بازار؛ گروه بین الملل: در ۳۰ اکتبر ۲۰۲۳، گزارشهایی مبنی بر غیبت اسرائیل از خدمات نقشهبرداری شرکتهای فناوری چینی بایدو و علیبابا منتشر شد. برخی معتقدند که پکن در جنگ جاری در کنار حماس بر سر اسرائیل قرار گرفته است، این جملات بخشی از صحبت اندرو لاتام، استاد روابط بین الملل در کالج مکالستر است که به تازگی بیان کرده است.
در ادامه به ترجمه مقاله اخیر او در رابطه با تاثیر جنگ غزه بر استراتژیهای چین می پردازیم.
در عرض چند ساعت، مقامات چینی شروع به عقبنشینی از این روایت کرده و اشاره نمودند که نقشههای ارائه شده توسط شرکتهای فناوری چین از حمله حماس در هفت اکتبر بهطور کلی تغییر نکرده است. در واقع، وزارت امور خارجه چین از این فرصت استفاده کرد و از این هم فراتر رفت و تاکید کرد که چین در مناقشه، به دنبال حمایت از طرفین نیست؛ ضمن اینکه هم به حق اسرائیل برای دفاع از خود و هم به حقوق مردم فلسطین بر اساس قوانین بین المللی بشردوستانه احترام می گذارد.
این اظهار تعادل و یکنواختی نباید برای هیچ کس تعجب آور باشد. بیش از یک دهه است که زیربنای رویکرد استراتژیک چین در قبال خاورمیانه بوده و در این مدت پکن سعی کرده خود را دوست همه در منطقه و دشمن هیچکدام نشان دهد. اما اپیزود نقشه بر مشکلی که پکن بر سر بحران کنونی با آن مواجه است، تاکید می کند.
جنگ اسرائیل و حماس سختترین آزمون را برای استراتژی خاورمیانهای شی جینپینگ مطرح میکند که تا به امروز حول مفهوم «دیپلماسی متعادل» متمرکز شده است
دوقطبی که بر سر این درگیری_ هم در خود خاورمیانه و هم در سراسر جهان_ ایجاد شده است، حفظ رویکرد استراتژیک پکن در خاورمیانه را به طور فزاینده ای دشوار می کند. لاتام به عنوان محققی که در کلاسهای سیاست خارجی چین تدریس میکند، معتقد است که جنگ اسرائیل و حماس سختترین آزمون را برای استراتژی خاورمیانهای رئیسجمهور چین شی جینپینگ مطرح میکند که تا به امروز حول مفهوم «دیپلماسی متعادل» متمرکز شده است.
افزایش احساسات طرفدار فلسطین در چین_و همدردی های تاریخی این کشور در منطقه_نشان می دهد که اگر شی جین پینگ از جاده بی طرفی خارج شود، در کنار فلسطینی ها قرار می گیرد تا اسرائیلی ها. اما این انتخابی است که پکن ترجیح می دهد به دلایل عاقلانه اقتصادی و سیاست خارجی انجام ندهد.
همچنین، اندرو لاتام بر این باور است که انجام چنین انتخابی عملاً پایان تلاش یک دههای چین برای قرار گرفتن خود بهعنوان یک «تثبیتکننده مفید» تأثیرگذار در منطقه خواهد بود؛ یک قدرت خارجی که به دنبال میانجیگری در توافقهای صلح و ایجاد یک اقتصاد منطقهای واقعاً فراگیر است.
اهداف و استراتژی های پکن
در حالی که در دهههای گذشته، خرد متعارف در محافل دیپلماتیک این بود که چین آنقدرها در خاورمیانه سرمایهگذاری نمیکرد، از حدود سال ۲۰۱۲ این امر صادق نبود. از آن زمان به بعد، چین انرژی دیپلماتیک قابل توجهی را برای نفوذ خود در منطقه سرمایه گذاری کرده است. دیدگاه استراتژیک کلی پکن برای خاورمیانه، دیدگاهی است که در آن نفوذ ایالات متحده به طور قابل توجهی کاهش می یابد؛ در حالی که چین به طور قابل توجهی افزایش می یابد.
از یک سو، این مسئله صرفاً تجلی منطقهای یک چشمانداز جهانی است؛ همانطور که در مجموعهای از ابتکارات سیاست خارجی چین مانند سرنوشت جامعه مشترک، ابتکار توسعه جهانی، ابتکار امنیت جهانی و ابتکار تمدن جهانی همه آنها بیان شدهاند. حداقل تا حدی برای جلب توجه کشورهایی در جنوب جهانی طراحی شده اند که به طور فزاینده ای از نظم بین المللی مبتنی بر قوانین تحت رهبری ایالات متحده احساس بیگانگی می کنند.
افزون بر این، این دیدگاهی مبتنی بر ترس است که تداوم سلطه ایالات متحده در خاورمیانه دسترسی چین به صادرات نفت و گاز منطقه را تهدید می کند؛ ضمن اینکه بدان معنا نیست که پکن به دنبال جابجایی ایالات متحده به عنوان قدرت مسلط در منطقه است. با توجه به قدرت دلار و روابط دیرینه ایالات متحده با برخی از بزرگترین اقتصادهای منطقه، این امر غیرممکن است.
پکن از طریق آنچه در اسناد دولت خود به عنوان «دیپلماسی متوازن» و «موازنه مثبت» توصیف شده است، به دنبال ارتقای همسویی چندگانه است
در عوض، برنامه اعلام شده چین ارتقای همسویی میان کشورهای منطقه است؛ یعنی تشویق تک تک کشورها به تعامل با چین در زمینه هایی مانند زیرساخت ها و تجارت. انجام این کار نه تنها باعث ایجاد روابط بین چین و بازیگران در منطقه می شود، بلکه هرگونه انگیزه برای پیوستن به بلوک های انحصاری تحت رهبری ایالات متحده را نیز تضعیف می کند. پکن از طریق آنچه در اسناد دولت خود به عنوان «دیپلماسی متوازن» و «موازنه مثبت» توصیف شده است، به دنبال ارتقای همسویی چندگانه است.
دیپلماسی متوازن مستلزم عدم جانبداری در درگیری های مختلف_ از جمله درگیری اسرائیل و فلسطین_ و عدم ایجاد دشمنی است. موازنه مثبت بر پیگیری همکاری نزدیکتر با یک قدرت منطقه ای متمرکز است در حالی که ایران می گوید این امر باعث می شود دیگران_به عنوان مثال، کشورهای عربی خلیج فارس_ به دنبال همین روند باشند.
موفقیت چین در خاورمیانه
قبل از حمله حماس در هفت اکتبر به اسرائیل، استراتژی پکن شروع به پرداخت سود قابل توجهی کرده بود. چین در سال ۲۰۱۶ وارد یک مشارکت استراتژیک جامع با عربستان سعودی شد و در سال ۲۰۲۰ یک قرارداد همکاری ۲۵ ساله با ایران امضا کرد. در همین بازه زمانی، پکن روابط اقتصادی خود را با تعداد زیادی از کشورهای حوزه خلیج فارس از جمله بحرین، قطر، امارات، کویت و عمان گسترش داده است.
فراتر از خلیج فارس، چین همچنین روابط اقتصادی خود را با مصر تعمیق بخشیده، تا جایی که اکنون بزرگترین سرمایه گذار در پروژه توسعه منطقه کانال سوئز است
فراتر از خلیج فارس، چین همچنین روابط اقتصادی خود را با مصر تعمیق بخشیده، تا جایی که اکنون بزرگترین سرمایه گذار در پروژه توسعه منطقه کانال سوئز است. همچنین، در پروژه های بازسازی در عراق و سوریه سرمایه گذاری کرده است.
در اوایل سال جاری، چین میانجیگری توافقی را برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران انجام داد؛ یک پیشرفت بزرگ که چین را به عنوان یک میانجی اصلی در منطقه معرفی کرد. در واقع، به دنبال آن موفقیت، پکن شروع به جایگاه خود به عنوان یک واسطه بالقوه صلح بین اسرائیل و فلسطینی ها کرد.
تاثیر جنگ اسرائیل و حماس
با این حال، جنگ اسرائیل و حماس رویکرد چین نسبت به خاورمیانه را پیچیده کرده است. پاسخ اولیه پکن به درگیری ادامه دیپلماسی متعادل خود بود. پس از حمله ۷ اکتبر، رهبران چین حماس را محکوم نکردند، در عوض آنها از هر دو طرف خواستند تا خودداری کنند و راه حل دو کشور را بپذیرند.
این مسئله با سیاست دیرینه پکن مبنی بر «عدم مداخله» در امور داخلی سایر کشورها و رویکرد استراتژیک اساسی آن در منطقه سازگار است. وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، تحت فشار آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، دیدگاه چین را تکرار کرد که هر کشوری حق دفاع از خود را دارد؛ با بیان اینکه اسرائیل «باید به قوانین بشردوستانه بینالمللی پایبند باشد و از امنیت غیرنظامیان محافظت کند» توصیف کرد.
این صلاحیت نشان دهنده تغییر لحن از سوی پکن است، که به تدریج به سمت بیان اظهاراتی در جهت همدردی با فلسطینی ها و انتقاد از اسرائیل حرکت کرده است. در ۲۵ اکتبر، چین از حق وتوی خود در سازمان ملل برای جلوگیری از قطعنامه ایالات متحده که خواستار توقف کمک های بشردوستانه بود، به این دلیل که از اسرائیل خواسته بود تا محاصره غزه را لغو کند، استفاده کرد. ژانگ جون، سفیر چین در سازمان ملل، توضیح داد که این تصمیم بر اساس تقاضای قوی کل جهان، به ویژه کشورهای عربی است.
اگر فشارهای ژئوپلیتیکی، چین را به نقطه ای برساند که باید بین اسرائیل و جهان عرب تصمیم بگیرد، پکن انگیزه های اقتصادی قدرتمندی برای جانبداری از اعراب دارد
قهرمانی در جنوب جهانی
با توجه به نگرانیهای اقتصادی پکن و جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی آن، چنین تغییری جای تعجب ندارد. چین به شدت به تجارت با کشورهای متعدد در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا وابسته است تا با اسرائیل. اگر فشارهای ژئوپلیتیکی، چین را به نقطه ای برساند که باید بین اسرائیل و جهان عرب تصمیم بگیرد، پکن انگیزه های اقتصادی قدرتمندی برای جانبداری از اعراب دارد.
اما چین انگیزه قدرتمند دیگری برای جانبداری از فلسطینی ها دارد، به طوری که پکن تمایل دارد به عنوان قهرمان جنوب جهانی دیده شود و جانبداری از اسرائیل خطر بیگانه شدن این حوزه مهم را به دنبال دارد. در کشورهای سراسر آفریقا، آمریکای لاتین و فراتر از آن، مبارزه فلسطینی ها علیه اسرائیل شبیه مبارزه با استعمار یا مقاومت در برابر «آپارتاید» تلقی می شود.
جانبداری از اسرائیل، زیر این لنز، چین را در کنار ستمگر استعماری قرار می دهد و این موضوع، به نوبه خود، خطرات تضعیف کار دیپلماتیک و اقتصادی چین از طریق برنامه توسعه زیرساخت، ابتکار کمربند و جاده و تلاش برای تشویق بیشتر کشورهای جنوب جهانی برای پیوستن به آنچه اکنون بلوک اقتصادی بریکس انجام داده است، را در بر دارد.
در حالی که چین ممکن است نقشه های خاورمیانه خود را تغییر نداده باشد، دیپلمات های این کشور ممکن است به آنها نگاه کنند و این سوال را مطرح کنند که آیا هنوز جایی برای دیپلماسی متعادل وجود دارد یا خیر.
نظر شما