فاطمه شکرزاده؛ بازار: صدای آمبولانس ها به گوش می رسد. مشخص نیست چند نفر زیر آوار مانده اند مغازه دار روبرو از دو دختر کوچولویی سخن می گوید که دست در دست مادر خنده کنان به بازار حاج یوسف وارد شده بودند.
آن سوتریک نفر سراغ خیاط قدیمی را از دکان کنار بازار پرسیده بود. در آن ساعتی که حادثه رخ داد انتظار می رفت حدود دویست نفر آنجا بوده باشند اما با اینحال ممکن است آمار بیش از اینها باشد.
این حادثه هولناک در حالی اتفاق افتاده که اردبیل شاهد ورود مسافران بسیاری به این شهربوده و احتمال وجودتعدادی مسافرهم دربین کسبه ومشتریان وجود دارد.
تمام بیمارستانهای اردبیل حالت آماده باش به خود گرفته اند. مدیرکل بحران از استانهای مجاور درخواست امداد نموده است. امام جمعه شهر دستور پیگیری امر و جناب دادستان دستور بازداشت مسببان این حادثه را داده اند.
همه جا صدای شیون و گریه است کسی نمی داند چند نفر می تواند زنده از زیر آوار بیرون بیاید. جمعیت زیادی در آن اطراف جمع شده اند و همه در مورد عزیزان خود می پرسند. زنان و دختران شیون می کنند و مردان با بیل و کلنگ و زور بازو هرکدام می خواهند تیرکی از این آوار را جابجا کنند تا هر چه زودتر عزیزی را نجات دهند.
اخبار متفاوت از رسانه ها به گوش می رسد. مالکین این مجموعه شاید هیچوقت فکر چنین روزی را هم نمی کردند که جبهه گیری هایشان در برابر ترمیم این ساختمان ۷۸ ساله چنین فاجعه ای را رقم بزند اما اینک این کشتی مانده در گل، وبالی شده بر گردنشان چنانکه خود را از تیر رس نگاه مردم مخفی می کنند.
نیروهای امدادی و آمبولانس ها در مقابل بازار به صف شده اند تا مصدومین را در اولین فرصت به بیمارستانها انتقال دهند. همه جا پر از درد است و خشم. خشم از کسانی که با اهمال کاری های خود باعث آوار شدن این بازار بر سر اهالی آن شده اند.
اینجا سالهای دراز محل کسب بیش از ۱۵۰نفر بوده که عمر خود را در آن سپری کرده و هر کدام ۵-۶ سر عائله را نان داده اند. اتفاقا همین چند روز قبل از حادثه که واردبازار شدم وضعیت خوفناک آن لرزه بر اندامم انداخت طوریکه با دلهره قدم در این بازار که گذرگاه دانش آموزان چندین مدرسه هم هست گذاشتم سقف بلندی که ازانبوهی تیر و تخته کهنه و فرسوده که به جبر زمان سیه روی شده بودنوید یک خبر شوم می داد و مشخص بود در طول ۷۸ سال که از ساختش می گذشت هیچ وقت ترمیم اساسی نشده است.
خدا می داند اکنون در چه وضعی است همان شخصی که از نامه نگاریهای بیست ساله با تک تک مسِئولین شهر و حتی کشور توسط اهالی بازار خبر می داد که هیچکدام هم به نتیجه نرسیده بود. نامه ای که بدری نماینده اردبیل در سال ۹۶به آخوندی وزیر راه و شهرسازی نوشت بی نتیجه ماند.
نامه ای که پوستی رییس شورای شهر به فرماندار و شهردار و مدیر کل راه و شهرسازی و مدیر کل میراث فرهنگی نوشت نیز آبی برای این بخش از بازاریان گرم نکرد ...نامه هایی که به کریم حاجی زاده مدیر کل میراث فرهنگی در سال ۹۴ نوشته شد نیز افاقه نکرد.
حتی نامه ای که به رییسی رییس جمهور فعلی نوشته شد نیز دردی از این اهالی را درمان نکرد. همه دستورها تنها سیاهه ای بود بر روی کاغذ.
بازدید هیچک یک از اعضای شورای شهردر ادوار مختلف، بازدید شهرداران اردبیل، بازدید صدیف بدری در مقام نماینده، بازدید فرمانداران مختلف، بازدید دادستان طباطبایی و عتباتی هیچکدامشان دردی از اهالی این بازار را درمان نکرد. ازتمام بازدید ها نیز تنها تصویری به یادگار ماند و بس.
همه به نحوی باعث و بانی مشکلات تلمبار شده و آوار شدن این ساختمان فرسوده و قدیمی که بوی کهنگی کنده هایش از کیلومترها به مشام می رسید بر سر مستاجران حجره های این بازار شدند.
بازاری که در همان لحظه ورود بر جان آدمی خوف می انداخت و بارها و بارها بانصب بنر هایی توسط شهرداران مختلف به ورود مردم و رهگذران به آن هشدار داده بودند اما اینکار تنها پاک کردن صورت مسئله بود و صاحبان این حجره ها سالها نان خود به این خطرآغشته؛ با دلهره می خوردند.
برخی از آنها بیش از ۶۰ سال از عمر خود را در این حجره ها به کسب رزق و روزی پرداخته و آنرا تحویل فرزندان خود کرده بودند اما همانجا که سالها موجب تامین معاششان بود و دختران و پسران خود را با در آمد آن به خانه بخت فرستاده بودند اینک با بی تدبیری و اهمال کاری ها ی عده ای برسر آمال و آرزو های خود و خانوادهه هایشان فرو ریخته و هر لحظه زندگیشان را و نفس کشیدنشان را تهدید می کند.
شاید زمانی می شد با جدی گرفتن موضوع و حمایتی اندک از صاحبان این مغازه ها به این بازار سامان بخشید و از بروز چنین فاجعه ای که قلبها را اندو هگین و دلها را نگران کرده جلوگیری کرد اما چه حیف که زمان و فرصت ترمیم از دست رفت و در نهایت با بی توجهی مالکان و مسئولین شهری این مغازه ها بر سر شهر آوار شد.
این اتفاق وحوادثی چنین در شهر اردبیل دور از انتظار نیست و می تواند خیلی زود رخت واقعیت بر تن کند. اونچی بازار اردبیل نیز وضعیتی مشابه دارد و گنبدهای آن بر ستونها وتیرک ها تکیه کرده و هر آن ممکن است حادثه تلخ وغم بار متروپل را در شهرمان رقم بزند.
از حادثه پلاسکو درس عبرت نگرفتیم، متروپل را تجربه کردیم
در همین زمینه علیرضا غریبی رئیس کمیسیون فنی و عمرانی شورای شهر اردبیل در گفتگو با خبرنگار بازار اظهار کرد: حادثه تلخ پلاسکو برای همه ما درس عبرتی نشد تا متروپل دیگری را تجربه کردیم و قطعا اگر بی تفاوت باشیم، بازار حاج یوسف اردبیل به متروپل دوم تبدیل خواهد شد.
وی اظهار کرد: با ساخت بناهای کم دوام و بی دوام با جان و سرمایه مردم بازی نکنیم که نمونه حادثه تلخ متروپل همه مردم ایران را داغدار و ناراحت کرده است.
رئیس کمیسیون فنی و عمرانی شورای اسلامی شهر اردبیل با بیان اینکه مالک بازار حاج یوسف در اردبیل زیر بار خواستههای قانونی نمی رود، افزود: اگر فاجعهای در این بازار رخ دهد، انگشت اتهام به سمت همه ما دراز خواهد شد و بهتر است هر چه سریعتر با پیگیری مسئولان استان با تدابیری مناسب به وضعیت این بازار سر و سامان داده شود.
غریبی اضافه کرد: در کنار این امر، تضمین صلاحیت نگهداری ساختمانها بسیار مهم است و در این باب نیز پیگیری ها و تلاشها در چارچوب مقررات و قوانین در حال انجام است.
طبق گزارشات تنها در شهر تهران ۳۳هزار ساختمان نا امن وجود دارد. این آمار در اردبیل چگونه است و اصلا آیا در این خصوص آماری وجود داشته و پژوهشی انجام شده است؟
چند وقت دیگر باید دست روی دست بگذاریم تا شاهد آوار شدن این خرابی ها بر سر همشهریان و کسبه این شهر شویم؟
چرا وقتی حادثه ای اتفاق می افتد همان چند روز اول مورد توجه قرار گرفته وسپس به فراموشی سپرده می شود؟ و اصلا این چه رسمی است در کشورمان که بعد از وقوع حادثه دنبال مقصر می گردیم درست مانند متروپل که کسی به هشدارهای کارشناسان و خبرنگاران وقعی ننهاده بودو در نهایت چنین مصیبتی برشهر تحمیل شد؟ آیا وقت آن نیست که کمی هم عبرت بگیریم؟
نظر شما