بازار گروه استانها؛ برخی کارشناسان بر این عقیده هستند که گرانی و تورم جدای از بحث علل و عوامل آن، که جای بحث در مجال دیگری خواهد داشت، تبعات مختلفی را نیز دارد که یکی از مهمترین آنها می تواند حذف طبقه متوسط جامعه باشد. طبقه ای که عمده جمعیت ایران در درون آن است و در اقتصاد سالم، نقش ویژه ای در زمینه ارائه خدمات و تولید ایفا می کند.
قشر متوسط در واقع چرخ های اقتصاد کشور را می چرخاند و نیروی کار مورد نیاز کشور را تامین می کند اما از سوی دیگر مهمترین مخاطب تبعات تصمیم های اقتصادی مسئولان کشور نیز محسوب می شود به عبارت دیگر هر تصمیمی که درست و چه غلط در عرصه اقتصاد کشور گرفته شود، نخستین تاثیرش را در قشر متوسط جامعه شاهد هستیم.
دلیل آن هم این است که تصمیمات بعضاً در قشر مرفه چندان اثری نخواهد داشت و دست کم وضعیت آنان را متزلزل نمی کند از سوی دیگر قشر محروم و فقیر جامعه نیز که چیزی برای از دست دادن و چه چیزی برای دریافت کردن ندارند، هم از تلاطم ها کم تاثیر خواهند بود برای بررسی نقش گرانی در طبقه متوسط جامعه با محمد رضا مهدوی صاحب نظر مسائل اقتصادی و به خصوص برنامه ریزی به گفتگو نشستیم.
* درباره تاثیر گرانیها بگویید
گرانی ها و سیاست های نادرست اقتصادی بیشترین فشار را بر روی طبقه متوسط جامعه یعنی دهک های میانی وارد خواهد کرد زیرا این قشر هم از لحاظ اقتصادی آنچنان قوی نیستند و هم نقش محوری در توسعه سیاست های اقتصادی دارد.
قشر متوسط در واقع چرخ های اقتصاد کشور را می چرخاند و نیروی کار مورد نیاز کشور را تامین می کند اما از سوی دیگر مهمترین مخاطب تبعات تصمیم های اقتصادی مسئولان کشور نیز محسوب می شود
به عبارت دیگر، قشر متوسط یک حد فاصل بین صفر و ۱۰۰ هستند. شرایط کنونی اقتصادی اما بیان گر این است که قشر متوسط جامعه روز به روز در حال حذف شدن و نزول به سمت قشر فقیر جامعه است در این حالت کشور یکی از مهمترین اقشار خود یعنی جامعه متوسط کارمند و کارگر را که پتانسیل تولید و خدمات دارد از دست خواهد داد و لذا روز به روز و شرایط اقتصادی کشور بدتر خواهد شد.
* نشانه این امر چیست؟
نشانه بزرگ این رویداد ما خط فقر است است که در ظرف ۱۰ سال از ۶۰۰ هزار تومان به بیش از ۱۰ میلیون تومان افزایش یافته که به نوعی رکورد محسوب می شود. همچنین جامعه در گیر و دار خط فقر هم اکنون به دو بخش فقیر و غنی تقسیم شده در حالی که سابقاً جامعه دارای سه ساختار طبقاتی، شامل غنی، متوسط و ضعیف بود.
در واقع می توان گفت امروز کشور به سمتی می رود که در مجموع دو دهک وجود داشته باشد غنی و فقیر؛ در این نوع اقتصاد اما تکلیف اغنیا و اقشار پردرآمد کشور مشخص است گرانی تحریم ها تلاطم های ارزی و مسائلی از این دست حتی این قشر را پولدار تر هم می کند و از سوی دیگر فقرا را فقیرتر زیرا در کنار خط فقر قدرت خرید مردم هم کاهش پیدا می کند و شکاف طبقاتی بیشتر خواهد شد.
به جز قشر مرفه جامعه که نهایتاً ۱۰ درصد مردم ایران را شامل شود مابقی ۹۰ درصد زیر خط فقر هستند چرا که حقوق تعیین شده کارگران و کارمندان از سوی دولت هم سه تا پنج میلیون تومان با خط فقر فاصله دارد پس میتوان گفت همه مردم ایران به جز چند درصد مرفه زیر خط فقر هستند.
* اعتقاد دارید پس تفاوتی بین اقشار مختلف بجز پولدار نیست؟
بله؛ موضوعاتی که بیان شد، سبب می شود که دیگر چیزی به نام طبقات اجتماعی وجود نداشته باشد در واقع تفاوتی بین قدرت خرید فردی که پنج میلیون تومان حقوق می گیرند با فردی که سه میلیون تومان حقوق میگیرد وجود ندارد زیرا اولاً هر دو فقیر هستند فقط کیفیتش تفاوت دارد و دوم هیچ کس قدرت خرید سابق را ندارند و تازه باید این را هم دانست کسی که حقوق بیشتری می گیرد به همان اندازه مخارج بیشتری هم دارد.
گرانی ها و سیاست های نادرست اقتصادی بیشترین فشار را بر روی طبقه متوسط جامعه یعنی دهک های میانی وارد خواهد کرد
در نتیجه می توان این گزاره را مطرح کرد که حقوق زیر خط فقر در واقع طبقه اجتماعی ضعیف محسوب می شود و از آنجا که ۹۰ درصد مردم ایران در این گروه گنجانده می شوند باید گفت که دیگر طبقه متوسط وجود ندارد.
* یعنی به نوعی ساختار اقتصاد کشور بر هم خورده است
دقیقاً و این برهم خوردن طبقات اجتماعی تبعات منفی دارد. بزرگترین تبعات منفی این موضوع را باید در کاهش توان نیروی کار دانست بسته دیگر نارضایتی اجتماعی گرانی و کاهش قدرت خرید مردم می تواند به کاهش ارزهای تولیدی و خدماتی منجر شود زیرا مغازه ها و کارگاه ها روز به روز به دلیل مشکلات تعطیل می شوند و به جامعه بیکار کشور افزوده خواهد شد.
این موضوع ماحصل چندین دهه سیاستهای اقتصادی نادرست است و ارتباطی به دولت هاشمی احمدی نژاد روحانی و رئیسی هم ندارد زیرا ساختار اقتصادی مسموم به نابودی محکوم است و امروز شاهد شرایطی هستیم که در طول سه دهه اخیر همه دولت ها با شعار دوری از اقتصاد نفتی و کوچک کردن دولت سر کار آمدند اما یک گام هم به این سمت برنداشتد و در نتیجه نتوانستند ساختار اقتصادی کشور و اصلاح کنند.
در واقع تفاوتی بین قدرت خرید فردی که پنج میلیون تومان حقوق می گیرند با فردی که سه میلیون تومان حقوق میگیرد وجود ندارد زیرا اولاً هر دو فقیر هستند فقط کیفیتش تفاوت دارد و دوم هیچ کس قدرت خرید سابق را ندارند
از سوی دیگر نمایندگان مجلس هم در این سه دهه نشان دادند که نه تخصص و نه توان کافی را برای اصلاح امور و به خصوص خط دهی درست به دولت دارند در نتیجه وضعیت اقتصادی بدتر نیز خواهد شد حالا که دولت ها علاقهای به دوری از سیاست های نفتی و کوچک کردن خودشان ندارند مشخص نیست چرا مجلس به این موضوع ورود نکرده و آن را به دولت تکلیف نمی کند؟
* این شرایط توسط چه چیزی پدید آمده است؟
ما باید بپذیریم که شرایط کنونی ماحصل بزرگ بودن دولت فساد و رانت اقتصادی عدم اهمیت دادن به بخش خصوصی و همچنین سیاستهای نادرست اقتصادی است و تغییر شرایط در واقع دیگر اصلاح نام ندارد بلکه نیاز به یک جراحی عمیق خواهد داشت که قطعاً با درد خونریزی و تبعات نیز همراه میشود اما بالاخره یک بار برای همیشه باید این کار صورت بگیرد وگرنه شرایط بدتر نیز خواهد شد و شاهد کشوری خواهیم بود که ۹۵ درصد از مردم آن زیر خط فقر و پنج درصد بسیار بسیار ثروتمند هستند و در واقع حد وسطی وجود ندارد.
متاسفانه باید تاکید کرد که تا این شرایط کمتر از ۱۰ سال دیگر فاصله داریم لذا باید منتظر ماند و دید که مسئولان آیا به این نتیجه می رسند که اقتصاد کشور نیاز به جراحی بزرگ دارد یا خیر؟ در دهه های اخیر هم چنین موضوعی که به وضوح دیده می شود عدم به کارگیری افراد خبره و مشاوران اقتصادی و اجرای برنامه های آنان است حال باید دید که در آینده آیا به این موضوع اهمیت داده می شود یا خیر؟
نظر شما