تهمینه غمخوار؛ بازار: به اعتقاد برخی کارشناسان جهانی شدن مزایای زیادی به همراه داشته است: فقر را با سرعتی بیسابقه کاهش داده، فرصتهای جدیدی را ایجاد کرده و به تولید محصولات متنوعتر و ارزانتر منجر شده است. اما، همچنین موجب بروز مشکلاتی مانند نابرابری بیشتر در کشورهای ثروتمند به دلیل از دست دادن شغل در مناطق صنعتی قدیمی، ضرورت تغییر در آموزش و مشاغل، و شرکت های انحصاری بین المللی که تأثیر زیادی بر سیاست دارند، شده است.
از طرفی، تقسیم کار منجر به وابستگی های جدیدی شده است؛ به طوری که شرکت ها محصولات یا فرآورده های میانی را برای مشتریان دور تولید می کنند. علاوه بر این، فن آوری ها تغییر کرده اند و به منابع جدید و فلزات کمیاب نیاز دارند. زنجیره های تامین طولانی تر شده اند و خطر اختلال را افزایش می دهند.
در عین حال، تحولات اخیر منجر به فراخوانی برای نوع جدیدی از جهانی شدن شده که مستلزم قوانین بهتری است در حالی که شرکت ها را مجبور می کند مسئولیت زنجیره های ورودی خود را بپذیرند. بر همین اساس، روشن شده است که باید از سواری رایگان در مورد مسائل آب و هوایی و سیاست های اجتماعی چه از طریق مالیات های مرزی کربن یا تجارت گازهای گلخانه ای جلوگیری کرد.
از سوی دیگر، دادگاه های بین المللی باید کمتر تحت تسلط کشورهای ثروتمند بوده، و از نظارت سازمان تجارت جهانی پیروی کنند. به این موضوع، «جهانیسازی مسئولانه» یا «پایان سریع جهانی سازی» گفته میشود.
جنگ در اوکراین زمینه جدیدی را ایجاد کرده و تغییرات سریع را ضروری کرده است؛ به خصوص اگر قرار باشد مشکلات قدیمی تشدید نشود. مانند هر موقعیت جدید رادیکال، میتواند به مکانیزمی برای اصلاحات تبدیل شود یا بهانهای برای به تأخیر انداختن تغییرات ضروری باشد که در میان لابیها و منافع شخصی محبوبیت ندارد.
در این میان، استدلال تحلیلگران این است که این نوع جدید جهانی شدن فرصتی است که باید از آن استفاده و از وسوسه بازگشت به سیاست گذشته اجتناب کرد.
جهانی شدن تغییر خواهد کرد ....
سهم افرادی که در فقر مطلق زندگی میکنند، طبق مرز پولی یک یا دو دلار درآمد در روز، به سرعت کم شده است؛ یعنی این میزان بسیار سریعتر از آنچه در اهداف توسعه هزاره پیشبینی شده بود، به نصف کاهش یافته است. این مسئله، در ابتدا در آسیا رخ داد، سپس در سایر کشورهای در حال ظهور، و اخیراً محدود به رشد جمعیت و خشکسالی فزاینده در آفریقا شده است.
رشد در کشورهای فقیر بیشتر از کشورهای ثروتمند مشاهده شده در حالی که ایالات متحده پیشتازی خود را در تولید ناخالص داخلی سرانه حفظ کرده است. بسیاری از کشورها تولید را از مواد خام به صنعت تغییر داده اند که منجر به تلههایی با درآمد کم یا متوسط و موارد ابتلا به بیماری هلندی برای کشورهایی شده که از منابع ارائه شده توسط صادرات مواد خام به منظور ارتقاء مهارتها و بالا رفتن از نردبان کیفیت استفاده نکرده اند.
افزون بر این، درآمد بالاتر به کاهش نابرابری در بین کشورها منجر نشده است. بنابراین، اگر سیاستهای سیاسی مد نظر قرار نگیرند، نابرابری به شکلهای جدید باز خواهد گشت. نابرابریهای منطقهای در نتیجه جهانیشدن سریع افزایش یافته، زیرا مناطق صنعتی قدیمی احساس میکردند که عقب ماندهاند. از این رو، زمینه مساعدی را برای جنبشهای پوپولیستی یا ناسیونالیستی ایجاد کردند در حالی که ادعا میکردند زمانهای گذشته بسیار بهتر بوده است.
از سوی دیگر، شرکتها در مناطق صنعتی قدیمی تعطیل شده و این مناطق موفق به جذب واحدهای جدید نشده اند. همچنین، مهاجران یا پناهندگان به عنوان مسئول مشکلات (مثلاً در مجارستان، فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده) اعلام شده اند ضمن اینکه تغییر اقلیم به عنوان یک مشکل مهم شناخته شده، اما از نظر سیاست توجه کافی به آن نشده است.
کشورهای در حال توسعه به دلیل کمبود منابع و فناوری، فرصتی برای محدود کردن انتشار گازهای گلخانه ای نداشته؛ در حالی که کشورهای ثروتمند ادعا کرده اند که کشورهای فقیرتر نباید با توجه به نگرانی های زیست محیطی، مجوز رایگان داشته باشند، زیرا آنها انتشار گازهای گلخانه ای بیشتری را به ازای هر جمعیت یا تولید تولید می کنند.
در حالی که مورد دوم صحیح است، این ادعا که کشورهای صنعتی دارای فناوری تغییر هستند و در گذشته بیشترین سهم را در ظرفیت ذخیره سازی سیاره ما مصرف کرده بودند، در نظر گرفته نشد. پاداش جهانی شدن اغلب توسط الیگارشها کم شده و برای افزایش دستمزدها استفاده نشده است؛ مثلاً در ۳۰ سال گذشته در ایالات متحده راکد مانده است.
از طرفی، افراد پردرآمد و افراد مستقل مالی توانسته اند با انتقال دفتر مرکزی و سود به پناهگاه های مالیاتی از پرداخت مالیات فرار کنند در حالی که شرکت های قوی نیز از طریق قراردادها و دادگاه های سرمایه گذاری بین المللی تقاضای دسترسی آزاد به بازارها را داشته اند.
کاهش کار کودکان و نابرابری های نژادی یا جنسیتی همیشه موفقیت آمیز نبوده است، زیرا دولت های خودکامه به دنبال خرید اسلحه هستند و کشورهای ثروتمند برای تهیه آنها با یکدیگر رقابت می کنند. در همین حال، درگیریهای منطقهای ادامه یافته و جریانهای آوارگان که در ابتدا به سمت کشورهای همسایه هدایت میشوند، همچنان قابل توجه است.
مزایای جهانی شدن با تولید ناخالص داخلی قدیمی سنجیده شده است، اگرچه این مسئله هرگز معیاری برای رفاه نبوده است. روی آوردن به سایر اقدامات محدود یا گسترده تر، مانند امید به زندگی یا اهداف توسعه پایدار، مزایای بسیاری را نشان داده است. بر همین اساس، روشن شده که دموکراسی به طور خودکار با درآمد یا رفاه بیشتر عمیق نمی شود و آزادی می تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد، در حالی که هنوز با درآمدهای بالاتر و تجارت آزاد تضمین نمی شود.
کشورهای ثروتمند همیشه تصور می کنند که رهبران دموکراسی و آزادی هستند، حتی اگر ساختارهای قدیمی و درگیری های نژادی باقی بماند در حالی که گروه های سیاست گذاری پیشرو می توانند کارهای زیادی برای حفظ قدرت خود انجام دهند. کاهش مرگ و میر زودرس و افزایش امید به زندگی، از جمله شرایط زندگی سالم، همچنان از مزایای جهانی شدن است. افزودن صلح نیز بسیار مهم است.
جهانی شدن باید با یک سیاست آینده نگر و مسئولانه همراه باشد. در کشورهای در حال توسعه، این موضوع ممکن است به معنای استفاده از پاداش برای ارتقای آموزش، مهارتهای اساسی و نوآوری باشد. کشورهای با درآمد متوسط نیز باید از فناوری های خارجی بیاموزند و در مدارس فنی و حرفه ای و دبیرستان ها سرمایه گذاری کنند.
اما، کشورهای پردرآمد باید در دانشگاههای بینالمللی و باز سرمایهگذاری کنند و لازم است تا سیاستهای صنعتی تغییر کند که شامل تعریف صنایع پیشرو و دیجیتالیسازی شود. از طرفی، بهبود آموزش در همه گروه ها ضروری است.
تأثیر دوگانه جنگ اوکراین بر اروپا
اگر تأثیر مستقیم جنگ در اوکراین بر رنج بشر را کنار بگذاریم، مشاهده میکنیم که چندین گزینه برای کشورهایی که مستقیماً درگیر درگیری نیستند، وجود دارد. در همین حال، اکثر مردم و ملتها متوجه شدهاند که تغییرات اقلیمی و آب و هوایی واقعی است، این تغییرات توسط انسان ساخته شده است؛ منابع انرژی فسیلی نقش مهمی ایفا کردهاند و گرمایش جهانی خطرناک است.
پس از توافق پاریس و کنفرانس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل در سال گذشته در گلاسکو، بسیاری از کشورها متعهد به اهداف بلندپروازانه ای هستند که آخرین فرصت را برای متوقف کردن گرمایش جهانی ارائه می دهد، در زمانی که مرگ و میر ناشی از امواج گرما و آب و هوای نامنظم در حال حاضر نقش بزرگتری نسبت به مرگ و میر ناشی از توسط تصادفات رانندگی ایفا می کند.
پیامدهای منفی تغییر اقلیم علاوه بر این، بین کشورهایی که در گذشته سهم قابل توجهی در آن داشته و کشورهایی که امکانات کمتری برای متوقف کردن آن داشته اند، به طور نابرابر تقسیم شده است. اهداف تعیین شده برای دستیابی به بی طرفی آب و هوایی تا اواسط قرن، نیازمند اقدام است.
حال، به دلیل مشکلات جدید ناشی از جنگ اوکراین، اهداف اقلیمی در دستور کار قرار گرفته و یا به تعویق افتاده است. صلح بسیار مهم است، اما به عنوان توجیهی برای یافتن منابع جدید انرژی فسیلی و کاوش بیشتر در دریا و سایر مناطق برای یافتن گاز طبیعی مایع استفاده می شود، حتی اگر این مسئله به نوبه خود به منابع جدید، انتشار گازهای گلخانه ای و زنجیره های حمل و نقل طولانی نیاز داشته باشد.
هزینهها برای محدود کردن تغییرات آب و هوایی به تعویق افتاده؛ در حالی که اهمیت جدیدی به تولید فعلی در مسیرهای قدیمی داده شده است. بسیاری از کشورها آگاه بودند که میتوانند به میزان قابل توجهی در مصرف انرژی و ضایعات صرفهجویی کنند، اما اکنون برخی مانند آبمان و اتریش متوجه شده اند که هنوز تا چه حد به واردات گاز و نفت متکی هستند؛ در حالی که بیشتر آن ها از روسیه یا شرکای آن هستند.
کشروهای اروپایی می دانستند که نیاز به ذخایر دارند زیرا انرژی پاک فقط بهطور ناپیوسته در دسترس و تا حدی ناپایدار است. با این حال، اروپا باید اذعان می کرد که ظرفیتهای ذخیرهسازی گاز حتی تا نیمه هم تکمیل نشده (و بخشی از آن متعلق به گازپروم بود).
علاوه بر آن، اروپا از این موضوع آگاه بود که امنیت خارجی تا حدی میتواند با یک دستور کار صلحآمیز در این قاره تضمین شود، اما ناتو و تسلیحات و نیروهای آن در نهایت مسئول امنیت در صورت تجاوز یا درگیری خواهند بود. بسیاری از کشورهای اروپایی در حال حاضر به عنوان اعضای ناتو احساس امنیت بیشتری می کنند در حالی که فنلاند و سوئد اکنون درخواست عضویت داده اند.
کشورهای دیگر هم به جای کمک به جلوگیری از حوادث اضطراری انسانی و زیست محیطی، تلاش می کنند تا هزینه های دفاعی خود را افزایش دهند، حتی اگر هزینه های موجود به سمت درگیری های گذشته باشد.
بر همین اساس، اروپا ممکن است با به تعویق انداختن تغییرات لازم واکنش نشان دهد. پیامدهای اقتصادی جنگ به طور بالقوه می تواند برای به تعویق انداختن سیاست های آب و هوایی، صرفه جویی در انرژی و تغییر به سمت انرژی های تجدیدپذیر مورد استفاده قرار گیرد. این مسئله شامل سرمایه گذاری در انرژی اتمی، شاید در نیروگاه های کوچکتر، می شود زیرا هنوز راه حل رضایت بخشی برای ذخیره سازی زباله های هسته ای وجود ندارد.
این سناریو در بسیاری از کشورها قابل مشاهده است. چندین حزب جریان اصلی، پیشنهاد کاهش مالیات بر انرژی را دادهاند و احزاب پوپولیست توانستهاند در انتخابات با افراد قدرتمند پیروز شوند. اما مردم عموماً ناراضی به نظر میرسند، همانطور که سهم بزرگی از جمعیتی که به احزاب راست و چپ رای میدهند، نشان داده اند. برای مثال، در فرانسه که این احزاب قویتر از احزاب مکرون و احزاب جریان اصلی قدیمی بودهاند.
موضوع مهم این است که کشورهای اروپایی به شرط ایجاد پایانههای اضافی، مشتاق همکاری با تامینکنندگان جدید انرژی هستند؛ چه این موضوع به معنای خرید نفت بیشتر از کشورهای عربی، ایران یا ترکیه باشد یا گاز مایع بیشتر از ایالات متحده.
اما، برخی از ایده حفاری افقی در اروپا به دلیل هزینه های زیست محیطی آن ابراز تأسف کرده اند. این مسئله در حالی که به طور کامل و قطعی روسیه و گازپروم به قراردادهای خود پایان دهند، نگرانی قریبالوقوعی را ایجاد کرده است.
اروپا دارای بزرگترین بخش عمومی نسبت به تولید ناخالص داخلی و مالیات های بسیار بالا است، اما همچنین یارانه های بیشتری برای منابع انرژی فسیلی نسبت به انرژی های تجدیدپذیر دارد. بر همین اساس، پیشنهاد کاهش مالیات ها نطقی است، اما این امر نباید با مالیات بر انرژی که در سطحی بسیار پایین تر از هزینه های خارجی تعیین می شود، آغاز شود و اقدامات برنامه ریزی شده برای مالیات بر انتشار کربن حتی در بحبوحه افزایش تورم نباید به تعویق افتد.
به سوی نظم نوین جهانی
اروپا تنها منطقه ای نیست که در مسیر اشتباه قدم برمی دارد. اثرات خارجی منفی در سراسر جهان بسیار پایین تر از آنچه لازم است قیمت گذاری می شود و برخی از سیاستمداران خواستار بازگشت به راه حل های قدیمی هستند.
از طرفی، سیاست زیست محیطی به دنبال هم افزایی با سیاست های اجتماعی و بهداشتی نیست. حتی در کشورهایی که دارای سنت طولانی دموکراسی هستند، تحقق دموکراسی کاملاً به دور و تهاجمات پوپولیستی مکرر است.
چه کسی اقدام خواهد کرد؟
نظم جهانی قدیم پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید. پس از آن، جنبش تک قطبی ایالات متحده به عنوان یک رهبر، نه توسط کشورهای دیگر پذیرفته شد و نه عملکرد امریکا موفقیت آمیز بود، زیرا مشکلات و تقاضا در این کشور بسیار متفاوت بود و از طرفی ایالات متحده حاضر هیچگاه حاضر نبوده تا ترجیحات دیگر کشورها را در نظر بگیرد.
در چنین شرایطی، چین که به طور قابل توجهی در داخل و در سراسر جهان سرمایه گذاری کرده بود، به پا خواست، زیرا چین بر این باور است که همیشه از هر منظری دارای بهترین عملکرد است در حالی که ترجیحات دیگر کشورها را در نظر می گیرد و دست به یکجانبه گرایی نمی زند. بر همین اساس، این کشور تلاش کرده تا نهادهای جهانی را تغییر دهد و به اولین ابرقدرت سوسیالیست تبدیل شود.
یکی از احتمالات دیگر در جهت ایجاد نظم نوین جهانی روسیه و همکاری نزدیکتر بین روسیه و چین است. اگر تحریم ها و انزوا پس از جنگ اوکراین ادامه یابد، روسیه ممکن است در صدد انتقال و ارسال منابع به سمت شرق باشد. البته، چین تمایلی به این گونه همکاری ندارد، زیرا نگران است که در تحریمها گنجانده شود، اما اگر منابع جدید به اقتصادش کمک کند، تجارت دوجانبه بالاتری را میپذیرد.
همکاری نزدیکتر بین اروپا و ایالات متحده نیز در تئوری امکانپذیر است، اما ایالات متحده بیشتر بر منطقه هند و اقیانوس آرام متمرکز شده است، شاید در قالب یک بلوک گسترده با نام AUKUS شامل استرالیا، انگیس و ایالات متحده بتواند اقداماتی را انجام دهد.
در همین حال، انگلیس به دنبال ایفای نقشی محوری است که در دوره مشترک المنافع انجام داد در حالی که پس از برگزیت آسان نخواهد بود. علاوه بر آن، هند مایل به همکاری نزدیک با چین نیست، اما هنوز تصمیم نگرفته است که چگونه ادامه دهد. این کشور از جنگ روسیه با اوکراین انتقاد نکرده، اما همچنان با پاکستان مشکل دارد و باید جمعیت عظیمی که برای کار و رفاه بیشتر تحت یک دولت ملی گرا تلاش می کنند، را مدیریت نماید.
افزون بر این، اروپا برای مدت طولانی از لحاظ داخلی تقسیم شده است. اختلافات بین کشورهای شمالی و جنوبی اتحادیه اروپا و همچنین اعضای قدیمی تر و جدیدتر و تنش بین بلوک و کشورهایی که مایل به عضویت هستند و تمام الزامات را برآورده نمی کنند، مشهود است. از طرفی، اتحادیه اروپا نتوانسته در مورد سیاست های کنترل مرزی یا سهمیه بندی پناهجویان به توافق برسد و روند الحاق کشورهای بالکان غربی بسیار کند بوده است.
بنابراین، برنامه ریزی گام به گام توسعه آینده یک امکان خواهد بود. جنگ در اوکراین می تواند یک تغییر بازی باشد؛ در حالی که اروپا به سرعت و تا حدی متحدتر از هر زمان دیگری واکنش نشان داده است. کشورهای عضو به سرعت موافقت کردند که روسیه متجاوز است و ناتو نمی تواند مستقیماً مداخله کند، در حالی که کشورهای اروپایی می توانند سلاح یا کمک های بشردوستانه ارائه دهند.
مرزهای اروپا به روی پناهندگان اوکراینی باز بوده است که میتوانند آزادانه به هر کجا که میخواهند سفر کنند و به سرعت در مراکز نگهداری از کودکان، مدارس و نیروی کار مورد استقبال قرار میگیرند. این موضوع، همچنین نشان دهنده تغییر در نگرش کلی نسبت به مهاجران است که می تواند در آینده تاکید کمتری بر کشورهای مبدا داشته باشد.
نقش رهبری جهان در نظم جدید جهانی
برخی از مشکلات فعلی در پی بحران همه گیری کووید و جنگ در اوکراین فروکش خواهند کرد. اما هر دوی این بحران ها فقط به شکل دهی مجدد جهانی شدن و شکل گیری نظم جهانی جدید سرعت بخشیده است.
اروپا نقش مرکزی را در رابطه با جنگ اوکراین، اعمال تحریمها علیه روسیه و ارائه کمک به اوکراین بر عهده گرفته است، که پیش از این به دلیل کوچکتر بودن آن و عدم اجماع داخلی، امکان پذیر نبود.
با این حال، پس از عقبنشینی ایالات متحده از موقعیت خود بهعنوان تنها ابرقدرت باقیمانده که اغلب بدون دلیل طولانیمدت درگیر درگیریها میشود و چین همچنان بر دستور کار خودمحور خود، از جمله استراتژی صفر کووید-۱۹ تمرکز میکند، این نقش جدید در واقع ضروری است. کشورهای اروپایی هنوز در رابطه با روسیه مواضع متفاوتی دارند. برای مثال صربستان و مجارستان از انتقاد از حمله به اوکراین خودداری کرده اند.
پیشنهاد اتحادیه اروپا برای عضویت سریع به اوکراین شاید به مرحله روند الحاق بالکان غربی تسریع بخشد. برخی از تحلیلگران معتقدند که اروپا می تواند نقش بسیار قوی تری در نظم نوین جهانی ایفا کند زیرا در حال حاضر از نظر اقدامات رفاهی گستردهتر، امید به زندگی، پایداری زیستمحیطی و بیشتر اهداف توسعه پایدار پیشرو است.
روسیه مدت هاست خود را رد صلاحیت کرده است. ایالات متحده از پیشرفتها در سیاستهای اقلیمی کنارهگیری کرده، نقش نظامی خود را تا حدی به دلیل انتخابات میاندورهای و اختلافات داخلی کاهش داده و در تصمیمگیری در مورد مسیر آینده خود تردید دارد.
چین در انتقاد از تجاوز روسیه به اوکراین تردید دارد و امیدوار است که این جنگ شانس این کشور را برای به دست آوردن نفت از روسیه افزایش دهد و توجه را از سیاست های ارضی خود در مورد تایوان، دریای چین جنوبی یا آرتیک منحرف کند.
با این حال، اروپا باید مراقب شرکای بالقوه جدید جهانی باشد و همکاری بهتر بین اعضای فعلی و آینده را در اولویت قرار دهد. همچنین، باید منابع را برای مبارزه با بیماری ها و جلوگیری از آسیب های زیست محیطی در آفریقا و همچنین در کشورهای همسایه سرمایه گذاری کند و بر روی سیاستهای آیندهنگر، همچنین در مورد تورم یا مهاجرت تمرکز کند زیرا به تعویق انداختن تغییرات ضروری در هنگام بروز مشکل کاملاً غیرقابل قبول است. همچنین، مالیات های بزرگ و اغلب ناکارآمد و سیستم های دولتی باید رسیدگی شود.
جنگ اوکراین یک وقفه برای اروپا است در حالی که باید مسیر فعال کربن زدایی و مشارکت با همسایگان خود را به جای بازگشت به فن آوری های نابهنگام، از جمله واردات و استفاده از سوخت های فسیلی، تسریع بخشد. بر همین اساس، این فرآیندها می تواند شامل نوع متفاوتی از همکاری با روسیه پس از جنگ در اوکراین باشد، به عنوان مثال، در قالب سرمایه گذاری هایی مانند آنچه در طرح مارشال پس از جنگ جهانی دوم آمده است که به صلح، آشتی و بازسازی کمک می کند.
این امر اروپا را با توجه به قدرت آن در بسیاری از جنبه ها که برای افزایش رفاه ضروری است، به شدت در نظم جهانی جدید قرار می دهد در حالی که نباید فراموش کرد این قاره در حال حاضر در بحران شدید انرژی به سر می برد.
نظر شما