بازار؛ گروه بینالملل: پس از پایان جنگ دوم قره باغ در سال ۲۰۲۰ و تحولات پس از آن، به نظر می رسد که اهمیت منطقه قفقاز برای تهران افزایش یافته باشد. باید توجه داشت که این منطقه در دو قرن اخیر تحت حاکمیت و نفوذ شدید روسیه بود که در شرایط کنونی اندکی از این نفوذ کاسته شده است.
با این وجود ایران که دارای تاریخ، فرهنگ و حتی زبان مشترکی با برخی از اقوام این منطقه دارد نتواست نفوذ سیاسی خود را تقویت کند و حالا در شرایطی قرار دارد که ترکیه بعنوان رقیب منطقه ای خود از درگیری روسیه در اوکراین استفاده کرده و به با همکاری آذربایجان و گرجستان به دنبال تقویت نقش و نفوذ خود در این منطقه مهم و راهبردی کرده است.
به نظر میرسد که ایران تحت دولت رئیسی سیاست خارجی متنوع و فزایندهای را دنبال میکند که در این میان، چین و روسیه نقش مهمی در این تفکر دارند. یکی دیگر از همچنین شامل دیدگاه ایران در قفقاز جنوبی است که اخیراً برای جمهوری اسلامی اهمیت بیشتری داشته است.
البته امروزه دغدغه اصلی دولت ایران، اصلاح شرایط سخت اقتصادی کشور است که به باور کارشناسان تنها با لغو تحریمهای آمریکا امکانپذیر خواهد بود که امکان آن در حال مذاکره است. از همین مجموعه تحولات منطقه و فرامنطقه ای که تاثیر مهمی بر نظم جهانی خواهد داشت باعث شد تا تهران تمرکز بیشتری بر قفقاز داشته باشد و حتی برخی از کارشناسان خواستار قرار گرفتن این منطقه در دکترین سیاست خارجی ایران شدهاند.
ابزارهای ایران برای تقویت حضور در قفقاز
دومین جهت گیری مهم جمهوری اسلامی، پیگیری سیاست خارجی چندجانبه در دنیای چندقطبی است. این به معنای استفاده از ظهور چین برای ایجاد تعادل در برابر فشار غرب است. دقیقاً به همین دلیل است که تهران برای عضویت دائمی در سازمان همکاری شانگهای (SCO) پس از سالها مذاکره تلاش کرد. اخیرا رسانههای ایران نیز گزارش دادهاند که تهران در حال مذاکره فعال با مسکو برای تهیه یک توافقنامه همکاری اقتصادی جامع است. در تفکر ایران، ایجاد روابط نزدیکتر با دو قطب در اوراسیا، موقعیت منطقهای ایران را ارتقا داده است.
توافقنامه همکاری اقتصادی ۲۵ ساله امضا شده بین ایران و چین هنوز به نتایج قابل توجهی که در این قرارداد توضیح داده شده است، نداشته است. با این وجود، آنچه برای ایران حیاتی است اینکه نشان دهد این کشور میتواند مانور دهد و در بحبوحه روابط دشوار با غرب، راه نجات اقتصادی و سیاسی جایگزینی به دست آورد. تهران همچنین میخواهد خود را به عنوان قطب پروژههای زیرساختی منطقهای و اوراسیا قرار دهد. احیای مفهوم جادههای ابریشم که در دوران باستان و قرون وسطی از فلات ایران عبور میکردند، اکنون در دستور کار قرار گرفته است.
هرچند حضور نیروهای حافظ صلح روسیه در قفقاز جنوبی بر موضع ایران تأثیر میگذارد، اما این نفوذ فزاینده ترکیه است که واقعاً باعث نگرانی میشود چون دامنه آنکارا اکنون بسیار فراتر از آذربایجان به منطقه خزر و آسیای مرکزی میرسد. روسیه برای بیش از دو قرن یک قدرت مسلط در قفقاز جنوبی بوده است، در حالیکه ترکیه واقعیت جدیدی را برای منطقه به ارمغان میآورد. برای ایران راحتتر است که با رقیب شناختهشده سر و کار داشته باشد تا با بازیگری پویاتر.
این درک در آخرین مراحل ریاست جمهوری روحانی مشهود بود، اما دولت او زمان کمی برای ایجاد یک استراتژی موازنه مؤثر در قفقاز جنوبی داشت. در دولت رئیسی بود که فوریت مقابله با موقعیت نسبتاً ضعیف ایران در منطقه به فعالیت دیپلماتیک و بنبست خطرناک با آذربایجان تبدیل شد. دلایل فوری تحرکات تهران متفاوت بود و اساساً بر اساس حضور نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در منطقه، به ویژه آذربایجان، بود. اما تحولات بلندمدت آن چیزی است که واقعاً برای ایران مهم است، اتحاد آذربایجان-ترکیه و نفوذ نظامی و سیاسی رو به رشد آنکارا یکی از مهمترین محرکهای سیاستهای ایران است.
ابزار دیگر تهران برای تقویت موقعیت خود در منطقه اکنون دو برابر کردن تلاشهایش برای ایفای نقش دیپلماتیک بزرگتر در قفقاز جنوبی است. برای کاهش این ضرر، ایران فعالانه برای ایجاد پلتفرم ۳+۳ تاکید که در حالت ایده آل ارمنستان، آذربایجان و گرجستان را به همراه سه قدرت بزرگ هم مرز در قفقاز جنوبی متحد میکند و به ایران ابزاری برای ایفای نقش بزرگتر در امور منطقه میدهد.
ایران قفقاز جنوبی را از دریچه رقابت قدرتهای بزرگ و تغییر موازنه قوا در اوراسیا مینگرد و این منطقه اهمیت بیشتری در سیاست خارجی تهران پیدا کرده است که در تضاد قابل توجه با نگاه جمهوری اسلامی به فضای شمال در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ است
ایران همراه با مسکو به دنبال بستن منطقه به روی قدرتهای خارجی به ویژه غرب است. آنکارا نیز تا حدودی نظرات مشابهی دارد، اما آنکارا اهمیت داشتن یک نفوذ خاص غربی در قفقاز جنوبی را نادیده نمیگیرد، چون به ترکیه اجازه میدهد تا قدرت روسیه را متعادل کند. با این حال، دیپلماسی ایران با چالش مواجه است، زیرا همه کشورها مشتاق پیوستن به این طرح نیستند. به عنوان مثال، پلتفرم ۳+۳ برای گرجستان مفید نیست. دلیل آن واضح است: این کشور متحدی در منطقه ندارد و از آنجایی که کشور دارای پتانسیل اقتصادی و نظامی اندکی است، بعید است که منافعی از مشارکت در گروهی با نفوذ روسیه که قدرت نظامی را به ابزار اصلی سیاسی تبدیل کرده است، ببیند.
در واقع، گفتمان عمومی در گرجستان در مورد مشارکت پلتفرم به عنوان یک خطر بالقوه کاملاً یکپارچه است. انتظار این است که روسیه از این ابتکار برای تعقیب منافع خود علیه گرجستان استفاده کند و اساساً تفلیس را مجبور به مشارکت در پروژههایی کند که میتواند برای گرجستان آسیب زا باشد.
برای ایران پلتفرم ۳+۳ تلاشی برای تثبیت ایده «منطقه گرایی» است. این مفهوم حاکی از کنارهگیری نیروهای غیرمنطقهای از قفقاز جنوبی است. روند مشابهی در آسیای مرکزی و حوزه خزر در حال انجام است. نظم نوظهور محرومیت موضوع نسبتاً گستردهای است، اما این تغییرات در قفقاز جنوبی منعکسکننده تغییرات جهانی جاری است که نیروهای اوراسیا در برابر غرب مقاومت و نظم جدیدی را ایجاد میکنند که در آن مواضع آنها محکمتر خواهد بود. ایران قفقاز جنوبی را از دریچه رقابت قدرتهای بزرگ و تغییر موازنه قوا در اوراسیا مینگرد. بنابراین، این منطقه اهمیت بیشتری در سیاست خارجی تهران پیدا کرده است که در تضاد قابل توجه با نگاه جمهوری اسلامی به فضای شمال در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ است.
کریدور زنگزور و دیپلماسی ایران
در حال حاضر مهمترین مسئله در قفقاز که بنوعی جنگ قره باغ را تحت شعاع قرار داده است، ایجاد کریدور زنگزور است که جمهوری آذربایجان را به منطقه خودمختار نخجوان متصل میکند. براساس بند ۹ توافقنامه آتش بس بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در مسکو، کشورها متعهد شده اند انسداد مسیرهای ترانزیتی را رفع کنند از همین برداشت آذربایجان حاکیمت این کشور بر منطقه سیونیک ارمنستان است. در حالیکه ایروان بند مذکور را تحت حاکمیت خود می پذیرد که این موضوع با مخالف شدید آذربایجان و ترکیه همراه است. در مقابل ایران نیز بارها اعلام کرده تغییر مرزهای کشور را تحمل نخواهد کرد بنابراین کریدور زنگزور نیز به محل اختلافی بین تهران-باکو شده است.
در ۲۵ ژانویه، پل جدیدی بر روی رودخانه آستاراچای در مرز آذربایجان و ایران گذاشته شد، این پل به طول ۸۹ متر و عرض ۳۰ متر قرار است تا پایان سال تکمیل شود. این همکاری ها میتواند در راستای تکمیل کریدور شمال-جنوب باشد که شالوده آن بر اساس یک توافقنامه بین دولتی که در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۰ بین روسیه، ایران و هند امضا شد، گذاشته شد
البته به باور کارشناسان مفاد توافقنامه آتش بس جنبه الزام آور و حقوقی ندارد و برای آن باید در شورای امینت سازمان ملل مصوب شود. از همین روی آذربایجان به دنبال مسیر جایگزین زنگزور از داخل خاک ایران است که با ایجاد پلی بر روی رود ارس نخجوان را به سرزمکین اصلی آذربایجان متصل میکند، البته برخی از کارشناسان در اجرای آن و جدیت باکو تردید دارند و آن را صرفا ابزاری برای تشدید فشار بر ایروان میدانند.
با این وجود ایران به دنبال افزایش حضور اقتصادی خود در منطقه است بطوریکه اخیرا جمهوری آذربایجان، ایران و روسیه تفاهم نامهای را برای تسهیل حمل و نقل ترانزیت گمرکی امضا کردند. بر اساس نتایج مذاکرات، یادداشت تفاهم برای تسهیل ترانزیت کالا امضا شد. در این راستا قرار است کمیتهای با حضور نمایندگان سه کشور برای هماهنگی کار تشکیل شود. این توافق فرصتهای بیشتری را برای تضمین تجارت بین المللی و تداوم زنجیره تامین، گسترش کریدور حمل و نقل شمال-جنوب و ساده سازی عملیات گمرکی در گذرگاههای مرزی در مسیر ایران-آذربایجان-روسیه ایجاد میکند.
باید توجه داشت که راهها و مراکز لجستیکی جدید ایجاد شده در مناطق آزاد شده آذربایجان، فرصتهای ترانزیتی این کشور را افزایش میدهد. بر اساس این تفاهم نامه، طرفین در نظر دارند تا سیستم تبادل الکترونیکی اطلاعات را برای تسهیل در تشریفات گمرکی فعالانهتر اعمال کنند که نشانه خوبی از روابط تهران و باکو است. لازم به یادآوری است که در ۲۵ ژانویه، پل جدیدی بر روی رودخانه آستاراچای در مرز آذربایجان و ایران گذاشته شد، این پل به طول ۸۹ متر و عرض ۳۰ متر قرار است تا پایان سال تکمیل شود. این همکاریها میتواند در راستای تکمیل کریدور شمال-جنوب باشد که شالوده آن بر اساس یک توافقنامه بین دولتی که در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۰ بین روسیه، ایران و هند امضا شد، گذاشته شد.
نظر شما