توحید ورستان؛ بازار: یکی از برنامههای اقتصادسیاسی دولت سیزدهم توسعه روابط با کشورهای آفریقایی است که متاسفانه در سالهای اخیر در حاشیه سیاست خارجی ایران جای گرفته بودند.
برای نمونه؛ ۱۶ خرداد هیأت تجاری – سیاسی از نیجریه به ریاست وزیر امورخارجه این کشور، جهت انجام مبادلات و عقد تفاهمنامههای تجاری به تهران سفر خواهد کرد. این سفر در راستای برنامه ایران برای توسعه مبادلات تجاری با کشورهای آفریقایی صورت گرفته و پیشبینی میشود با عقد این تفاهمنامهها، مبادلات میان دو کشور در مدت کوتاهی افزایش چندین برابری داشته باشد. باید توجه داشت که نیجریه یکی از ۴ شریک تجاری ایران در آفریقا محسوب میشود.
همچنین روز گذشته سیدابراهیم رئیسی در تماس تلفنی با رئیسجمهور سنگال و رئیس دورهای اتحادیه آفریقا گفت: «جمهوری اسلامی ایران شریک قابل اعتمادی برای همه ملل آفریقا بوده و خواهد بود. تهران - داکار روابط خوبی با یکدیگر دارند اما این سطح از روابط قابل قبول نبوده و باید تا سطح مناسبی ارتقا یابد. ما برای گسترش روابط با قاره آفریقا خصوصا سنگال و توسعه روابط جنوب - جنوب آمادگی کامل داریم و در این زمینه هیچ محدودیتی وجود ندارد.»
نگاهی به رابطه تهران با قاره آفریقا
اگرچه آنکارا، ریاض و تهران مکرراً بر عمق تاریخی و فرهنگی روابط قرنها خود با آفریقا تأکید میکنند، اما ایجاد روابط دیپلماتیک با کشورهای آفریقایی پسااستعماری پدیدهای نسبتاً جدید است. ایران اولین بار در دهه ۱۹۵۰ با کشورهای این قاره ارتباط برقرار کرد.
در زمان حکومت پهلوی، تهران در پی استفاده از سیاست آفریقایی خود عمدتاً برای مهار کمونیسم با حمایت از اقتصاد کشورهای «میانه» مانند اتیوپی، سنگال، سومالی، سودان و زئیر بود. تا سال ۱۹۷۶، در آستانه انقلاب اسلامی، ایران با ۳۱ کشور آفریقایی روابط دوجانبه برقرار کرد. ظهور جمهوری اسلامی رویکرد کشور را نسبت به این کشورها تغییر و اهمیت آنها را از جهات مختلف برای تهران افزایش داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹، تهران از نظر دیپلماتیک در بخشهای وسیعی از جهان از جمله خاورمیانه منزوی شد. آفریقا فرصتی برای شکستن انزوای سیاسی و اقتصادی فراهم کرد. با اعمال تحریمهای بین المللی علیه تهران، این قاره به عنوان بازاری برای صادرات، به ویژه نفت خام، اهمیت یافت و دسترسی به مواد خام را فراهم کرد. فقر در بخشهای بزرگی از قاره، به نوبه خود، با وجود امکانات مالی محدود تهران، در را به روی نفوذ ایران در بسیاری از ایالتها، بهویژه در ساحل باز کرد.
اما قویترین حضور ایران در آفریقا در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بود، که تهران به دلیل درگیری بر سر برنامه هستهای خود به شرکای بین المللی نیاز داشت که در ساحل عاج، لسوتو، موریتانی، نامیبیا و آفریقای جنوبی، بعنوان اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ دنبال آن بود. یا کشورهای دارای ذخایر قابل توجه اورانیوم، مانند مالاوی، نیجر، سیرالئون، توگو و اوگاندا، به نقطه کانونی دیگری در دوره احمدی نژاد تبدیل شدند.
در دوره اول ریاست جمهوری روحانی (۲۰۱۳-۲۰۱۷)، تعامل ایران در آفریقا کاهش یافت. با نزدیک شدن به توافق هستهای بین المللی، اهمیت سیاسی و اقتصادی این قاره برای ایران به میزان قابل توجهی کاهش یافت. ارقام تجاری ایران نشاندهنده این موضوع است. به طرز متناقضی، تقریباً در همان زمان بود که عربستان سعودی پس از یک دوره طولانی غفلت استراتژیک آشکار، شروع به کشف مجدد منافع استراتژیک خود در آفریقا کرد.
همانطور که اشاره شد، روابط جمهوری اسلامی ایران با آفریقا در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی به میزان قابل توجهی کاهش یافت. روحانی سیاست خارجیای را دنبال کرد که علاقه چندانی به این قاره نشان نمیداد و آن را شریک استراتژیک خود نمیدانست.
نگاه به منطقه ساحل
با بررسی روابط ایران با کشورهای آفریقایی، مشاهده میشود که تهران علاقه بیشتری به برقراری ارتباط با کشورهای ساحل داشته است. منطقه نیمه خشک ساحل در غرب و شمال مرکزی آفریقا به طول ۳۸۶۰ کیلومتر از ۱۱ کشور بورکینافاسو، چاد، اریتره، گامبیا، گینه بیسائو، مالی، موریتانی، نیجر، نیجریه، سنگال و سودان تشکیل شده است. البته در برخی از گزارشات، نیجریه به عنوان یک کشور ساحل گنجانده نشده، در حالی که در برخی دیگر چنین است. با حذف نیجریه از این فهرست، بیش از ۱۳۵ میلیون نفر در ساحل زندگی میکنند.
کشورهای ساحل با رشد سریع جمعیت، فقر شدید، تشدید تغییرات آب و هوایی، بحرانهای غذایی و تغذیه، شورشهای خشونت آمیز توسط گروههای مذهبی افراطی و همچنین باندهای جنایتکار)، بیثباتی سیاسی، توسعه نیافتگی اقتصادی و سایر بحرانهای سیستمی مواجه هستند. در مقابله با چنین چالشهای مهمی، دولتهای منطقه به دنبال کمکهای خارجی برای رسیدگی به این مشکلات در همه ابعاد آن هستند.
همچنین جامعه شیعه در ساحل وجود دارد که در میان مسلمانان منطقه که اکثرا سنی هستند، اقلیتی را تشکیل میدهند. اکثر شیعیان این منطقه اصالتاً لبنانی هستند. تخمین اندازه شیعیان در ساحل دشوار است، اما گزارش شده که جوامع شیعه در گینه، مالی، موریتانی نیجر، شمال نیجریه و سنگال وجود دارد. در سنگال، شیعیان حدود ۹۰ درصد از ۳۰۰۰۰ جامعه لبنانی این کشور را تشکیل میدهند. در سودان، اکثریت مسلمانان این کشور سنی هستند و یک اقلیت شیعه در خارطوم، پایتخت کشور ساکن هستند. نخستین مهاجران شیعه برای اولین بار حدود ۱۵۰ سال پیش از لبنان به آفریقا آمدند، همچنین با بزرگترین موج مهاجرت بعدی در طول جنگ داخلی لبنان در اواسط دهه ۱۹۷۰، بیثباتی این کشور منجر به مهاجرت چند صد هزار نفری شد.
روابط دیپلماتیک و اقتصادی با ساحل
مرحله کنونی روابط دیپلماتیک ایران در آفریقا به اوایل دهه ۱۹۸۰ و پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ باز میگردد. پیش از این دوره، در دوران جنگ سرد، ایران بخشی از بلوک کشورهای همسو با ایالات متحده بود. ایران روابط دیپلماتیک دوجانبه با کشورهای ساحل دارد. به عنوان بخشی از ارتباط دیپلماتیک خود با ساحل، بسیاری از رهبران ایران از ساحل بازدید کردهاند و متقابلاً رهبران ساحلی نیز از تهران دیدن کردهاند. در دوره کنونی سفرهای دوجانبه سران ایران و ساحل تشدید شده است.
در ژوئیه ۲۰۱۶، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه وقت ایران به مالی سفر کرد. وی در این دیدار گفت: ایران آماده همکاری با مالی در مبارزه با تروریسم و افراط گرایی و همچنین قاچاق مواد مخدر است. او همچنین اظهار داشت که هیات خود مشتاق ارتقای روابط اقتصادی در زمینههایی مانند کشاورزی، بهداشت، آموزش، انرژی، فناوری و بخشهای بانکی است. در ژانویه ۲۰۱۷ که اجلاس سران اتحادیه بین المجالس اسلامی (IPU) در مالی برگزار شد، یکی از اعضای ارشد هیات ایرانی ابراز امیدواری کرد که این اجلاس به تقویت همکاریهای ایران و مالی کمک کند.
همچنین، روابط اقتصادی ایران با کشورهای ساحل سه جانبه است. اولاً با توجه به اینکه کشورهای ساحل دارای منابع طبیعی مانند طلا، آهن، مس، الماس، پلاتین، فسفات و اورانیوم هستند، دسترسی به این منابع برای نیازهای اقتصادی خود ایران ضروری است. دوم، فقر در منطقه ساحل و غرب آفریقا نیز فرصتهایی را برای ایران فراهم میکند تا با ارائه کمک های اقتصادی به این کشورها، از جمله کمک به پروژههای زیرساختی، نفوذ خود را افزایش دهد.
در نهایت، این روابط اقتصادی همچنین بازارهایی را برای محصولات ایرانی، به ویژه نفتی که تحت تحریمهای جهانی است، ایجاد میکند. بنا به گزارشها، ایران از اجرای پروژههای مشترک، از جمله تأسیسات در کشورهای ساحل که نفت ایران را پالایش میکنند، درآمد قابل توجهی به دست آورده است. به عنوان نمونهای از این روابط، ایران در سالهای ۲۰۱۸-۲۰۱۹، ۱۰۸۵ تن کالای غیرنفتی به ارزش ۱.۱۵ میلیون دلار به نیجر صادر کرده است، در حالیکه هیچ وارداتی از نیجر به ایران در آن سال ثبت نشد.
رقابت با عربستان
انقلاب سال ۱۹۷۹ در ایران چالشی برای رژیمهای محافظه کار سنی، به ویژه در خلیج فارس بود و به منطقه ساحل نیز سرایت کرد. کاهش نفوذ ایران در این منطقه یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی عربستان سعودی است.
پس در حوزه سیاسی، عربستان سعودی برای رقابت بر سر نفوذ، با ایجاد ائتلاف با موریتانی و سنگال از پروژههای اقتصادی و برنامههای مذهبی فراتر رفته و در حال تدارک ائتلاف جدیدی با لیبی و چاد است.
رؤسای جمهور سنگال و موریتانی در آوریل ۲۰۱۵ به ریاض سفر کردند و سنگال متعهد شد که صدها نیرو را به عملیات نظامی عاصفه الحزم تحت فرماندهی عربستان در یمن اعزام کند. به دنبال آن، سودان در اوایل ژانویه ۲۰۱۶، پس از سرنگونی عمر البشیر، رئیسجمهور سابق، که ۳۰ سال بر این کشور حکومت میکرد، اتحاد خود با ایران را پایان داد. بطوریکه دیپلماتهای ایران اخراج شدند و سودان به ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی در نبرد با حوثیها در یمن پیوست.
در حوزه نظامی، عربستان سعودی در ایجاد یک ائتلاف نظامی اسلامی و آموزش به یک نیروی ادعایی ضد تروریسم در آن منطقه نقش اساسی داشت. این اتحاد علاوه بر ادعای مقابله با گروههای اسلامگرا، مانند گروههای مرتبط با القاعده یا داعش، از طرفی دیگر، به ادعای وسیلهای برای مقابله با نفوذ فزاینده ایران در منطقه تلقی میشد.
عربستان سعودی و امارات متحده عربی حدود ۱۵۰ میلیون دلار به نیروی G۵ ساحل که متشکل از ارتشهای مالی، موریتانی، نیجر، بورکینافاسو و چاد است، کمک کردند. همچنین امارات متعهد شد که یک «آموزشگاه جنگ» در موریتانی ایجاد کند.
همچنین یک طرح موازی کمکهای بشردوستانه و همچنین سرمایهگذاریهای سعودی در بخشهای دولتی و خصوصی در غرب آفریقا و ساحل ایجاد شد. بنابراین، با توجه به عربستان و امارات به منطقه ساحل به عنوان منبع اصلی سرمایه گذاری، این امر به دلایل سیاسی و استراتژیک و همچنین در چارچوب کلی مقابله با گسترش نفوذ ایران در منطقه انجام میشود.
نتیجه
رئیس جمهور دولت سیزدهم بر اهمیت تقویت روابط ایران با کشورهای آفریقایی تاکید کرده است. این راهبرد در راستای قصد رئیسی برای تقویت ائتلاف دور زدن تحریمهای آمریکا از طریق پیشبرد روابط اقتصادی با کشورهای آفریقایی است. و مقامات ایرانی به دنبال افزایش مبادلات اقتصادی هستند که ظرفیت بالقوه آن سالانه ۵ میلیارد دلار برای تجارت ایران و آفریقا برآورد شده است.
این اولویت آفریقایی دولت جدید در انتصاب حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه جدید ایران که پیش از این معاون عربی و آفریقایی وزیر امور خارجه بود، نیز نمود پیدا کرد. از همین روی تهران تمرکز اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خود را در نیجریه، سنگال، کامرون و تانزانیا کرده است و این تلاشها به احتمال زیاد در دولت رئیسی تقویت خواهد شد.
در مجموع هدف حضور ایران در آفریقا، مقاومت در برابر فشارهای بین المللی و منطقهای با جستجوی عمق استراتژیک است. این سیاست ایران در آفریقا در درجه اول بازدارندگی ایالات متحده از حمله به اهداف ایرانی در خاورمیانه و در عین حال گسترش حوزههای نفوذ در قارهای دیگر است.
همچنین، هدف یافتن فرصتهای اقتصادی در کشورهایی است که در برابر فشارهای اقتصادی ایالات متحده آسیبپذیر نیستند. اهداف فوق الذکر جستجوی ایران برای یافتن متحدان جدید در میان کشورهای که نمیتوانند برای امنیت به ایالات متحده تکیه کنند، قابل توضیح است.
نظر شما