تهمینه غمخوار؛ بازار: بحران اوکراین نه تنها چشم انداز ژئوپلیتیکی را تغییر داده، بلکه نظم بین المللی کنونی را به شدت مختل کرده است؛ به ویژه اعمال تحریم های گسترده علیه روسیه توسط آمریکا و دیگر کشورهای غربی، قواعد نظام بین المللی موجود را به خطر انداخته و ماهیت واقعی و قهری آن را آشکار کرده است.
در این میان، این بحران باید یک یادآوری قوی برای چین باشد که تا تفکر در خصوص مواجهه با بدترین سناریوی خود را عمیق تر کرده و به عنوان یک هدف استراتژیک اصلی، ساختن یک نظام بین المللی جدید موازی با نظم کنونی تحت سلطه غرب را به طور جدی در نظر بگیرد.
آماده شدن برای بحران های پیش رو
نظام بینالملل کنونی سیستمی است که تحت سلطه کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده و ماهیتی لیبرال سرمایهداری قرار دارد. در دورههایی که سرمایهداری لیبرال به آرامی عمل میکند، این سیستم در سطح جهانی گسترش یافته و به نظر می رسد که مبتنی بر قوانین و منصفانه است و میتواند بیشتر کشورها و مناطق جهان را در بر بگیرد. با این حال، در طول دوره های بحران، سرمایهداری لیبرال، قوانین بینالمللی تثبیتشده را کنار میگذارد یا به دنبال ایجاد قوانین جدید است که نمونه آن افزایش بومیگرایی یا جهانیزدایی است که در آن ملت هژمونیک از وظایف ادعایی خود یعنی رهبری دست میکشد و به سیاست قدرت بازمیگردد.
در بحبوحه بحران اوکراین، ایالات متحده و کشورهای غربی با بیرون راندن اجباری روسیه از ساختار مالی جهانی، یعنی سوئیفت، مصادره داراییهای دولتی و شخصی روسیه و مسدود کردن داراییهای خارجی این کشور به همراه ذخایر مبادله ای، هنجارهای بین المللی را نادیده گرفته اند.
چنین اقداماتی بسیار فراتر از ابزارهای معمولی برای رویارویی غیرخشونت آمیز به کار گرفته شده توسط دولت های ملی مانند جنگ های تجاری، محاصره های فناوری و تحریم های نفتی در نظر گرفته شده و آشکارا با اصول لیبرال همیشگی در تضاد است. این نقض آشکار به اصطلاح «نظم مبتنی بر قوانین» ماهیت خودسرانه، غیرقانونی و مغرضانه نظام بینالملل و شیوهای که میتواند توسط امریکا و متحدانش برای تنبیه خشونتآمیز سایر کشورها دستکاری شود، آشکار کرده است.
از منظر چین، بحران اوکراین هشداری برای چین است که باید برای سناریوهایی که در معرض چنین اقدامات خصمانه ای قرار می گیرد، آماده شود. بر همین اساس، لازم است نظم بینالمللی کنونی مجدداً مورد بررسی قرار گیرد تا درک دقیقی از مزایا و معایب آن ایجاد گردد؛ ضمن اینکه از هرگونه توهم در عادلانه بودن و ماندگاری بلندمدت آن چشم پوشی شود در حالی که مشارکت و به حداکثر رساندن سودمندی سیستم فعلی، به طور همزمان آماده سازی برای ایجاد یک نظم جدید بین المللی است.
با توجه به وسعت چین، وظیفه احیای ملی به چیزی بیش از یک استراتژی اقتصادی یعنی صرفا توجه به گردشهای مالی داخلی نیاز دارد. برای دستیابی به صنعتیسازی و مدرنسازی، چین باید با جهان تعامل داشته باشد و با دسترسی به منابع، فناوریها و بازارهای خارجی، گردش بینالمللی گستردهتری ایجاد کند در حالی که وظیفه اصلی سیاست اصلاحات و گشایش چین در چهار دهه گذشته، گشودن کشور به روی دنیای خارج و مشارکت در سیستم جهانی به منظور ارتقای محیط بینالمللی مساعدتر برای ایجاد نوسازی بوده است.
در عین حال، زمانی که جنبه های خصمانه نظام کنونی منافع اساسی کشور را تهدید می کند، چین مجبور است اقدامات لازم را انجام دهد. در شرایط کنونی ضروری است که چین از یک سو با دستکاری نظام موجود توسط آمریکا و کشورهای غربی قاطعانه مبارزه کند و از سوی دیگر، با مشارکت و همکاری با کشورهای در حال توسعه، شروع به ساختن یک سیستم جهانی جدید، دموکراتیک تر و عادلانه تر نماید.
چین در کنار جهان سوم
نظم جهانی کنونی نه تنها توسط چین، روسیه، ایالات متحده و اروپا شکل گرفته است، کشورها و مناطق آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز شبکه های منطقهای جدیدی را در میان کاهش قدرت ایالات متحده ایجاد کرده اند. همکاری با سایر کشورهای در حال توسعه برای چین در جهت تقویت تلاش ها برای ایجاد یک سیستم بین المللی جدید ضروری است.
ابتکار کمربند_جاده، از زمانی که توسط شی جین پینگ در سال ۲۰۱۳ پیشنهاد شد، در واقع پایه و اساس چنین همکاری و تحقق یک سیستم جدید را ایجاد کرده است. از زمان تأسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹، جهان سوم به طور مداوم فضاهای جدیدی را برای بقا و رشد و منابع جدید قدرت و هر زمان که با فشار ابرقدرت ها مواجه شده، در اختیار چین قرار داده است. از آن جمله می توان به جنبش های آزادی بخش ملی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، کنفرانس باندونگ در سال ۱۹۵۵ و جنبش غیرمتعهدها، نظریه سه جهان مائو تسه تونگ در دهه ۱۹۷۰ و تاکید بر همکاری جنوب-جنوب در مراحل اولیه اصلاحات در دهه ۱۹۸۰، ایجاد مکانیسم بریکس در آغاز قرن و توسعه کمربند_جاده در دهه گذشته اشاره کرد.
امروز که چین به قطب مهمی در جهان تبدیل شده و با استراتژی مهار خصمانه ایالات متحده هژمونیک مواجه است، نمی تواند از سیاست اتحادی که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد دنبال می کردند، پیروی کند
در طول ۷۰ سال گذشته، چین طیف وسیعی از سیاستهای خارجی را مانند سیاست یکجانبه گرایی و تحریک اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۵۰ تا سیاست یکپارچگی با جهان (یا به عبارت دقیقتر با ایالات متحده) در آغاز قرن را اتخاذ کرده است. با این حال، چین، آگاهانه یا ناآگاهانه، هر زمان که احساس کند استقلال و حاکمیت آن در خطر است، پیوسته به جهان سوم روی آورده است.
این رابطه با جهان سوم، سرنوشت تاریخی چین است. امروز که چین به قطب مهمی در جهان تبدیل شده و با استراتژی مهار خصمانه ایالات متحده هژمونیک مواجه است، نمی تواند از سیاست اتحادی که ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد دنبال می کردند، پیروی کند.
تقسیم جهان به بلوک های متخاصم، بشریت را به آستانه جنگ و فاجعه جهانی سوق می دهد. در عوض، چین باید به دنبال یک سیاست خارجی مستقل و غیر متعهد، متمرکز بر گرد هم آوردن بسیاری از کشورهای جهان سوم که اکثریت جهان را تشکیل می دهند، در جهت تقویت اشکال جدید مشارکت، ایجاد شبکه های چندجانبه جدید و ایجاد یک سیستم بین المللی جدید به حرکت خود ادامه دهد.
با تأمل بر رویه ها و تجربیات ابتکار یک کمربند_یک جاده تا کنون و در نظر گرفتن چالشهای ناشی از بحران اوکراین، رویکرد چین به سمت ایجاد یک سیستم بینالمللی جدید باید با ملاحظات زیر هدایت شود: اول، جهت گیری چین باید بر اساس منافع استراتژیک و نه تجاری باشد. چین نمی تواند صرفاً نگران صادرات ظرفیت تولید و سرمایه خود یا تضمین دسترسی به منابع و بازارهای خارجی برای شرکت های چینی باشد. بلکه باید آنچه را که برای تضمین بقای استراتژیک و توسعه ملی ضروری است، اولویت بندی کند.
با اتخاذ چنین دیدگاه استراتژیک، روشن می شود که رویکرد بسیاری از شرکت های چینی و دولت های محلی نسبت به سایر کشورها و مناطق، به عنوان بخشی از کمربند_جاده، پایدار نیست زیرا منافع تجاری را در اولویت قرار داده و تمایل به نادیده گرفتن منافع سیاسی_استراتژیک دارد. در کنار دولت مرکزی و شرکت ها، دولت های استانی و شهری چین نیز بازیگران مهم این طرح مهم هستند.
دوم، ایجاد نظام بینالمللی جدید مستلزم توسعه دیدگاه، فلسفه و ایدئولوژی جدید برای هدایت و الهام بخشیدن به تلاشها برای ساختن آن است. در این راستا، اصول یک کمربند_یک جاده در خصوص مشاوره، مشارکت و مزایای مشترک کافی نیست. در حالی که ایالات متحده امروز اردوگاه غرب را تحت عنوان «دموکراسی در مقابل استبداد» گرد هم میآورد، چین باید به وضوح پرچم صلح و توسعه را به اهتزاز درآورده، جهان گسترده در حال توسعه را متحد و رهبری کند و در عین حال، کشورهای اروپایی بیشتری را برای پیوستن به این هدف متقاعد کند. افزون بر این، فراخوان جهانی رئیس جمهور چین برای ساخت جامعه ای با آینده مشترک برای بشریت باید با شرایط بین المللی جدید تطبیق داده شود. مفهوم چینی شکوفایی و توسعه مشترک باید با جهان به اشتراک گذاشته شده و به عنوان یک ارزش اصلی در ساختن یک سیستم بین المللی جدید ترویج شود.
سوم، توسعه بین المللی باید برای ایجاد یک سیستم جهانی جدید مد نظر قرار گیرد. برخلاف سازوکارهای اتحاد غربی، مانند گروه جی هفت و ناتو که تحت سلطه اقلیتی از کشورهای ثروتمند هستند، یک سیستم جهانی جدید باید به مسئله اساسی که اکثریت قریب به اتفاق جهان با آن روبرو هستند رسیدگی کند. در این سازمان باید این که چگونه کشورهای در حال توسعه می توانند به طور مؤثرتری تحت اصل عدم تعهد سازماندهی شوند مورد بحث قرار گیرد. ابتکارات بدون سازماندهی و غیر الزام آور مانند کنفرانس ها و اعلامیه ها برای این وظیفه کاملاً ناکافی هستند. بر همین اساس، یک مکانیزم نهادی مانند نهاد توسعه بینالمللی باید ترویج و ساخته شود تا اقدامات سازمانی قدرتمندتر را هدایت کند و شبکههای دانش و فرهنگ، رسانهها و ارتباطات، همکاریهای اقتصادی و همچنین پروژههای دیگر را توسعه دهد. به طور خلاصه، اشکال فعالیت سازمانی تحت دستور صلح و توسعه باید ایجاد و آزمایش شود.
رابطه بین دو سیستم فعلی و جدید
ساختن یک سیستم جدید به معنای کنار گذاشتن سیستم فعلی نیست. در طول چهل سال اصلاحات و گشایش، جهت و هدف چین ادغام در نظم بین المللی موجود بوده است. چین چاره ای جز آموختن از کشورهای غربی و استفاده از دانش و تجربه پیشرفته آنها نداشته است. جدا شدن از این سیستم به ناچار چین را به جاده قدیمی سیاست درهای بسته دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بازگرداند و این کشور را از اقتصادهای پیشرفته جهان کنونی قطع کرد.
اصطلاح درهای بسته به سیاست سلسله مینگ و اوایل سلسله چینگ برای محدود کردن تعاملات اقتصادی، علمی و فرهنگی چین با جهان اشاره دارد که به عقب افتادن این کشور از کشورهای صنعتی غرب کمک کرد. امروزه چین راه طولانی را در مسیر جهانی شدن طی کرده و از آن بهره برده است؛ به گونه ای که اصلاحات و گشایش با منافع اساسی مردم چین گره خورده است.
به همین دلیل، چشم پوشی از منافع حاصل از مشارکت در سیستم فعلی نه مطلوب است و نه امکان پذیر. اما این موضوع به هیچ وجه، ضرورت فوری آمادگی برای تهدید ائتلاف غربی به رهبری ایالات متحده را که سیستم جهانی کنونی را خراب می کند، نفی نمی کند.
توسعه یک نظام بینالمللی جدید و مشارکت فعال در نظام کنونی، دو فرآیندی هستند که میتوانند به طور همزمان بدون تعارض اجرا شوند که در آن دو سیستم ناگزیر به همپوشانی و نفوذ در یکدیگر هستند
توسعه یک نظام بینالمللی جدید و مشارکت فعال در نظام کنونی، دو فرآیندی هستند که میتوانند به طور همزمان بدون تعارض اجرا شوند که در آن دو سیستم ناگزیر به همپوشانی و نفوذ در یکدیگر هستند. هنگامی که تغییرات کمی انباشته شده توسط سیستم جدید شروع به تبدیل شدن به تغییرات کیفی کند، نظم جهانی کاملاً جدیدی به طور طبیعی پدیدار خواهد شد.
نظر شما