بازار؛ گروه بین الملل: «جاناتان فولتون» استادیار علوم سیاسی در دانشگاه زاید در ابوظبی، امارات متحده عربی در طی مقاله ای نوشت: چین رویکردی مبتنی بر اقتصاد را در قبال کشورهای خلیج فارس دنبال کرده است که مطابق با نحوه تعامل با مناطق غنی از منابع خارج از همسایگی خود است.
ترجمه مقاله در ادامه می آید.
در سال های اخیر ظهور چین به عنوان بازیگر فرامنطقه ای در خلیج فارس به طور فزاینده ای مشهود شده و این روند در طول بیماری همه گیری کووید۱۹ سرعت بیشتری گرفته است. علیرغم این نفوذ فزاینده، چین به عنوان کشوری نسبتاً جدید در منطقه تلقی می شود و پیامدهای استراتژیک گسترده تر حضور پکن در خلیج فارس برای بسیاری از کشورهایی که دارای منافع منطقه ای هستند، مهم است.
برای درک آنچه که چین در منطقه خلیج فارس انجام می دهد باید از دو منظر به آن توجه کنیم: اول به عنوان مجموعه ای از روابط دوجانبه که توسط سیاست منطقه ای تا حدودی منسجم شکل می گیرد و دوم به عنوان پاسخی به تنش ها در سطح سیستمی که درحال افزایش روزافزون است.
روابط رقابتی چین و آمریکا از نظر سیاست منطقهای
چین رویکردی مبتنی بر اقتصاد را در قبال کشورهای خلیج فارس دنبال کرده است که مطابق با نحوه تعامل با مناطق غنی از منابع خارج از همسایگی خود است. حزب کمونیست چین به شدت نگران فشارهای سیاسی و اقتصادی داخلی است و تجارت خارجی، سرمایهگذاری و قراردادها در این زمینه مفید هستند.
در سیاستهای خارجی و امنیتی، تمرکز اصلی آن بر بسیاری از کشورها و مسائل پیرامون آن است. این موضوع کشورهای حاشیه خلیج فارس را در ردیف بالای نگرانی های چین قرار نمی دهد و در نتیجه پکن توانسته است از روابط مثبت اقتصادی به عنوان ابزار اصلی خود برای توسعه روابط خود در آنجا استفاده کند.
کشورهای خلیج فارس دو ویژگی منحصر به فرد دارند که ارتباط استراتژیک آنها را با پکن توضیح می دهد: صادرات انرژی قابل توجه آنها و اهمیت ژئوپلیتیکی آنها برای طرح یک کمربند یک جاده
کشورهای خلیج فارس دو ویژگی منحصر به فرد دارند که ارتباط استراتژیک آنها را با پکن توضیح می دهد: صادرات انرژی قابل توجه آنها و اهمیت ژئوپلیتیکی آنها برای طرح یک کمربند یک جاده. چین معمولاً بیش از ۴۰ درصد نفت خود را از کشورهای حاشیه خلیج فارس وارد و آنها را به ستون اصلی امنیت انرژی خود تبدیل میکند.
آینده پس از هیدروکربن در نهایت این روند را تغییر خواهد داد، اما در حال حاضر تولیدکنندگان انرژی خلیج فارس نقش مهمی در شکوفایی اقتصادی چین ایفا خواهند کرد. در مورد اهمیت ژئوپلیتیکی آنها، بزرگترین شریک تجاری چین اتحادیه اروپا است و نقطه پایانی مهم در طرح یک کمربند یک جاده چین است.
کشورهای خلیج فارس، به ویژه پادشاهی های شبه جزیره عربستان، مرکزی هستند که چین را به اروپا و چندین منطقه دیگر چه از طریق زمین و چه از طریق دریا متصل می کند. از این رو ثبات خلیج فارس به نگرانی برای جاه طلبی های پکن تبدیل می شود.
در سطح منطقه ای از زمان شیوع بیماری همه گیر تحولات متعددی رخ داده است که عمق روابط بین چین و کشورهای خلیج فارس را نشان می دهد. پاسخهای COVID-۱۹ به درستی توجه بسیاری را به خود جلب کرده است، زیرا رویکردهای تعاونی به همهگیری بر سطوح رو به رشد اعتماد سیاسی و همکاری تأکید داشتند.
در مراحل اولیه، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس یکی از قابل توجه ترین منابع حمایت از چین برای مقابله با شیوع این بیماری بودند. قطر پنج کشتی باری حاوی ۳۰۰ تن تجهیزات پزشکی را به پکن فرستاد و سخنگوی وزارت امور خارجه چین به امارات متحده عربی در لیست کوتاهی از کشورهایی که تفاهم، حمایت و کمک صمیمانه و دوستانه ارائه کردند، اشاره کرد.
وزیر امور خارجه چین در ماه مارس با سفر به عربستان سعودی، ترکیه، ایران، امارات، عمان و بحرین منطقه خلیج فارس را در مرکز سفر خود به خاورمیانه قرار داد
از آنجایی که ویروس به سرعت در سراسر خلیج فارس گسترش یافت، چین با کمک های مادی، ساخت بیمارستان های صحرایی و مقامات بهداشتی و به اشتراک گذاشتن تجربیات خود در آزمایش، ردیابی و درمان ویروس کرونا به طور متقابل رفتار کرد.
آزمایشات بالینی واکسن در امارات متحده عربی و بحرین برای سینوفارم انجام شد که منجر به دسترسی زودهنگام واکسن برای هر دو کشور پس از استفاده از آن شد. همکاری دوجانبه بین پکن و ابوظبی به ویژه از زمان شیوع ویروس کرونا رواج داشته است.
«وانگ یی»، وزیر امور خارجه چین در ماه مارس با سفر به عربستان سعودی، ترکیه، ایران، امارات، عمان و بحرین منطقه خلیج فارس را در مرکز سفر خود به خاورمیانه قرار داد. در این سفر بود که قرارداد واکسن با امارات اعلام شد، اما این تنها پیشرفتی نبود که خبرساز شد.
در حالی که وانگ در عربستان سعودی بود، دو ابتکار عمل را اعلام کرد که ظاهراً جمهوری خلق چین را در دو موضوع مهم منطقه قرار داد: درگیری اسرائیل و فلسطین و صلح خاورمیانه. او خدمات چین را به عنوان میانجی بین اسرائیل و فلسطین ارائه کرد و از افراد برجسته برای گفتوگوهایی که هنوز محقق نشده است، به پکن دعوت کرد. این اعلامیه که یک روز پس از انتخابات اسرائیل انجام شد، کمتر از آنچه انتظار می رفت مورد توجه قرار گرفت.
چین این پیشنهاد را در گذشته ارائه کرده و تعداد کمی بر این باورند که چین پیشینه لازم را در این زمینه برای تسهیل توافق دارد. به جای یک پیشنهاد معتبر، احتمالاً این یک ژست نمادین بود که قرار بود جمهوری خلق چین را به عنوان منبع حمایت از اعراب و همچنین ابزاری برای متمایز ساختن خود از ایالات متحده آمریکا معرفی کند.
نکات - احترام به یکدیگر، حمایت از برابری و عدالت، دستیابی به عدم اشاعه هسته ای، تقویت مشترک امنیت جمعی و تسریع همکاری های توسعه - بیشتر آرمان هستند و هیچ نقشه ای برای موفقیت ارائه نمی دهند. به نظر نمی رسد هدف این پیشنهاد تلاشی برای مقابله چین با رویکرد موازنه قدرت نظامی ایالات متحده در منطقه باشد.
داستان بزرگ یا حداقل آن چیزی که به نظر میرسید بیشترین توجه را به خود جلب کرد، امضای مشارکت استراتژیک جامع با ایران بود. بسیاری نگران بودند که همکاری چین و ایران منجر به تغییر چشمانداز منطقهای شود، اما این توافق چارچوبی برای همکاری است تا مجموعهای از معاملات الزامآور. سخنگوی وزارت امور خارجه چین آن را بهعنوان طرحی برای ترسیم یک دوره همکاری بلندمدت توصیف کرد.
رویکرد اقتصاد محور جمهوری خلق چین به منطقه، درک مهمی از همسویی های سیاسی آن ارائه می دهد
در نهایت رویکرد اقتصاد محور جمهوری خلق چین به منطقه، درک مهمی از همسویی های سیاسی آن ارائه می دهد.
ترجیح چین برای یک محیط سیاسی باثبات به معنای همکاری نزدیک تر با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و حمایت از وضعیت منطقه ای حساس است. فراتر از ملاحظات در خلیج فارس، وضعیت رو به وخامت روابط چین و آمریکا عامل مهمی است.
انتقال دولت از ترامپ به بایدن به معنای تغییر در لحن و رویکرد بوده است، اما فرض استراتژیک اساسی یکسان است. چین به عنوان اصلی ترین رقیب استراتژیک ایالات متحده تلقی می شود و رقابت قدرت های بزرگ چارچوبی است که توسط هر دو طرف برای چارچوب دادن به وضعیت فعلی روابط دوجانبه استفاده می شود.
رویکرد چین به خلیج فارس همیشه برتری ایالات متحده آمریکا را در خط مقدم قرار داده است. ساختار امنیتی منطقه ای مورد حمایت واشنگتن، فرصت های کم هزینه ای را برای جمهوری خلق چین فراهم کرد تا منافع اقتصادی خود را گسترش دهد و در نتیجه پکن از هرگونه حرکتی که این امر را به خطر می اندازد اجتناب کرده است.
گسترش مستمر منافع چین در خلیج فارس بدون نیاز به تعهد امنیتی واقعی صورت گرفته است، اما اگر رهبران آن نسبت به تعهدات ایالات متحده در قبال امنیت خلیج فارس تردید داشته باشند، آنگاه این وضعیت می تواند تغییر کند. به رسمیت شناختن اینکه کشورهای حوزه خلیج فارس در حال تعامل با چین در مورد طیف وسیع تری از موضوعات هستند، زنگ خطر را در واشنگتن برانگیخته است.
در طول دولت ترامپ، چندین مقام به متحدان و شرکای منطقهای هشدار دادند که همکاری آنها با چین در موضوعات حساس، بهویژه توسعه شبکه جی ۵، میتواند روابط آنها با ایالات متحده را به خطر بیندازد، این امر در دولت بایدن ادامه داشته است.
در جلسه اخیر کمیته فرعی روابط خارجی سنا یکی از مقامات وزارت دفاع گفت: ما درک می کنیم که یک رابطه اقتصادی یا تجاری با چین وجود خواهد داشت، درست مانند ایالات متحده آمریکا اما دسته بندی های خاصی از فعالیت ها یا تعاملات وجود دارد که ممکن است شرکای ما در مورد همکاری با چین به آنها فکر کنند.
اگر این اتفاق رخ دهد، خطری برای فناوری دفاعی ایالات متحده آمریکا، سایر انواع فناوری و در نهایت حفاظت از زور به همراه خواهد داشت. این در نهایت بر سایر کشورهای دارای منافع در منطقه نیز تأثیر خواهد گذاشت و این منطقه می تواند به صحنه رقابت تبدیل شود و در نتیجه چشم انداز امنیتی می تواند تغییر کند.
این امر مستلزم تعامل فعال تری برای کشورهایی است که تمایلی به همسویی با سیاست منطقه ای نامشخص ایالات متحده یا بالقوه مشکل ساز چین ندارند.
نظر شما