به گزارش بازار، حسین رضویپور، استاد دانشگاه و تحلیلگر اقتصادی در یادداشتی نوشت: عدهای غربگرا تمرکز دولت سیزدهم بر استفاده از ظرفیتهای اقتصادی چین را مورد نقد قرار میدهند و معتقدند اگر چین در بخشهایی از ایران سرمایهگذاری کند بزودی ایران مستعمره چین خواهد شد، اما اگر چین با کشورهای رقیب ایران در منطقه همکاری اقتصادی انجام دهد ایران را متهم به باخت رقابت اقتصادی میکنند.
به هر حال ما باید احیا و توسعه مناسبات اقتصادی با چین را مدنظر قرار میدادیم چرا که این کشور برای افزایش اقتدار اقتصادی خود نیاز مبرم به همکاری با کشورهای برجسته منطقه خلیج فارس – که ذخایر فراوان انرژی دارند – دارد.
زمانی که ایران در این خصوص کوتاهی میکند، طبیعی است که چین برای تأمین انرژی مورد نیاز خود به سراغ کشورهای دیگر در خلیج فارس خواهد رفت. بنابراین تغییر رویکردی که چین به سمت عربستان سعودی داشته را باید در همین راستا ارزیابی کرد.
رفتار دوگانهای که برخی سیاسیون غربگرا در خصوص روابط اقتصادی ایران و چین دارند در گذشته نیز سابقه داشته است. به عنوان نمونه زمانی که مذاکرات برجام در مراحل نهایی بود مقامات عالی کشور در آن زمان میگفتند که پس از انعقاد برجام کسانی را که در دوره تحریم با ما همکاری اقتصادی داشتند رها نخواهیم کرد.
اما زمانی که برجام امضا شد، تمام قراردادها و مراوداتی که با چین داشتیم قطع و حرکت به سمت شرکتهای امریکایی و اروپایی مد نظر قرار گرفت.
سرانجام قطع همکاری با چین، قرارداد بستن با شرکتهای غربی در حوزههای مختلف همچون خودرو، نفت و حتی کترینگ بود، بهطوری که برای مسائل جزئی از جمله تأمین غذای قطارهای مسافری راه آهن با شرکتهای اتریشی قرارداد بستند.
یکی دیگر از اقدامات غیرمنطقی، نسنجیده و قابل تأمل دولت قبل این بود که تمام اسناد و مدارک شیوههایی که تحریمها در حوزههای مختلف نفتی، هواپیمایی، مالی وغیره دور زده میشد به دست غربیها رسید.
همین بیتدبیری باعث شد که در کنار شرکتها و شخصیتهای ایرانی که تحریم شدند، اسامی و شرکتهای چینی زیادی نیز تحریم شوند.
این نشت اطلاعات عملاً باعث شد که پلهای پشتسر ایران برای برقراری مناسبات دوستانه گذشته با چین تا حدودی متزلزل شده و در واقع از دست برود.
البته در سالهای اخیر هم که تا حدودی روابط با چین برقرار شد، توسعه روابط قائم به شخص بود و چینیها تنها با اشخاصی که به آنها هنوز اعتماد داشتند ارتباط برقرار میکردند.
واقعاً دوگانگی سیاست داخلی ایران به مناسبات ما با چین آسیبزده و تکلیف رویکرد راهبردی کشور برای تنظیم مناسبات با چین به نظر میرسد که هنوز مشخص نیست.
از سوی دیگر نیز گویا بهصورت همگن در داخل کشور سیاست یکپارچهای در خصوص احیای واقعی روابط اقتصادی ایران و چین اتخاذ نمیشود.
نکته دیگری که لازم است به آن توجه کنیم اینکه انعقاد قرارداد نفتی و انرژی بین چین و عربستان سعودی، فواید بلند مدتی برای ایران دارد. زیرا شرطی را که چین برای توسعه مناسبات تجاری با عربستان مد نظر قرار داده میتواند مناسبات سیاسی و اقتصادی کل جهان را تحت تأثیر قرار دهد.
در واقع چین معاهده انرژی خود با عربستان را به این شرط منعقد کرده که تمام مبادلات نفتی با یوان صورت بگیرد. این امر در بلند مدت منافع بلند مدت جدی را برای کشور ایران خواهد داشت.
با توجه به اینکه ایران در حال حاضر در مناسبات بینالمللی دلاری بخاطر محدودیتهای FATF و تحریمها بسیار در تنگنا قرار دارد و مجبور است از مناسبات غیر دلاری برای مناسبات کشور استفاده کند، تغییر رویکرد مناسبات جهانی انرژی از پایه دلار به یوان میتواند منافع بلندمدتی برای کشور بخصوص در زمینه توسعه، تجارت و سرمایهگذاری داشته باشد و دور زدن تحریمها را برای کشور ما تسهیل کند.
بر این اساس اگر چین وارد معاهده انرژی با ارز ملی خود با بزرگترین تولیدکننده نفت در جهان شود برای کشور ما بسیار پر اهمیتتر میشود حتی اگر این معاهده با کشور رقیب منطقهای ایران بوده و ما بخشی از بازار انرژی را از دست بدهیم.
همچنین در خصوص عملیاتی شدن قرارداد ۲۵ ساله با چین و اینکه دولت چه اقداماتی برای تسریع درعملیاتی شدن این پروژه انجام دهد، باید گفت:یکی از گزینههای اصلی برای پیاهسازی برنامه «یک پهنه، یک راه» ایران است و مهمترین محور توسعهای این برنامه چین هم اتصال زمینی دریای عمان به مدیترانه بود. براین اساس از طریق عبور از ایران عراق و سوریه بود که کشورمان میتوانست نقش پر رنگی در این زمینه ایفا کند.
زمانی که معاهده ۲۵ ساله ایران با چین مطرح شد شاهد بحران سیاسی در عراق بودیم و به این دلیل پای چینیها از عراق کوتاه شد. در پروژه «یک پهنه، یک راه» فقط بحث سرمایهگذاری چین در ایران نبود بلکه مسأله اصلی مشروط و منوط به پیادهسازی این پروژه بود که باید در سه کشور ایران، عراق و سوریه به صورت یکپارچه انجام میشد.
اتصال زمینی جاسک به طرطوس هم در همین راهبرد «یک پهنه، یک راه» مطرح شد که با چند چالش ژئوپلیتیک مواجه بود. یکی از چالشها این است که اسرائیل بهصورت مستمر در حال بمباران مناطق مرزی بین عراق و سوریه است تا ایران نتواند آن درگاه مرزی را بهصورت مستمر باز نگه دارد.
همچنین در این روند مسائلی که طی چند سال اخیر در ایران رخ داد به نوعی باعث شد که چینیها به بنبست سیاسی در ایران برخورد کنند. اگر واقعاً بخواهیم شاهد احیای منطقی مناسبات اقتصادی ایران و چین باشیم ضرورت داشته موضع سیاستمداران کشورمان در تعامل با چین به صورت پایدار و یکپارچه مشخص شود.
همچنین در این روند نباید تغییری باشد تا مجدد بحران در روابط ایجاد شود. هدف از معاهده ۲۵ ساله هم این بود که یک استمرار و ثبات در روابط اقتصادی ایران و چین نهادینه شود. البته نکته قابل توجه دیگر این است که باید وزن مناسبی بین خواستههای چین و ایران در برنامه مذکور لحاظ شود و تأمین منافع کشورمان در اولویت قرار گیرد.
نظر شما