تهمینه غمخوار؛ بازار: علوم سیاسی مدرن و مکاتب و نظریه های مختلف روابط بین الملل با تعدادی از مفاهیم که ماهیت بین رشته ای دارند، عمل می کنند. آنها برای توصیف تحولات جهان از یافته های نظری جغرافیای فرهنگی، اجتماعی و انسانی، مطالعات فرهنگی، ژئوپلیتیک، اقتصاد، مطالعات جهانی شدن و منطقه گرایی، تمدن و نظریه های فضای بزرگتر استفاده می کنند.
این واقعیت ثابت می کند که مشکلاتی که دولت های مدرن با آن مواجه هستند، نیازمند تلاش های مشترک متخصصان مختلف است. در عین حال، ویژگی متنوع چشمانداز سیاسی جهانی که از طیف گستردهای از بازیگران دولتی و غیردولتی تشکیل شده، تنها تحلیل برنامه سیاسی جهانی را پیچیده میکند و این موضوع نیازمند اجرای رویکردی فردی و کاملاً فکری به منظور حل تعارضهای موجود و جلوگیری از تعارضهای جدید است.
در شرایط کنونی، در نظر گرفتن ویژگی های هر بازیگر و کل پیچیدگی عوامل مؤثر بر سیاست های آنها بسیار مهم است. منطقه دریای سیاه_دریای خزر نیز از این نظر مستثنی نیست؛ در حالی که در تلاقی منافع ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک تعدادی از بازیگران دولتی و غیردولتی منطقه ای و فرامنطقه ای شکل گرفته و نشان دهنده گره تضادها و درگیری های آشکار و نهفته در حوزه های مختلف است.
دریای خزر در حدود ۵۰۰ کیلومتری شرق دریای سیاه، بین جنوب شرق اروپا و غرب آسیا، شرق رشته کوه های قفقاز، جنوب استپ وسیع اوراسیا و غرب صحراهای قره قوم و کیزیلوک آسیای مرکزی قرار دارد
این واقعیت قابل انکار نیست که مرزهای سرزمینی مناطق ژئوپلیتیکی بر اساس وجود منافع مشترک، ابتکارات همگرایی (اعم از فعلی یا قابل طرح) و پیوندهای تمدنی_فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بین دولت های تشکیل دهنده منطقه شکل می گیرد. به این ترتیب، منطقه دریای سیاه_دریای خزر، متعلق به قلمرو وسیع تری از اوراسیا، از سه منطقه فرعی به هم پیوسته تشکیل شده است: ۱) منطقه ساحلی دریای سیاه. ۲) قفقاز و جنوب روسیه. ۳) منطقه ساحلی دریای خزر.
هر یک از این سه منطقه فرعی دارای ساختار پیچیده ای از عوامل و منافع است که بر اساس جغرافیای آنها، بیانگر همبستگی منافع اقتصادی کشورهای عضو، زیرساخت های حمل و نقل و مسیرها و ویژگی های توسعه تاریخی و فرهنگی است.
منطقه دریای سیاه_دریای خزر شامل سرزمین هایی مانند ارمنستان، جمهوری آذربایجان، گرجستان، ایران، ترکیه و بخش جنوبی روسیه_ تابع ناحیه فدرال جنوبی (روستوف، ولگوگراد، استان های آستاراخان، منطقه کراسنودار، جمهوری ها) و ناحیه فدرال قفقاز شمالی (جمهوری های قره چای- چرکس، کاباردینو-بالکاریا، اوستیای شمالی-آلانیا، اینگوشتیا، چچن، داغستان و منطقه استاوروپول)، جمهوری کریمه و سواستوپل.
سه کشور تا حدی به رسمیت شناخته شده یعنی جمهوری های آبخازیا، اوستیای جنوبی و جمهوری ترک قبرس شمالی نیز در قلمرو منطقه دریای سیاه_دریای خزر واقع شده اند.
اگرچه منطقه دریای سیاه_دریای خزر بیشتر بر حمل و نقل و ترانزیت نفت و گاز متمرکز است، اما شامل بخشی از شبکه گسترده ای از مسیرهای تجاری در کریدورهای اصلی حمل و نقل نیز می باشد
تحقیقات صورت گرفته در خصوص دریای سیاه_دریای خزر در رابطه با حمل و نقل و پتانسیل مالی آن، اهمیت ژئوپلیتیک آن برای بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای صورت گرفته در حالی که تعدادی از پروژه های زیربنایی در منطقه با الهام، حمایت و ارتقاء توسط بازیگران مختلف، نشان دهنده انبوه منافع است که از یک سو به توسعه اقتصادی منطقه کمک می کند و از سوی دیگر مانع ارتقای منافع استراتژیک منطقه می شود.
اگرچه این منطقه بیشتر بر حمل و نقل و ترانزیت نفت و گاز متمرکز است، اما شامل بخشی از شبکه گسترده ای از مسیرهای تجاری در کریدورهای اصلی حمل و نقل نیز می باشد. سیستم حملونقل منطقهای متشکل از راهآهن، بنادر هوایی و دریایی به دلیل قرار گرفتن بر روی تقاطع چندین مسیر بینالمللی، در فضای وسیعتری دیده میشود. به همین دلیل است که نه تنها دریای سیاه و دریای خزر را در بر میگیرد، بلکه بنادری را در سایر آبها نیز شامل می شود. از طرفی، منطقه با قلمرو وسیع تری از اوراسیا و مدیترانه وصل شده و از نظر ژئوپلیتیکی و ژئواستارتژیکی با آن در ارتباط است.
پروژه های زیرساختی متعددی در منطقه وجود دارد که با توجه به اینکه کشورهای مختلف مسیرهای حمل و نقل مختلف را توسعه می دهند، رقابتی محسوب می شوند. به عنوان مثال، ابتکارات روسیه حول تعدادی از پروژه های ملی با هدف توسعه خطوط راه آهن برای گشودن دسترسی به بنادر دریایی منطقه و همچنین مدرن سازی امکانات موجود متمرکز است. همچنین، یکی از پروژه های پیشنهاد شده توسط دولت روسیه برای دوره ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰، توسعه و تقویت زیرساخت های راه آهن در رویکردهای بنادر حوزه دریای سیاه _ دریای آزوف با هدف ایجاد تسهیلات جدید در جهت تشویق حمل و نقل کالا از طریق قلمرو روسیه است.
حجم عملیات حمل و نقل ۱۲۵ میلیون تن در سال است، در حالی که هزینه کلی این پروژه ۱۵۵ میلیارد روبل برآورد شده است. همچنین در چارچوب این پروژه، توسعه زیرساختهای بندری حوضه خزر با افزایش ظرفیت حمل بار تا یک میلیون تن، حوضه دریای سیاه تا ۱۰۳.۹ تن، احداث منطقه بار خشک در حوضه خزر و بندر دریایی تامان با ظرفیت ۶۲ تن در سال تا سال ۲۰۲۴ برنامهریزی شده است.
این پروژه ملی نه تنها شامل منطقه دریای سیاه_دریای خزر است، بلکه توسعه تأسیسات بندری دریایی مختلف از جمله قطب شمال، شرق دور و بنادر بالتیک را در بر می گیرد. با این وجود، حجم بودجه (که ۴۸ درصد از بودجه فدرال، ۱ درصد از بودجه منطقه ای و ۵۱ درصد از سرمایه گذاران خصوصی تامین می شود) جاه طلبی و عظیم بودن پروژه را نشان می دهد در حالی که بیانگر رتبه بندی اولویت آن را در بین سایر پروژه های ملی برنامه ریزی شده برای دوره ۲۰۲۴_۲۰۱۸ است.
بودجه جایگزینی برای پروژه تاسیسات حمل و نقل موجود روسیه، شبکه انرژی ترانس اروپا (۲۰۲۰_۲۰۱۰)، که توسط اتحادیه اروپا تامین می شود و برای تامین منابع قابل اعتماد انرژی با قیمت های رقابتی برنامه ریزی شده است، ۴۰۰ میلیارد یورو برآورد شده است، هرچند این مبلغ. کمتر از یک چهارم مبلغ برنامه ریزی شده اولیه ۱.۷۵ تریلیون یورو در نظر گرفته می شود. کاهش بودجه نشان دهنده تغییر در اولویت های اتحادیه اروپا در رابطه با پروژه و همچنین جستجوی گزینه های جایگزین است.
ما نمیتوانیم با این نظر موافق نباشیم که نفت همیشه موضوع بازار و سیاست بوده است، بلکه، ژئوپلیتیک هم هنوز در منطقه دریای سیاه_دریای خزر از اهمیت عمدهای برخوردار است
پروژه بلندپروازانه دیگر، کریدور میانی، که همچنین با هدف کاهش مشارکت روسیه انجام می شود، شامل تعداد زیادی از شرکت کنندگان با علایق مختلف است. مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر (که به طور غیررسمی کریدور میانی نامیده می شود) از جنوب شرق آسیا و چین آغاز می شود، از قزاقستان، دریای خزر، جمهوری آذربایجان، گرجستان و بیشتر به کشورهای اروپایی می گذرد. اگرچه این مسیر به عنوان مسیری برای دور زدن روسیه برنامه ریزی شده است، اما همچنان روسیه را به عنوان یکی از شرکای تجاری اصلی در برخی قراردادها و پروژه های فرعی دوجانبه درگیر می کند.
بدون شک، چنین توجه دقیق به منطقه دریای سیاه_دریای خزر به طور قابل توجهی ناشی از منافع اقتصادی بازیگران فرامنطقه ای و آرزوهای آنها برای استفاده از پتانسیل منطقه ای برای توسعه اقتصادی پایدار خود است. در عین حال، عمده پروژه ها بر روی منابع نفت و گاز، حمل و نقل آنها و توسعه امکانات مورد نیاز متمرکز است.
امروزه، منطقه دریای سیاه-دریای خزر به عنوان یک گره پیچیده منطقه ای از سیاست مدرن باقی مانده که توسعه رویدادها در آن به طور قابل توجهی بر فرآیندهای بین المللی چه در سطح منطقه ای و چه در سطح جهانی تأثیر می گذارد
بنابراین، ما نمیتوانیم با این نظر موافق نباشیم که نفت همیشه موضوع بازار و سیاست بوده است، بلکه، ژئوپلیتیک هم هنوز در منطقه دریای سیاه_دریای خزر از اهمیت عمدهای برخوردار است و از بسیاری جهات دستور کار سیاسی محلی، منطقه ای و جهانی را تعیین می کند.
امروزه، منطقه دریای سیاه_دریای خزر به عنوان یک گره پیچیده منطقه ای از سیاست مدرن باقی مانده که توسعه رویدادها در آن به طور قابل توجهی بر فرآیندهای بین المللی چه در سطح منطقه ای و چه در سطح جهانی تأثیر می گذارد. بر همین اساس، وضعیت منطقه با وجود عواملی که منعکس کننده بی ثباتی داخلی است مشخص می شود.
وجود منازعات پنهان حل نشده، سطح نسبتاً پایین توسعه زیرساختی برخی از دولت های منطقه، بی ثباتی سیستم های اجتماعی و سیاسی آنها، حضور در منطقه، منافع شرکت های فراملی و سایر بازیگران غیردولتی، همه اینها می تواند منجر به نقض موازنه استراتژیک شود که قرن ها در منطقه در حال توسعه بوده است. این موضوع موجب می شود تا چنین فرآیندها و تغییرات سیاسی ایجاد شود در حالی که ممکن است برای توسعه امن خود روسیه و سایر کشورهای منطقه دریای سیاه-دریای خزر کشنده باشد.
عامل انرژی همچنان یکی از مهمترین عوامل در سیاست منطقه ای است و شکی نیست که انرژی مدرن دارای نفوذ سیاسی بسیار متمرکز است
از طرفی، عامل انرژی همچنان یکی از مهمترین عوامل در سیاست منطقه ای است. شکی نیست که انرژی مدرن دارای نفوذ سیاسی بسیار متمرکز است. در سیاست مدرن، نفت نه تنها پتانسیل سیاسی خود را حفظ می کند، بلکه آن را تقویت می کند و تأثیر فزاینده ای بر حوزه امنیتی؛ در مقیاس جهانی، منطقه ای و ملی اعمال می کند.
این مسئله با سه دلیل اصلی توضیح داده می شود: اولاً، ارتباط عمیق سیاست های اتخاذ شده در عرصه بین المللی توسط کشورهای صنعتی توسعه یافته با امنیت انرژی آنها. ثانیاً، تجارت نفت در قرن بیست و یکم یکی از سودآورترین ها در سیستم کلی اقتصاد و تجارت جهانی است. علاوه بر این، شرکتهای بزرگ، عمدتاً فراملیتی، بیشترین وزن را در این نوع کارآفرینی دارند و دارای پتانسیل عظیمی برای تأثیرگذاری بر اقتصاد و سیاست دولتها هستند. تجارت نفت، از جمله تولید نفت، پالایش و ترانزیت، نیز فعالیت اصلی اقتصادی برای تعدادی از کشورها در نظر گرفته می شود؛ در حالی که برای بسیاری از آنها مفاهیم «سیاست نفت» و «سیاست خارجی» اساساً مترادف هستند.
ثالثاً، ویژگی های تجارت نفت (وابستگی به مناطق تولید، مسیرهای حمل و نقل، تامین کنندگان یا مصرف کنندگان بزرگ و غیره) محافظه کاری و اینرسی آن را تعیین می کند و منجر به این واقعیت می شود که برای شرکت های با نفوذ درگیر در این تجارت، مهم است که نفوذ و ثبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره در حوزه های فعالیت و کارآفرینی خود را حفظ کنند.
از این رو، وضعیت کنونی منطقه دارای ویژگی های متعددی است که شامل عوامل طبیعی جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، محلی، اجتماعی-فرهنگی و نهادی می شود که برای دستیابی به ثبات و توسعه پایدار، سیاست گذاران باید همه این عوامل را در نظر بگیرند.
در شرایط کنونی رقابت جهانی و انبوهی از منافع، همچنان منافع ژئوپلیتیکی عامل اصلی تحولات جاری در منطقه دریای سیاه-دریای خزر در نظر گرفته می شود
بنابراین به طور کلی می توان گفت که منطقه دریای سیاه_دریای خزر به عنوان یک منطقه مهم ژئوپلیتیکی نشان دهنده سطوح مختلفی از منافع متضاد بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای است. اگرچه جهان تحت تأثیر جهانی شدن و منطقه گرایی در حال تغییر است، قوانین رفتار و الگوریتم اقدامات در بازی ژئوپلیتیکی بدون تغییر باقی می ماند یعنی بازیگران منافع خود را می سنجند، اهدافی تعیین می کنند، سیاست های خود را اعلام کرده و سعی می کنند اقدامات دیگران را پیش بینی کنند. از این رو بازیگران منطقه ای باید به دنبال منابع لازم بگردند و اولویت ها و ترجیحات خود را مشخص کنند در حالی که منافع آنها ممکن است توسط عوامل اقتصادی یا سیاسی هدایت شود.
آنها ممکن است در ابتکارات مختلف یکپارچه شرکت کرده، پروژه های متنوعی را ترویج کنند و قصد توسعه همکاری های منطقه ای را داشته باشند. اما ژئوپلیتیک عامل اصلی انتخاب آنها باقی مانده و حتی توسط یک عامل انرژی پیچیده شده است. در شرایط کنونی رقابت جهانی و انبوهی از منافع، همچنان منافع ژئوپلیتیکی عامل اصلی تحولات جاری در منطقه دریای سیاه-دریای خزر در نظر گرفته می شود.
نظر شما