بازار؛ گروه بینالملل: محمد مخبر معاون اول رئیسجمهور در بدو ورود به تهران در تشریح جزئیات سفر به قرقیزستان، اظهار کرد: سفر دو بخش داشت؛ سفر برای نخست وزیران اجلاس شانگهای بود. همه اعضا بسیار خرسند بودند که این جلسه شکل گرفته بود و از حضور ایران در این اجلاس استقبال کردند. اولین بحثی که پیگیری کردیم، فجایع اخیر رژیم صهیونیستی بود. مخبر ادامه داد: در شانگهای اصل قضیه استقلال کشورها و مستقل بودن آنها است. جدا کردن نظام جهانی از نظام تکقطبی به نظام چندجانبهگرایانه پیگیری شد. پیشنهادات این اجلاس نیز اغلب اقتصادی بود. اجلاس شانگهای برای جمهوری اسلامی ایران بسیار حائز اهمیت است و خودِ اعضا نیز ورود ایران به شانگهای را یک موفقیت و ظرفیت ارتقای قدرت میدانستند. امیدواریم بتوانیم ساز و کار پیگیری این مصوبات و ساز و کارها را پیدا کنیم.
تاثیر ایران در گسترش سازمان شانگهای
گنجاندن ایران در سازمان همکاری شانگهای پیامدهای مهمی برای این سازمانی دارد که عمدتاً یک سازمان آسیای مرکزی است، حتی اگر ایران ذینفع اصلی باشد. در زمان انزوای بین المللی، تهران امیدوار است که عضویتش فرصتهایی را برای گسترش روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای منطقه باز کند. با داشتن دو عضو سازمان همکاری شانگهای در شورای امنیت سازمان ملل متحد، ایران امیدوار است که در مورد موضوعاتی مانند رفع تحریمها با همدلی بیشتری روبرو شود. با این حال، اهمیت عضویت ایران، حداقل در حال حاضر، بیشتر ماهوی است. ایران برای سازمان همکاری شانگهای به ارمغان میآورد واقعاً به اهداف، ساختار و ظرفیتهای این سازمان بستگی دارد.
سازمان همکاری شانگهای در سال ۲۰۰۱ با اهداف محدود، هرچند حیاتی برای اعضای خود تأسیس شد که مبارزه با به اصطلاح "سه شر" افراط گرایی، تروریسم و جدایی طلبی در راس آن قرار داشت. در آن زمان، این تهدیدات جدی برای چین، روسیه و جمهوریهای آسیای مرکزی بود. البته این سازمان وظایف خود را گسترش داده است تا شامل همکاریهای اقتصادی متوسط و توسعه انرژی، اما مهمتر از همه، حفظ سیستمهای سیاسی کشورهای عضو و حمایت از نوع جدیدی از روابط بین المللی است که عمدتاً به عنوان مخالفت با هژمونی و یکجانبه گرایی ایالات متحده خوانده میشود.
اهمیت عضویت ایران، حداقل در حال حاضر، بیشتر ماهوی است. ایران برای سازمان همکاری شانگهای به ارمغان میآورد واقعاً به اهداف، ساختار و ظرفیتهای این سازمان بستگی دارد
پکن در دو دهه گذشته دامنه و نفوذ خود را در سراسر آسیای مرکزی، دریای جنوب آسیا و به طور فزایندهای در خاورمیانه گسترش داده است. سازمان همکاری شانگهای به چین در تامین منابع انرژی مهم از طریق اوراسیا کمک کرده است و طرح "کمربند و جاده" برنامههای ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک چین را گسترش داده است که به طور مستقیم موقعیت ایالات متحده در منطقه را به چالش میکشد.
البته وضعیت نمادین سازمان همکاری شانگهای به این معنی است که آنها هنوز هیچ حاکمیتی را فراتر از هماهنگی تلاشها برای مبارزه با «سه شر» واگذار نکردهاند. به غیر از دبیرخانه، تنها نهاد ملموس دیگر تحت سازمان همکاری شانگهای، RATS - ساختار منطقه ای ضد تروریسم است. مانورهای مشترک ضد تروریسم هر دو سال، که معمولاً شرکتکنندگان روسی و چینی را به نمایش میگذارند، برجستهترین فعالیت این سازمان است.
همچنین، پیوستن ایران به عنوان یک بازیگر اصلی خاورمیانه به سازمان شانگهای عمدتاً نمادی از گستره جغرافیایی و ارتباط مستمر سازمان با اصولی مانند توسعه مشترک و امنیت تعاونی است. باید دید که آیا این سازمان دستور کار خود را برای ایفای نقش برجستهتر در مسائل امنیتی و اقتصادی آینده که آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و خاورمیانه را - سه منطقه با اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک - به یکدیگر متصل میکند، بازتعریف خواهد کرد. این امر شامل توسعه انرژی، ثبات افغانستان و ارتباطات زیرساختی است که اوراسیا، آسیای جنوبی و خاورمیانه را به هم متصل میکند.
در حال حاضر، ۴۰ درصد از جمعیت جهان و ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی آن در اختیار این سازمان است، پس این سازمان به همان اندازه قوی و فعال بوده که اعضای اصلی آن، روسیه، چین و تا حدی هند میخواهند. تبدیل پتانسیل سازمان به سیاست مشخص و همکاری عمیقتر به میزان همگرایی منافع داخلی و کشورهای عضو و همچنین فشارها و فرصتهای خارجی بستگی دارد.
یک نقش بالقوه بزرگ برای سازمان همکاری شانگهای در کمک به ثبات پس از جنگ در افغانستان خواهد بود، که طی آن گروه تماس سازمان همکاری شانگهای-افغانستان که در سال ۲۰۰۵ تأسیس شد، احتمالا نقش فعالتری ایفا کند. چین به دنبال تعهدات دولت طالبان برای ممانعت از استفاده گروههای جداییطلب اویغور مانند جنبش اسلامی ترکستان شرقی از افغانستان بهعنوان پایگاهی برای بیثبات کردن استان سینکیانگ است.
بنابراین، سازمان همکاری شانگهای در حال تبدیل شدن به یک ساختار مرکزی و پل ارتباطی در اوراسیا است. گسترش سازمان همکاری شانگهای قدرت و نفوذ آن را افزایش میدهد. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه گفت: «در مورد جنبههای اقتصادی، من مطمئن هستم که ما باید بر ترکیب تلاشها، هماهنگ کردن استراتژیهای ملی و پروژههای چندجانبه در سراسر فضای سازمان همکاری شانگهای تمرکز کنیم». او توضیح داد: «هدف ترکیب پتانسیلهای سازمان همکاری شانگهای، انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا، ابتکار کمربند و جاده چین است.»
شکست استراتژی ۲۰۲۰ آمریکا-آسیای مرکزی
برای دههها، بهویژه پس از پایان جنگ سرد، ایالات متحده توجه ویژهای به آسیای مرکزی، به اصطلاح «حیات خلوط» روسیه داشته است. این کشور توانست پایگاههای نظامی خود را ایجاد و از طریق برنامههای کمکرسانی مختلف به CAS نفوذ کند.
از دهه ۱۹۹۰، یکی از منافع اصلی ایالات متحده ایجاد آسیای مرکزی بوده است که از نظر سیاسی و اقتصادی با غرب مرتبط باشد. این هدف زمانی بود که دولت اوباما پروژه مشترک C۵+۱ را در سال ۲۰۱۵ راه اندازی کرد. هدف این پروژه تزریق پول ایالات متحده به CAS بود تا امکان دسترسی بیشتر ایالات متحده در منطقه علیه روسیه و چین را فراهم کند. با این حال، این امر در طول چند سال گذشته به دلیل ترکیبی از عوامل، از جمله تقویت دوباره روسیه و روابط نزدیکتر اقتصادی و امنیتی CAS با چین، به طور قابل توجهی تغییر کرده است. در حالی که روسیه تا حد زیادی یک بازیگر مسلط باقی مانده، در سالهای اخیر سازمان همکاری شانگهای (SCO) نقش فعالی را ایفا کرده است.
این امر از گزارش اخیر منتشر شده کمیسیون بازبینی اقتصادی و امنیتی آمریکا و چین مشهود است. دفتر مرکزی این کمیسیون در واشنگتن دی سی بوده و یک کمیسیون کنگره از دولت ایالات متحده است. این سازمان در اکتبر ۲۰۰۰ با مأموریت بررسی و گزارش در مورد پیامدهای امنیت ملی روابط تجاری و اقتصادی دوجانبه بین ایالات متحده و چین ایجاد شد. آخرین جزئیات گزارش آن نشان میدهد که افزایش فعالیت چین در منطقه از طریق شانگهای، فضای آمریکا را برای اجرای پروژههایش کاهش داده است.
براساس این گزارش، پکن از سازمان همکاری شانگهای برای ایجاد ظرفیت خود برای ارسال نیروی نظامی به آسیای مرکزی استفاده کرده است. از طریق توافقهای دیپلماتیک با کشورهای عضو، دولت چین توانسته است از سازمان همکاری شانگهای برای ایجاد پایهای برای رشد قابلیتهای پیشبینی قدرت خود استفاده کند، که پیامدهای آن نه تنها برای بحران آینده در آسیای مرکزی بلکه برای درگیریها در سایر مناطق نیز خواهد بود.
نزدیکی آسیای مرکزی به چین و دیدگاههای عموماً مساعد دولتهای آسیای مرکزی نسبت به پکن، این منطقه را به یک میدان ایدهآل برای چین تبدیل کرده است تا انجام عملیات ضد تروریسم و همچنین سایر عملیاتهای نظامی متعارفتر را فراتر از مرزهای خود تمرین کند.
خروج ایالات متحده از افغانستان و اخراج از CAS نشان دهنده شکست گسترده استراتژی ۲۰۲۰-آسیای مرکزی ایالات متحده است که در فوریه ۲۰۲۰ توسط دولت ترامپ اعلام شد
در گزارش ذکر شده است که این روند احتمالاً در پی خروج ایالات متحده از افغانستان تسریع خواهد شد، روندی که به ناچار ایالات متحده را تحت الشعاع قرار داده و به چین اجازه میدهد تا نفوذ خود را گسترش دهد. خروج نظامی آمریکا از منطقه دلیل محبوبیت و مقبولیت مانورهای نظامی مشترک CAS و چین است. در مجموع، خروج ایالات متحده از افغانستان و اخراج از CAS نشان دهنده شکست گسترده استراتژی ۲۰۲۰-آسیای مرکزی ایالات متحده است که در فوریه ۲۰۲۰ توسط دولت ترامپ اعلام شد.
زمانی که این استراتژی اعلام شد، دولت ایالات متحده استدلال کرد که این استراتژی پاسخی به تمایل فزاینده کشورهای CAS برای داشتن یک وزن بیشتر در برابر چین است. با این حال، گزارش کمیسیون نشان میدهد که نه تنها چنین تمایلی وجود ندارد، بلکه چشمانداز یک تعامل گسترده و عمیق ایالات متحده نیز قابل تحقق نیست. همانطور که گزارش نشان میدهد، چین برای CAS بسیار قابل قبول تر از ایالات متحده است.
همچنین، این واقعیت که چین توانسته است در CAS از ایالات متحده پیشی بگیرد، عمدتاً به دلیل استراتژی هماهنگ آن برای بهبود روابط با روسیه است. از سوی دیگر، ایالات متحده نتوانسته روابط خود را با روسیه عادی کند، چیزی که نه تنها گزینههای آن را محدود میکند، بلکه آن را در مقابل روسیه قرار میدهد. زیرا، هدف اصلی استراتژی ایالات متحده در CAS، حضور مستقیم نظامی و نفوذ سیاسی است.
هدف استراتژی ایالات متحده نیز ادغام CAS با افغانستان بود، هدفی که به دلیل خروج دولت ترامپ از افغانستان تا حد زیادی غیرقابل تحقق است. در حالی که دولت بایدن ممکن است افغانستان را به میدان اول بازگرداند، این امر تأثیر کمی بر برنامههای ایالات متحده برای CAS خواهد داشت. در مجموع، علیرغم حضور نظامی طولانی مدت آمریکا، از ایالات متحده دور شده است.
نظر شما