در همین راستا، رفاقت و دوستی شرق_شرق مبتنی بر نفت به طور پیوسته برای تقویت تجارت غیرنفتی و سرمایه گذاری های متقابل استراتژیک در بخش های مختلف گسترش یافت. در نتیجه، مجموع معاملات تجاری خلیج فارس و آسیا از مجموع معاملات اتحادیه اروپا و ایالات متحده فراتر رفت.
در حالی که این موضوع اساساً ریشه در عوامل اقتصادی داشت، چند موضوع دیگر به تشدید روابط خلیج فارس با آسیا کمک کرد؛ از جمله تأثیر حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، که بذر سوء ظن را در روابط خلیج فارس و غرب کاشت و در نتیجه، موجب تشویق سرمایه گذاری خلیج فارس و آسیا شد.
همچنین، این موضوع، کاهش وابستگی مذهبی شورای همکاری خلیج فارس و تمرکز بر عمل گرایی اقتصادی را در بر داشت که به آنها کمک کرد تا به عنوان مثال، مشارکت های جدیدی را با روسیه و چین دنبال کنند؛ در حالی که عامل آسایش منطقه با آسیا را نمیتوان در نظر نگرفت که برخلاف ایالات متحده و اتحادیه اروپا، روابط اقتصادی را با برنامه اصلاحات سیاسی مرتبط نمی کند.
روابط خلیجفارس و آسیا به رشد ریشههای عمیقتر در حوزه انرژی، از جمله انرژیهای تجدیدپذیر، ادامه خواهد داد و در عین حال به بخش غیرنفتی تنوع خواهد بخشید
سیاست «نگاه به شرق» خلیج فارس در حوزه اقتصادی_ به ویژه شش کشور شورای همکاری خلیج فارس_ممکن است ناشی از این محاسبات بلندمدت باشد که تغییر قدرت اقتصادی به شرق می تواند بر نظم سیاسی_امنیتی جهانی تحت سلطه غرب با پیامدهای گسترده تر برای منطقه تأثیر بگذارد. با حرکت رو به جلو، روابط خلیجفارس و آسیا به رشد ریشههای عمیقتر در حوزه انرژی، از جمله انرژیهای تجدیدپذیر، ادامه خواهد داد و در عین حال به بخش غیرنفتی تنوع خواهد بخشید.
مدتها قبل از اینکه ایالات متحده سیاست متعادلسازی استراتژیک خود را به آسیا اعلام کند، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، آسیا را بهعنوان متحد آینده خود به رسمیت شناختند
بنابراین، مدتها قبل از اینکه ایالات متحده سیاست متعادلسازی استراتژیک خود را به آسیا اعلام کند، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، آسیا را بهعنوان متحد آینده خود به رسمیت شناختند. اگرچه این پیوندها اساساً ریشه در فعالیتهای اقتصادی مبادلاتی داشتند، اما به آرامی در حال تبدیل شدن به عواملی هستند که قادر به تأثیرگذاری بر ژئوپلیتیک با امکان توسعه یک معماری امنیتی «جمعی» خلیج فارس که توسط آسیاییها در آینده توسعه مییابد، باشند.
خلیج فارس فعال
در سالهای اخیر درخواستهای فزایندهای از سوی کشورهای شورای همکاری خلیجفارس برای ارزیابی وضعیت، اقدامات مستقل و طراحی ترتیبات امنیتی آینده، بدون واگذاری همه چیز به ایالات متحده برای تدوین و در نتیجه گشودن پنجرهای برای کشورهای آسیایی مطرح شده است. با این حال، برخی از کارشناسان می گویند که اگرچه روابط شورای همکاری خلیج فارس با آسیا در حال گسترش است، اما هیچ بازیگر بین المللی دیگری نمی تواند به تنهایی در آینده کوتاه مدت منطقه جایگزین ایالات متحده شود.
اما این موضوع می تواند در بلندمدت یعنی شاید در حدود سال ۲۰۳۵ زمانی که ایالات متحده دیگر بزرگ ترین اقتصاد جهان نباشد، تغییر کند. توجه به این نکته حائز اهمیت است که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با وجود تلاشهای آشتی العلا و بغداد در سال ۲۰۲۱ میان امارات، عربستان سعودی و قطر، یک نهاد همگن نیستند. بلوک شش عضوی را می توان به سه گروه تقسیم کرد: یک، عربستان سعودی، امارات و بحرین. دو، قطر؛ و سه، کویت و عمان. در حالی که اختلافات عمده ای در داخل بلوک بر سر تعدادی از مسائل منطقه ای وجود دارد، همه اعضا به بررسی سناریوهای امنیتی جایگزین در منطقه ابراز علاقه کرده اند.
این موضوع از این واقعیت ناشی می شود که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به طور فزاینده ای خود را در یک راه حل می بینند که باید میان ضامن امنیتی سنتی خود، ایالات متحده، و اختلافات آنها با بسیاری از جنبه های سیاست ایالات متحده از ابتدای قرن، یکی را انتخاب کنند. آنها به طور فزاینده ای متقاعد شده اند که رویدادهای خاورمیانه فراتر از محدوده نفوذ ایالات متحده است، همانطور که از حوادث افغانستان، عراق، سوریه و لیبی و غیره مشهود است. تحولات مربوط به ایران، به ویژه، قطعاً به نفع کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نبوده است.
با توجه به فشار مضاعف رهبری خلیج فارس که قادر به ارائه چشم انداز امنیتی لازم نیست، دو مکتب فکری در منطقه حاکم است: یکی خواستار دخالت کمتر بین المللی در امور منطقه و دیگری بیشتر. کارشناسانی که استدلال می کنند راه برون رفت از این معضل از طریق خروج قدرت های خارجی از خلیج فارس است، احساس می کنند که آنها به جای مشارکت مثبت، بحران ها را تسریع کرده اند. بنابراین، شعار جدید این است که یک سیستم امنیتی پایدار خلیج فارس تنها در صورتی می تواند کار کند که مبتنی بر یک ابتکار منطقه ای باشد.
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تمایل دارند روابط شدید سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی با سایر کشورها را برای مقابله با این تصور رایج که تنها قدرت نظامی آمریکا مهم است، در نظر بگیرند
اما وضعیت میدانی _به ویژه فقدان قابلیتهای نظامی معتبر بومی، رقابت عربستان و ایران، اختلافات بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس و فقدان هرگونه ترتیبات امنیتی غیر آمریکایی_نه برای حذف کامل نیروهای خارجی مساعد است و نه توسعه یک جایگزین منطقه ای در چنین شرایطی تنها گزینه بین المللی شدن بیشتر منطقه است. از این رو، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تمایل دارند روابط شدید سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی با سایر کشورها را برای مقابله با این تصور رایج که تنها قدرت نظامی آمریکا مهم است، در نظر بگیرند.
برای نهادینه کردن این کاوش، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، همراه با تنوع اقتصادی، تنوع سیاست خارجی را نیز تشدید کرده اند. سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان سعودی در سال ۲۰۰۴ در بحرین گفت: تضمین امنیت خلیج فارس را نمی توان به صورت یکجانبه حتی توسط تنها ابرقدرت جهان ارائه کرد... منطقه نیازمند تضمین هایی است که با اراده جمعی جامعه بین المللی ارائه شود.
به همین ترتیب، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر در سال ۲۰۰۷ در مجمع عمومی ملی متحد گفت: درگیریهای بزرگ در جهان برای یک قدرت بزرگتر از آن شده است که بتواند به تنهایی آنها را مدیریت کند». در سال ۲۰۱۶، انور قرقاش، وزیر امور خارجه امارات گفت: در دنیای امروز، ثبات منطقه نمی تواند تنها بر تعامل آمریکا متمرکز باشد. سایر بازیگران از جمله روسیه، چین، هند و اتحادیه اروپا نیز نقش مهمی دارند و به همین دلیل است که سیاست خارجی ما به دنبال تحکیم روابط با این بازیگران است.
بر همین اساس، روابط کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ بهبود یافت. خروج آمریکا از برجام و شهادت سردار قاسم سلیمانی به اهداف آنها کمک کرد. اما در عرض چند ماه پس از اینکه دولت جو بایدن این اتهام را به عهده گرفت، مشخص شد که صمیمیت دوران ترامپ ناپایدار خواهد بود. به احتمال زیاد روابط ایالات متحده و شورای همکاری خلیج فارس به آنچه دولت باراک اوباما پیش بینی کرده بود، نزدیک تر خواهد بود؛ به ویژه در مورد مذاکره مجدد برجام با ایران.
علاوه بر این، خروج امارات از یمن و پایان تحریم قطر و مذاکرات آشتی امارات و عربستان سعودی با ترکیه، تحولاتی است که تا حدودی مشروط به این انتظار است که دولت بایدن کمتر در امور منطقه دخالت کند. زنجیره بی نظم وقایع در افغانستان در سال ۲۰۲۱ تنها درک ناکارآمدی و غیرقابل اعتماد بودن ایالات متحده را تقویت کرد. بر همین اساس می توان گفت که اشتباهات ایالات متحده اخیراً فاجعه بار بوده و لازم است کشورهای خلیج فارس از آنها درس بگیرند. از این رو، زمان کاهش وابستگی به واشنگتن در حوزه استراتژیک فرا رسیده است.
تغییر قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی از غرب به شرق به ویژه در رشد چین مشهود است
اعتماد به ایالات متحده نیز نیاز به بازنگری عمیق و اساسی است. حتی ارتباط قدیمی با ایالات متحده که مناسب شرایط قرن بیستم بود، ممکن است با شرایط قرن بیست و یکم مطابقت نداشته باشد، و همچنین ممکن است با شرایط ظهور خلیج فارس به عنوان یک نیروی رو به رشد در منطقه عرب همخوانی نداشته باشد. این رویکرد ناسازگار ایالات متحده، همراه با تغییر در مرکز قدرت اقتصادی از غرب به شرق، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را به ایجاد روابط با بسیاری از گزینه ها، به ویژه در آسیا، از جمله چین، هند، ژاپن و کره جنوبی در میان دیگران (و روسیه و ترکیه نیز) تشویق کرده است.
تغییر قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی از غرب به شرق به ویژه در رشد چین مشهود است. هند، ژاپن و سایرین در آسیا که از نظر فناوری پیشرفته و از نظر اقتصادی به همه قاره ها مرتبط هستند نیز بخشی از این ترکیب هستند. این پدیده به توانایی های آمریکا و اروپا برای تأثیرگذاری بر جهان مانند گذشته آسیب زده است. منطقه در حالی که روابط جدید را پرورش می دهد، منافع اقتصادی و نیازهای امنیتی خود را به هم مرتبط می کند و جدای از اهمیت انرژی، کشورهای آسیایی، به ویژه چین و هند، نشانه هایی از ارتباط منطقه خلیج فارس با مسائل امنیتی فراملی مانند اشاعه سلاح، جنایت، مواد مخدر و تروریسم و تأثیر آنها بر شرایط داخلی خود را نشان می دهند.
بنابراین، به جای قرار دادن تمام تخم مرغ هایشان در یک سبد، این «تعادل همهجانبه» به این معنی است که روابط منطقه با ایالات متحده دیگر آمریکا محور نیست. در این زمینه است که برخی از محققان ایده ارتقاء رابطه خریدار و فروشنده شورای همکاری خلیج فارس_آسیا را به یک رابطه استراتژیک تبلیغ می کنند.
هنوز روزهای اولیه است، اما تلاش بر این است که بر روی گرمای مساعد اقتصادی و سیاسی کنونی برای ترسیم یک بعد امنیتی استراتژیک برای روابط میان خلیج فارس و آسیا ایجاد شود
آنها همچنین در حال بررسی احتمالات برای یک معماری جدید امنیت جمعی هستند که هم قدرت های آسیایی و هم قدرت های غربی را در بر می گیرد. هنوز روزهای اولیه است، اما تلاش بر این است که بر روی گرمای مساعد اقتصادی و سیاسی کنونی برای ترسیم یک بعد امنیتی استراتژیک برای روابط ایجاد شود. با این حال، دولت ایالات متحده تمایلی به تسلیم شدن ندارد. کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، با انعکاس اختلافات غالب در واشنگتن، تاکید کرد که «آینده سیاست در آسیا تعیین خواهد شد، نه افغانستان یا عراق، و آمریکا دقیقاً در مرکز عمل خواهد بود.»
چنین اظهاراتی و رقابت فزاینده اقتصادی و سیاسی بین ایالات متحده و چین و متحدان آنها، امکان رقابت شدید بر سر نفوذ و اختلاف بر سر منافع بلندمدت کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را افزایش می دهد. برخی از تحلیلگران همچنین خاطرنشان کرده اند که توافقنامه ابراهیم راه واشنگتن برای بررسی مشارکت فزاینده پکن و مسکو در منطقه از طریق ترویج متحد آمریکا، اسرائیل به عنوان شریک جایگزین اقتصادی، فناوری و امنیتی در منطقه است. این موضوع به عنوان روشی تلقی می شود که با آن ایالات متحده می تواند به جدایی تدریجی خود بدون واگذاری فضا به رقبای استراتژیک خود ادامه دهد.
بنابراین، این واقعیت که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در میان سیگنالهای گیجکننده از سوی ایالات متحده و حتی نارضایتی و خستگی از ایالات متحده حتی حاضرند جایگزینهایی را در نظر بگیرند، تغییر «استراتژیک» واقعی در منطقه است. به طور همزمان، توجه به نقش فعال کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در بررسی گزینه های بومی برای دستیابی به ثبات در منطقه، حتی اگر نتایج مورد نظر را به همراه نداشته باشند، جالب است. عربستان سعودی، امارات و قطر بخشی از تحولات سیاسی و نظامی در لیبی و سوریه پس از قیام اعراب در سال ۲۰۱۱ و پس از آن در یمن بوده اند.
به عنوان بخشی از این تلاش آزمایشی در جهت کشف راهحلهای منطقهای برای مشکلات منطقهای، برخی از کشورهای خلیجفارس قابلیتهای نظامی خود را گسترش دادهاند و خود را از دریافتکننده امنیت به تامینکننده امنیت تبدیل کردهاند. علاوه بر این، برای مثال، عربستان سعودی و امارات به عنوان میانجی در توافق صلح تیگرای و اتیوپی در سال ۲۰۱۸ ایفای نقش کردند.
نظر شما