بازار؛ گروه بین الملل: فارن افرز اخیرا مقاله ای با قلم «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی دولت بایدن با عنوان «منابع قدرت آمریکا؛ سیاست خارجی برای جهانی تغییر یافته» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
هیچ چیز در سیاست جهانی اجتناب ناپذیر نیست. عناصر زیربنایی قدرت ملی مانند جمعیت شناسی، جغرافیا و منابع طبیعی اهمیت دارند اما تاریخ نشان می دهد که این عناصر برای تعیین اینکه کدام کشورها آینده را شکل خواهند داد، کافی نیستند. در واقع تصمیمات استراتژیک کشورهاست که بیشترین اهمیت را دارند - اینکه چگونه خود را در داخل سازماندهی می کنند، روی چه موضوعاتی سرمایه گذاری می کنند، با چه کشوری همسو می شوند و چه کشوری می خواهد با آنها همسو شود، در کدام جنگ می جنگند، از چه جنگی جلوگیری می کنند و از آن اجتناب می کنند.
زمانی که «جو بایدن» روی کار آمد، متوجه شد سیاست خارجی ایالات متحده در نقطه عطف قرار دارد، جایی که تصمیماتی که آمریکاییها در حال حاضر میگیرند، تأثیر زیادی بر آینده خواهد داشت. نقاط قوت اساسی ایالات متحده آمریکا، هم به صورت مطلق و هم نسبت به سایر کشورها بسیار زیاد است. ایالات متحده دارای جمعیت رو به رشد، منابع فراوان و جامعه ای باز است که استعداد و سرمایه گذاری را جذب می کند و نوآوری و اختراع مجدد را تحریک می کند. آمریکایی ها باید به آینده خوشبین باشند. اما سیاست خارجی ایالات متحده در دوره ای توسعه یافت که به سرعت در حال تبدیل شدن به یک خاطره است و اکنون این سوال مطرح می شود که آیا این کشور می تواند خود را با چالش اصلی که با آن مواجه است سازگار کند یا خیر: رقابت در عصر وابستگی متقابل.
دوره پس از جنگ سرد دوره تغییرات بزرگی بود، اما موضوع مشترک در سراسر دهه ۱۹۹۰ و سال های پس از ۱۱ سپتامبر فقدان رقابت شدید قدرت های بزرگ بود و این امر عمدتاً نتیجه برتری نظامی و اقتصادی ایالات متحده آمریکا بود. دوره پس از جنگ سرد اکنون به طور قطعی به پایان رسیده است. رقابت استراتژیک تشدید شده و اکنون همه جنبه های سیاست بین المللی را تحت تأثیر قرار می دهد و اقتصاد جهانی را پیچیده می کند. این مهم نحوه برخورد کشورها با مشکلات مشترکی مانند تغییرات آب و هوا و بیماری های همه گیر را تغییر می دهد و سؤالات اساسی در مورد آنچه در آینده خواهد آمد را مطرح می کند.
مفروضات و ساختارهای قدیمی باید برای پاسخگویی به چالشهایی که ایالات متحده آمریکا از هماکنون تا سال ۲۰۵۰ با آن مواجه خواهد بود، تطبیق داده شود. در دوره قبل، بیمیلی جهت مقابله با شکستهای آشکار بازار که انعطافپذیری اقتصاد ایالات متحده را تهدید میکرد، وجود داشت. از آنجایی که ارتش ایالات متحده هیچ همتایی نداشت در واکنش به ۱۱ سپتامبر واشنگتن بر بازیگران غیردولتی و کشورهای سرکش تمرکز کرد.
این کشور بر بهبود موقعیت استراتژیک خود و آماده شدن برای عصر جدیدی که در آن رقبا به دنبال تکرار مزیت های نظامی آن باشند، تمرکز نکرد زیرا در آن زمان دنیایی که با آن روبرو بود، نبود. مقامات همچنین تا حد زیادی تصور می کردند که جهان برای مقابله با بحران های مشترک متحد می شود، همانطور که در سال ۲۰۰۸ با بحران مالی این کار را انجام داد.
ترامپ با ضربه زدن به اتحادهای ایالات متحده آمریکا، به جای اقدام برای شکل دادن به نظم بین المللی از آن عقب نشینی کرد
تأثیر کلی این بود که اگرچه ایالات متحده آمریکا قدرت برتر جهان باقی ماند، برخی از حیاتی ترین اهرم های آن از بین رفتند. علاوه بر این با انتخاب دونالد ترامپ، ایالات متحده آمریکا رئیسجمهوری داشت که معتقد بود اتحادهای ایالات متحده فقط هزینه دارند. بنابراین اقداماتی انجام داد که به این اتحادها آسیب جدی زد و این آسیب مورد تجلیل پکن و مسکو قرار گرفت، زیرا به درستی اتحادهای ایالات متحده را منبع قدرت آمریکا می دانستند. ترامپ به جای اقدام برای شکل دادن به نظم بین المللی از آن عقب نشینی کرد.
این موضوع همان مسئله ای است که بایدن در زمان روی کار آمدن با آن مواجه شد. او مصمم بود نه تنها آسیب فوری به اتحادهای ایالات متحده آمریکا و رهبری آن در جهان آزاد را ترمیم کند، بلکه همچنین پروژه بلندمدت نوسازی سیاست خارجی ایالات متحده را برای چالش های امروز دنبال کند. این وظیفه با تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ و همچنین با افزایش قاطعیت چین در دریای چین جنوبی و در سراسر تنگه تایوان فوریت بیشتری پیدا کرد.
جوهر سیاست خارجی پرزیدنت بایدن این است که پایه جدیدی از قدرت آمریکا ایجاد کند تا این کشور در بهترین موقعیت برای شکل دادن به دوره جدید به گونه ای باشد که از منافع و ارزش های خود محافظت کند و منافع عمومی را پیش ببرد. آینده این کشور را دو مسئله تعیین می کند: اینکه آیا می تواند مزایای اصلی خود را در رقابت ژئوپلیتیک حفظ کند و آیا می تواند جهان را برای مقابله با چالش های فراملی از تغییرات آب و هوا و سلامت جهانی گرفته تا امنیت غذایی و رشد اقتصادی فراگیر جلب کند.
باید گفت این مهم مستلزم تغییر طرز تفکر ایالات متحده در مورد قدرت است. این دولت با این باور روی کار آمد که قدرت بینالمللی به یک اقتصاد داخلی قوی بستگی دارد و قدرت اقتصاد نه تنها با اندازه یا کارآیی آن بلکه با میزان کارایی آن برای همه آمریکاییها و عاری از وابستگیهای خطرناک اندازهگیری میشود. ما فهمیدیم که قدرت آمریکا نیز بر اتحادهایش متکی است، اما این روابط که قدمت بسیاری از آنها به بیش از هفت دهه قبل میرسد، باید برای چالشهای امروزی به روز میشد و انرژی میگرفت.
ما متوجه شدیم که ایالات متحده با شرکای خود نیز قوی تر است و بنابراین ما متعهد به ارائه ارزش پیشنهادی بهتر در سطح جهانی برای کمک به کشورها برای حل مشکلات مبرمی هستیم که هیچ کشوری نمی تواند به تنهایی آنها را حل کند. ما متوجه شدیم که واشنگتن دیگر نمیتواند رویکردی غیر انضباطی برای استفاده از نیروی نظامی داشته باشد، حتی زمانی که تلاش گستردهای را برای دفاع از اوکراین و توقف تجاوز روسیه بسیج کردهایم. دولت بایدن واقعیت های جدید قدرت را درک می کند و به همین دلیل است که ما آمریکا را قوی تر از آنچه که آن را به دست گرفتیم ترک خواهیم کرد.
رئیس جمهور بایدن سرمایه گذاری در نوآوری و قدرت صنعتی در خانه را در اولویت قرار داده است - چیزی که به Bidenomics معروف شده است. این سرمایه گذاری های عمومی برای انتخاب برندگان و بازندگان یا پایان دادن به جهانی شدن نیست بلکه ظرفیت ایالات متحده را برای ارائه رشد فراگیر، ایجاد انعطاف پذیری و حفاظت از امنیت ملی افزایش می دهند.
دولت بایدن گستردهترین سرمایهگذاریهای جدید را در دهههای اخیر تصویب کرده است، از جمله قانون سرمایهگذاری زیرساختی و مشاغل دو حزبی، قانون تراشه و علم و قانون کاهش تورم. ما در حال ترویج پیشرفت های جدید در هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، بیوتکنولوژی، انرژی پاک و نیمه هادی ها هستیم و در عین حال از مزایا و امنیت ایالات متحده از طریق کنترل های جدید صادرات و قوانین سرمایه گذاری، با مشارکت متحدان محافظت می کنیم.
این سیاست ها باعث ایجاد تغییراتی شده است. سرمایهگذاریهای کلان در تولید نیمهرسانا و انرژی پاک از سال ۲۰۱۹ ،۲۰ برابر شده است. اکنون تخمین میزنیم که سرمایهگذاری دولتی و خصوصی در این بخشها در یک دهه آینده به ۳.۵ تریلیون دلار برسد و هزینه های ساخت و ساز در تولید از پایان سال ۲۰۲۱ دو برابر شده است.
سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در دوره ای شکل گرفت که به سرعت در حال تبدیل شدن به یک خاطره است
در دهههای اخیر زنجیرههای تامین مواد معدنی حیاتی ایالات متحده آمریکا به شدت به بازارهای غیرقابل پیشبینی خارج از کشور که بسیاری از آنها تحت سلطه چین هستند، وابسته شده بود. به همین دلیل است که دولت برای ایجاد زنجیرههای تامین انعطافپذیر و بادوام با شرکا و متحدان در بخشهای حیاتی - از جمله نیمهرساناها، پزشکی و بیوتکنولوژی، مواد معدنی حیاتی و باتریها - کار میکند تا ایالات متحده در برابر اختلالات قیمت یا عرضه آسیبپذیر نباشد. رویکرد ما شامل مواد معدنی است که برای تمام جنبههای امنیت ملی مهم هستند با درک اینکه بخشهای ارتباطات، انرژی و محاسبات به اندازه بخش دفاع سنتی ضروری هستند.
زمانی که این دولت روی کار آمد، متوجه شدیم که اگرچه ارتش ایالات متحده آمریکا قویترین ارتش در جهان است اما پایگاه صنعتی آن از یک سری آسیبپذیریهای نامشخص رنج میبرد. پس از سالها سرمایهگذاری کم، نیروی کار پیر و اختلالات زنجیره تامین، بخشهای مهم دفاعی ضعیفتر شده بودند.
دولت بایدن در حال بازسازی این بخشها است، از سرمایهگذاری در پایگاه صنعتی زیردریایی گرفته تا تولید مهمات حیاتیتر تا ایالات متحده بتواند آنچه را که برای حفظ بازدارندگی در مناطق رقابتی لازم است، انجام دهد.
ما در حال سرمایهگذاری روی بازدارندگی هستهای ایالات متحده هستیم تا از اثربخشی مداوم آن اطمینان حاصل کنیم، زیرا رقبا زرادخانههای خود را میسازند. ما همچنین با نوآورانهترین آزمایشگاهها و شرکتها همکاری میکنیم تا اطمینان حاصل کنیم که قابلیتهای مرسوم برتر ایالات متحده آمریکا از جدیدترین فناوریها بهره میبرند.
دولتهای آینده ممکن است در جزئیات نحوه استفاده از منابع داخلی قدرت ملی با دولت ما متفاوت باشند. این یک موضوع مشروع برای بحث است. اما در دنیای رقابتی تر، تردیدی وجود ندارد که واشنگتن نیاز به شکستن سد بین سیاست داخلی و خارجی دارد و سرمایه گذاری های عمومی عمده جزء ضروری سیاست خارجی است.
رئیس جمهور دوایت آیزنهاور این کار را در دهه ۱۹۵۰ انجام داد. ما امروز دوباره این کار را انجام می دهیم، اما با مشارکت بخش خصوصی و هماهنگی با متحدان با تمرکز بر فناوری های پیشرفته امروزی.
نظر شما