بازار؛ گروه بین الملل: در طول دهه گذشته، چشم انداز ژئوپلیتیکی تحت رهبری ایالات متحده تغییر کرده است. با پایان جنگ سرد، تک قطبی بودن جهان که در آن امریکا، هژمون بی چون و چرای جهان بود، به پایان رسیده است.
سی سال بعد، این برهه از زمان به عنوان یک خاطره دور باقی خواهد ماند، زیرا دلار به عنوان سهمی از ذخایر ارزی جهانی به طور پیوسته کاهش می یابد، متحدان سنتی ایالات متحده با دشمنان این کشور موافقت نامه های تجاری منعقد می کنند و جنوب جهانی در حال رشد به دنبال قوانین جدیدی برای تجارت، توسعه و امنیت است.
مطمئناً، تشکیلات سیاسی دو حزبی ایالات متحده با سیاستهای بیملاحظهای مانند راهاندازی جنگی غیرقابل پیروزی در افغانستان، جنگهای بیپایان در عراق و درگیر شدن در سیاستهای مالی غیرمسئولانه که بدهی ملی امریکا را به میزان ۵۲۰ درصد از سال ۲۰۰۰ افزایش داده است، به نابودی لحظه تک قطبی کمک کرد در حالی که با بحران مالی ۲۰۰۸ به اوج خود رسید.
با تحریمهایی تحت رهبری ایالات متحده، کشورهایی مانند هند و چین به تجارت با روسیه ادامه داده اند و از توبیخ مسکو خودداری کرده اند
در همین راستا، جای تعجب نیست که اکنون که ایالات متحده به شدت درگیر مقابله با جنگ روسیه و اوکراین در کنار متحدان خود در اروپا است و قدرت های میانی مانند عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، ترکیه و مصر در مجموع، شانه های خود را بالا می کشند. در همین حال، با تحریمهایی تحت رهبری ایالات متحده، کشورهایی مانند هند و چین به تجارت با روسیه ادامه داده و از توبیخ مسکو خودداری کرده اند.
اگرچه غیرمنتظره نیست، بسیاری از کشورهای جنوب جهانی بر این باورند که انتقاد از روسیه برای آغاز جنگ علیه اوکراین در زمانی که واشنگتن اخیراً درگیر ماجراجویی نظامی مشابهی شده است، برای ایالات متحده اوج ریاکاری است. در همین راستا، فیونا هیل، مقام سابق کاخ سفید در یک سخنرانی در ماه می هشدار داد که قدرت های جهانی مانند روسیه و چین تنها کشورهایی نیستند که به دنبال دفاع از حوزه نفوذ خود هستند. او گفت که سایر کشورهایی که به طور سنتی قدرت میانی یا دارای حالتهای نوسانی در نظر گرفته شده اند به دنبال این هستند که قدرت ایالات متحده را کاهش داده و در امور جهانی تأثیر بیشتری داشته باشند. آنها می خواهند تصمیم بگیرند در حالی که به آنها گفته نمی شود چه چیزی به نفع آنهاست. به طور خلاصه، در سال ۲۰۲۳، ما «هیچ سلطه بر ما» را می شنویم وتمایل زیادی را برای دنیایی بدون هژمون مشاهده می کنیم.
در این پارادایم است که ایالات متحده باید برخی از حقایق سخت را هضم کند. در درجه نخست، واشنگتن نمی تواند به اشتباه توصیف کردن تمام مداخلات یا دخالت خود در درگیری ها به عنوان دفاع از نظم مبتنی بر قوانین ادامه دهد. برای مثال، دولت ترامپ با به رسمیت شناختن الحاق بلندیهای جولان توسط اسرائیل و خروج یکجانبه از توافق هستهای ایران که توسط شورای امنیت تایید شده بود، برخلاف قوانین بینالمللی عمل کرد. دولت اوباما نیز در لیبی و سوریه مداخله و جورج دبلیو بوش نیز بدون حمایت سازمان ملل به عراق حمله کرده بود.
واشنگتن باید بپذیرد که اگر منافع دوستان و متحدان خود در صحنه جهانی با امریکا همسو نباشد، آنها راه خود را خواهند رفت
در بسیاری از کشورها، ایالات متحده از «قانون برای تو، اما نه برای من» پیروی میکند، در حالی که واشنگتن باید بپذیرد که اگر منافع دوستان و متحدان امریکا در صحنه جهانی با این کشور همسو نباشد، آنها راه خود را خواهند رفت. کما اینکه ما شاهد بودیم که عربستان سعودی و ایران با کمک میانجیگری چین، بیگانگی یک دهه خود را از بین بردند و به توافقاتی دست یافتند.
از سوی دیگر، بسیاری از کشورهای عربی خلیج فارس نیز که به تضمین امنیتی واشنگتن متکی هستند، فعالانه با نفت روسیه تجارت می کنند که ظاهراً با ایالات متحده تفاوت دارد. افزون بر این، هند که ایالات متحده برای متعادل کردن نفوذ چین در استراتژی «هند_اقیانوس آرام» روی او حساب می کند، از زمان آغاز جنگ، خرید انرژی و تسلیحات خود از مسکو را افزایش داده است.
با اجرای گسترده تحریمهای فراسرزمینی بهعنوان اصلیترین اصل حکومتداری ایالات متحده، انگیزههای نقض «قوانین» واشنگتن بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است
برزیل، آرژانتین، آفریقای جنوبی و سایر کشورهای بریکس نیز فعالانه به دنبال تجارت با یکدیگر با ارزهایی غیر از دلار امریکا هستند. در واقع، با اجرای گسترده تحریمهای فراسرزمینی بهعنوان اصلیترین اصل حکومتداری ایالات متحده، انگیزههای نقض «قوانین» واشنگتن بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است. ۴۰ درصد از ذخایر نفتی جهان تحت تحریم های ایالات متحده قرار دارد به طوری که فشار زیادی بر تولیدکنندگان و خریداران نفت برای روی آوردن به فروش نفت غیر دلاری ایجاد می کند. در سال ۲۰۰۱، دلار ۷۳ درصد از ذخایر ارزی جهان را تشکیل می داد، در حالی که در سال جاری این میزان به ۵۸ درصد یعنی ۱۵ درصد کاهش رسیده است.
اما، مشکلات به دلارزدایی ختم نمی شود. تعهدات ایالات متحده به توافقات دوجانبه و ثبات ژئوپلیتیکی با افزایش درخواست ها برای پایان دادن به ابهام استراتژیک امریکا در مورد دفاع از تایوان در برابر تنش های احتمالی چین مورد بررسی قرار می گیرد. سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان امریکا، تابستان گذشته با هواپیمای نیروی هوایی این کشور به تایوان، چین را به انجام مانورهای دریایی تهاجمی در دریای چین جنوبی تشویق و همچنین نگرانیهایی را در مورد تعهدات ایالات متحده به بیانیه پنج دههای شانگهای و «سیاست چین واحد» که پایهی روابط آمریکا و چین از سال ۱۹۷۲ بود، مطرح کرد.
این تحریکها با درخواستها برای «جداسازی» اقتصادی از چین همراه است. پکن بزرگترین شریک تجاری واشنگتن است و هر دو طرف عمدتاً طرفدار تعامل با چین در پنج دهه گذشته بودهاند که منجر به عضویت دائمی پکن در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین پذیرش در سازمان تجارت جهانی شده است. با این حال، فاصله و گپ ایجاد شده بین دو اقتصاد بزرگ جهان به نفع رقابت نظامی با مجموع صفر، پیامدهای شدیدی برای ایالات متحده و چین به همراه دارد.
برخی در واشنگتن ممکن است بخواهند که ایالات متحده به تجارت معمول خود ادامه دهد؛ حتی در شرایطی که بسیاری از جهان تصمیم گرفته اند در حاشیه جنگ روسیه و اوکراین بایستند، به طور پیوسته اقتصاد خود را دلار زدایی کنند و دیگر به ایالات متحده یا نهادهای آن نگاه نکنند
برای بقیه جهان، دوشاخه کردن جهان به بلوکهای رقیب با استانداردهای مختلف تجارت و فناوری، درگیر شدن در رقابت هولناک که به طور بالقوه منجر به یک رویارویی نظامی میشود، نتیجهای است که باید از آن اجتناب کرد. برخی در واشنگتن ممکن است بخواهند که ایالات متحده به تجارت معمول خود ادامه دهد؛ حتی در شرایطی که بسیاری از جهان تصمیم گرفته اند در حاشیه جنگ روسیه و اوکراین بایستند، به طور پیوسته اقتصاد خود را دلار زدایی کنند و دیگر به ایالات متحده یا نهادهای آن نگاه نکنند.
اما، این اقدامی بیهوده با پیامدهای فاجعه بار برای واشنگتن و جامعه جهانی است. تغییرات آب و هوایی، جنگ در اوکراین و فناوریهای نوظهور مانند هوش مصنوعی، همگی تهدیدهای جهانی هستند.
مقامات امریکا معتقدند که ایالات متحده همچنان یک رهبر جهانی است و باید از تقسیم واقعی بار چندجانبه از طریق نهادها و توافقات موجود و جدید دفاع کند. ایالات متحده میتواند «سیاست گذاری های» نظم جهانی را آنطور که صلاح میداند متوقف کند و به یک شرکت کننده حیاتی در گردهمایی کشورها برای حل آزاردهندهترین مشکلات بشریت تبدیل شود.
نظم بین المللی مبتنی بر قوانین در سقوط آزاد غیرقابل بازگشت است. پذیرش این واقعیت و رهبری یک نظم سیاسی و اقتصادی جدید، فراگیرتر و تخیلیتر، وظیفهای است که ایالات متحده میتواند به خوبی از آن استقبال کند.
نظر شما