بازار؛ گروه بورس: بسیاری از سرمایه گذاران بعد از التهاب بازار دلار و طلا و ... نسبت به وضعیت بازار سهام بسیار کنجکاو هستند که چقدر رشد خواهد داشت و آیا با دلار ۴۰ هزار تومان سرمایه گذاری در بورس با شاخص بالای یک میلیون و ۵۰۰ هزار واحد ریسک وجود دارد. مهدی سوری کارشناس بازار سرمایه در گفتگو با خبرنگار تحلیل بازار به این سوالات اینگونه پاسخ داد که با توجه به اینکه نرخ دلار نیمایی فاصله زیادی با نرخ دلار آزاد پیدا کرده پیش بینی می شود با نرخ دلار ۲۷ هزار تومانی سقف شاخص کل یک میلیون و ۶۷۰ هزار واحد خواهد بود، هرچند احتمال عبور از این مقاومت هم وجود دارد که این موضوع به شرایط اقتصادی بستگی دارد.
*در حال حاضر شاخص به بالای یک میلیون و ۵۰۰ هزار واحد رسیده و به زودی به مقاومت مهمی می رسد به نظر شما در شرایط کنونی آیا شاخص کل بورس از مقاومت عبور می کند و به رشد خود ادامه می دهد؟
به طور قطع خرید سهام زیر یک میلیون و ۴۰۰ هزار واحد کاملا بدون ریسک بود و کف بازار در یک میلیون و ۴۰۰ هزار واحد هم نوعی فرصت خرید بود، اما با توجه به اینکه نرخ دلار نیمایی فاصله زیادی با نرخ دلار آزاد پیدا کرده پیش بینی می شود با نرخ دلار ۲۷ هزار تومانی سقف شاخص کل یک میلیون و ۶۷۰ هزار واحد خواهد بود، هرچند ممکن است فاکتورهای باعث عبور شاخص از این مقاومت شود، از این رو در شاخص یک میلیون و ۶۷۰ هزار واحد به بعد برای ماندن در بازار باید وضعیت تابلو را مورد توجه قرار داد.
*در شرایط کنونی نرخ دلار در محدوده ۴۰ هزار تومان می تواند محدوده شاخص کل را در چه سطحی پایدار کند؟
هر ده درصد رشد دلار در سامانه نیما می تواند ۱۵۰ هزار واحد شاخص بورس را بالا ببرد که این مساله نشان می دهد که نسبت دلار و شاخص کل بورس بین یک تا یک و نیم است و از طرف دیگر همبستگی شرکت ها با دلار بیش از یک است و هر ده درصد رشد نرخ دلار سود شرکت ها را بین ۱۰ تا ۱۲ دلار بالا می رود، از این رو با توجه به اینکه نرخ دلار در سانانه نیما در محدود ۲۹ هزار تومان است و احتمال دارد که نرخ آن بالاتر برود از این رو پیش بینی می شود شاخص کل بورس به سقف یک میلیون و ۶۷۰ هزار واحد برسد و در شرایط کنونی با بدبینی که نسبت به اقتصاد وجود دارد فعلا می توان گفت شاخص زیر یک میلیون و ۵۰۰ هزار واحد نخواهد رفت.
از سال ۹۸ به بعد بحثی از ارزندگی بورس مطرح نیست، زیرا عده ای وارد بورس شدند و جلوی کارگزاری ها صف کشیدند و ورود پول دلیل رشد بازار بود و چاره دیگری هم نداشت. در واقع وقتی رالی صعودی شروع می شود بازار می تواند خیلی صعودی باشد
*چرا در چند ماه اخیر تقاضا برای برخی کالاها مانند طلا، مسکن، خودرو و ... افزایش یافته در حالی که بورس هم ظرفیت بالایی برای رشد داشت؟
وقتی که ریزش ارزش ریال اتفاق می افتد حافظه تاریخی مردم باعث شده که نگران سرمایه های خود باشند به همین دلیل پول نقد خود را تبدیل به دلار، سکه، مسکن یا سهم می کنند، اما دلیل اینکه بیشتر به سمت بازارهای همچون طلا رفته اند این است که معاملات طلا مانند دلار محدودیت ندارد و از آنجایی که تقاضا برای این بازار زیاد بوده و سرمایه های خرد تقاضای بالایی برای ربع سکه داشته اند حباب بالایی پیدا کرده، با این حال بازهم می خرند زیرا انتظارات تورمی بسیار بالاست و مردم احتمال می دهند که بالاتر هم برود. درباره بازار سهام هم باید گفت که از سال ۹۸ به بعد بحثی از ارزندگی بورس مطرح نیست، زیرا عده ای وارد بورس شدند و جلوی کارگزاری ها صف کشیدند و ورود پول دلیل رشد بازار بود و چاره دیگری هم نداشت. در واقع وقتی رالی صعودی شروع می شود بازار می تواند خیلی صعودی باشد.
*چرا دلار به یکباره جهش بسیار بالایی را تجربه کرد و چه اثراتی می تواند برای صنایع بورسی داشته باشد؟
وقتی دلار در سال های گذشته به نسبت تورم رشد نکرده بود با یک خبر یا اتفاق رشد جهشی پیدا کرد و با توجه به اینکه در مقطع کنونی مابه التفاوت نرخ نیمایی و آزاد بالاست به نفع صنایع نیست زیرا آن ها نرخ نمی گیرند و دولت نرخ نیمایی را پایین نگه می دارد تا کالاهای اساسی را ارزانتر بخرد و از طرف دیگر مانع از انتظارات تورمی جدید شودف در حالی که صنایع با نرخ آزاد کالاهای خود را تامین می کنند و این موضوع منجر به کاهش حاشیه سود شرکت ها می شود.
وقتی تورم بالا می رود و بانک ها ساختار مالی درستی ندارند بانک های ورشکسته با نرخ بهره بالاتر سپرده می گیرند، به همین دلیل نرخ سپرده های ۲۳ درصدی نمی منجر به حبس نقدینگی شود و بیشتر باعث افزایش هزینه ها خواهد شد
*در شرایط کنونی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد به دنبال افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم برآمده اند این مساله در این اقتصاد بیمار که رشد نقدینگی بالایی دارد چه تبعاتی ایجاد می کند؟
در بورس سرمایه های کلان به بازار جهت دهد و همین الان می توانند با نرخ های ۲۷ یا ۲۸ درصدی در بانک ها سپرده کنند به همین دلیل وقتی تورم بالا می رود و بانک ها ساختار مالی درستی ندارند بانک های ورشکسته با نرخ بهره بالاتر سپرده می گیرند، به همین دلیل نرخ سپرده های ۲۳ درصدی نمی منجر به حبس نقدینگی شود و بیشتر باعث افزایش هزینه ها خواهد شد، به عبارت دیگر دولت در اقتصاد های نرمال در زمانی که کرونا بود با رشد نرخ بهره تورم را کنترل کردند، اما وقتی تورم در کشوری مانند ایران ناپایدار است و به صورت لجام گسیخته بالا می رود با مثبت کردن نرخ بهره نمی توان تورم را کنترل کنیم، زیرا هرچند تورم ۴۰ درصد است اما بازدهی که مردم از اقتصاد می توانند بگیرد بسیار پایین تر است به همین دلیل فقیر تر شده اند. به عبارت دیگر در بحث نرخ سود هزینه تامین مالی شرکت ها بالا می رود.
*ریشه مشکلات اقتصادی ایران چیست و آیا می توان امیدوار بود در کوتاه مدت از بحران ها عبور کند؟
مشکل دیگر اقتصاد ایران تورم ناپایدار است و باعث شده شرکت ها برای تامین مالی خود نتوانند برنامه ریزی کنند و در واقع اقتصاد ایران به دلیل بیماری مزمنی که دارد هر اقدامی می تواند نتیجه عکس بدهد و تنها راهکاری که در کنترل تورم کشور وجود دارد کمتر تولید کردن نقدینگی با کاهش مخارج دولت است. وقتی دولت پول چاپ می کند و بعد به دنبال جمع کردن نقدینگی می رود تبعات زیادی را برای دهک های پایین جامعه به وجود می آورد اما اگر دولت کوچکتر شود و مخارج آن کمتر شود تبعات منفی اقتصادی هم کمتر می شود. از این رو در شرایط کنونی اگر تمام نوبلیست های دنیا جمع شوند نمی توانند یک راهکار کوتاه مدت برای حل مشکل اقتصاد ایران بدهند و باید حداقل یک اصلاحات ده ساله انجام شود. از طرف دیگر دولت باید ریاضت اقتصادی را اجرا کند تا اقتصاد به حالت تعادل برگردد و این مساله تنها با بهره گیری از مشاوران قوی و ... ممکن است.
نظر شما