توحید ورستان؛ بازار: همیشه روابط تهران- اسلام آباد با فراز و نشیب هایی همراه بوده است اما تلاش شده است که در صورت بروز تنش بر عمق آن افزوده نشود. همسایه شرقی ایران در دهههای اخیر شاهد نا آرامیهای سیاسی بوده که شرایط اقتصادی، امنیتی و سیاسی آن را دچار نوسان کرده است. با این وجود، ایران اولین کشور منطقه بود که استقلال پاکستان را به رسمت شناخت و در مقابل پاکستان اولین در همان روزهای نخست انقلاب اسلامی، پیروزی آن را تبریک گفت.
با وجود تنشهای سطحی در روابط دوجانبه، هر دو کشور نیاز به رابطه حسنه با یگدیگر را نیاز استراتژیک خود میدانند از همین روی همیشه به دنبال حفظ روابط دیپلماتیک خود هستند. بنابراین این همکاری را میتوان راهبردی دانست که تغییر دولت ها نمی تواند تاثیرات آنچنانی بر آن داشته باشد. مثلا در ماه اخیر که شهاب شریف بجای عمران خان سکان هدایت کشور را بدست گرفت، و رابطه ای خوب با ایالات متحده دارد، احتمالا روابط راهبردی خود با تهران را تقویت خواهد کرد.
اهمیت روابط اسلام آباد و تهران را در سه بخش امنیتی، اقتصادی و سیاسی واکاوی کرد. هرچند که در شرایط کنونی بخش اقتصاد و امنیتی آن از امیت بالایی برخوردار است در واقع پیش نیاز روابط سیاسی سطح بالا است.
همکاری امنیتی در افغانستان
به نظر میرسد در شرایط کنونی ناآرامی در همسایه مشترک یعنی افغانستان میتواند به عنوان دغدغه مشترک و البته بستر همگرایی تهران با دولت جدید پاکستان باشد. بطوریکه در چند ماه گذشته، ایران و پاکستان جلسات متعددی را برای گفتگو در مورد آینده افغانستان در بحبوحه وضعیت نوظهور آن داشتهاند. میتوان گفت که نقش پاکستان و ایران در افغانستان برای جلوگیری از جنگ داخلی دیگر در میان جناحهای مختلف قومی و ایدئولوژیکی بسیار مهم است.
در گذشته، ایران و پاکستان برای حفظ نفوذ و منافع خود از جناحهای مختلف در افغانستان حمایت کردهاند. در دهه ۱۹۹۰، ایران از ائتلاف شمال علیه طالبان حمایت میکرد. از سوی دیگر، پاکستان برای چندین دهه فعالانه از طالبان حمایت کرده است.
پاکستان یکی از سه کشوری بود که دولت نخست طالبان را به رسمیت شناخت و این بار نیز اسلام آباد فعالانه جامعه جهانی را برای همکاری با طالبان افغانستان دعوت میکند. از همین روی؛ تنشهایی بین دیدگاه ایران و پاکستان در افغانستان وجود دارد. برای مثال، ایران از حمایت نظامی ادعایی پاکستان از طالبان در دره پنجشیر علیه جبهه مقاومت اتحاد شمال به رهبری پسر احمدشاه مسعود ناراضی بود.
هرچند در افغانستان، بین رویکردهای پاکستان و ایران تفاوتهایی وجود دارد، اما به نظر میرسد واقعیتهای ژئوپلیتیکی جدید در منطقه، هر دو کشور را مجبور به همکاری در افغانستان میکند. در سالهای اخیر، ایران دریافته است که همکاری با طالبان به جای ترویج جبهههای ضد طالبان در تلاش برای منزوی کردن این گروه، به نفع منافع آن است.
البته ایران با احتیاط از طالبان افغانستان استقبال کرده و تاکید کرده است که همکاری این کشور به رفتار حاکمان جدید افغانستان بستگی دارد. برای ایران بسیار مهم این است که طالبان چگونه با اقلیتهای قومی خود، بهویژه شیعیان، رفتار خواهد کرد و آیا آنها را در ساختار جدید مشارکت میدهد یا خیر.
بنابراین رهبران سیاسی و نظامی ایران و پاکستان در جلسات متعددی شرکت کردهاند و از طالبان خواستهاند به تعهدات خود عمل کنند. پاکستان همچنین گفته است که جامعه جهانی باید حاکمان جدید افغانستان را در رابطه با وعدههایشان مبنی بر تشکیل یک دولت فراگیر و منع استفاده گروههای شبه نظامی از خاک افغانستان علیه کشورهای همسایه پاسخگو باشد. بطوریکه عمران خان، نخست وزیر وقت، گفت که «پس از دیدار در دوشنبه با رهبران همسایگان افغانستان، گفتگو با طالبان را برای تشکیل دولت فراگیر افغانستان که شامل تاجیکها، هزارهها و ازبکها باشد را آغاز کردهام.
تمرکز پاکستان و ایران بر تشکیل یک دولت فراگیر نشان میدهد که تفاهم بین دو کشور برای فشار بر طالبان که بتواند ثبات را در افغانستان به ارمغان بیاورد، وجود دارد. علاوه بر این، هر دو کشور از احتمال وقوع یک بحران دیگر پناهجویان در مرزهای خود نگران هستند.
ایران و پاکستان میزبان بزرگترین جمعیت پناهجویان افغان در جهان هستند. اگر جنگ داخلی دیگری در افغانستان آغاز شود، پاکستان و ایران باید میزبان هزاران پناهجوی افغان باشند که به طور بالقوه میتواند بر امنیت و اقتصاد هر دو کشور تأثیر بگذارد. بنابراین، تعامل با طالبان برای جلوگیری از جنگ داخلی و در نتیجه بحران پناهجویان، به نفع پاکستان و ایران است.
انگیزه دیگری که میتواند ایران و پاکستان را در افغانستان گرد هم بیاورد، توانایی طالبان برای مهار گروه دولت اسلامی ولایات خراسان (ISK) در این کشور است. چون بیثباتی و درگیری میان جناحهای مختلف قومی در افغانستان میتواند به ISK اجازه رشد دهد. اگر این اتفاق بیفتد، این گروه میتواند در آینده به یک تهدید بزرگ برای ایران و پاکستان تبدیل شود. از همین روی؛ منطقی است که تهران و اسلام آباد برای مقابله با تهدید ISK از افغانستان با طالبان همکاری کنند.
در مجموع؛ پاکستان و ایران فرصت نادری برای همکاری در افغانستان دارند تا نه تنها از منافع متقابل خود محافظت کنند، بلکه اطمینان حاصل کنند که منطقه دوباره به کانون تروریسم و خشونت تبدیل نمیشود.
گره زدن اقتصاد تهران و اسلام آباد
سال گذشته سان ویدونگ سفیر چین در پاکستان در مصاحبهای از چشم انداز افزایش همکاری با ایران در کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) استقبال کرد. این پروژه شاخص جزء جدایی ناپذیر طرح «ابتکار کمربند و جاده» چین است که به دنبال ارتقای ارتباط منطقهای بیشتر در آسیا است و شامل کمربند اقتصادی جاده ابریشم زمینی و جاده ابریشم دریایی است. گنجاندن کشوری از نظر استراتژیک و جغرافیایی مهم مانند ایران به جنبه مهمی از سیاست اقتصادی چین اشاره دارد که تنها به برون سپاری ظرفیت صنعتی از طریق CPEC محدود نمیشود.
این با منطق دستیابی بیشتر پکن به خاورمیانه نفت خیز سازگار است، جایی که شش کشور در این منطقه اعضای جدایی ناپذیر اوپک هستند. همچنین برای چین، نیاز به خنثی کردن منافع اقتصادی ایالات متحده در خلیج فارس مستلزم آن است که کشورهای بیشتری بخشی از ابتکارات مرتبط این طرح باشند و ایران میتواند به عنوان یک ذینفع مهم با توجه به نزدیکی جغرافیایی خود به منطقه و روابط نامناسبش با ایالات متحده عمل کند.
همچنین قابل توجه است که ایران در یک قرارداد کریدور تجاری که شامل هند و افغانستان میشود، مشارکت داشته است که به نظر می رسد دهلی در حال دور شدن از ایران و خرید زمان است، از همین روی این موضوع میتواند محرکی برای روابط قویتر ایران با پاکستان باشد.
علاوه بر موضوع کریدور CPEC ، دو کشور در مسائل اقتصادی نیز به دنبال افزایش مبادلات خود هستند بطوریکه اخیر توافقنامه تهاتری با دو کشور امضا شد یا در سال ۲۰۲۱ پس از سالها انتظار قطار اکو بین ترکیه-ایران و پاکستان ایجاد شد که تاثیر بالایی بر افزایش حجم ترانزیت دارد. یکی دیگر از موارد مهم بحث انرژی است، در حال حاضر یکی از مشکلات اصلی بخش تولید پاکستان نبود گاز کافی است در حالیکه ایران میتواند هم در گاز و هم برق به این کشور کمک کند.
باید توجه داشت که وابستگی شدید به انرژی مبتنی بر نفت، برق را در پاکستان گران کرده است و بحران انرژی غالب به شکل یارانههای عظیم و بدهیها دور باطل ایجاد میکند. سیاستمداران و سیاستگذاران در پاکستان تلاش اندکی برای تنوع بخشیدن به منابع انرژی کشور و تغییر وابستگی از نفت گران قیمت و وارداتی به سمت منابع بالقوه ارزانتر و پاکتر موجود در این کشور انجام دادهاند.
بنابرای برای سالها، موضوع انرژی در پاکستان یک بحران بزرگ بوده که هنوز هم نمیتواند بر آن غلبه کند چون وابستگی فزاینده به واردات، هرگونه اختلال در عرضه جهانی یا نوسانات قیمتها به آسانی در داخل این کشور تاثیرگذار است.
با بحران کنونی انرژی در جهان به دلیل جنگ در اوکراین، وضعیت اسلام آباد بدتر میشود چون این کشور از افزایش شدید قیمت سوخت و کمبود منابع رنج میبرد که احتمالأ خطر قطع برق را در پی داشته باشد. در واقع، این کشور واردکننده خالص نفت خام و فرآوردههای پالایش شده است و بخش انرژی و بحرانهای مداوم آن سهم بالایی در جذب منابع دولتی و یکی از موانع اصلی رشد اقتصادی است.
بنابراین بحران انرژی در پاکستان را میتواند نیروی محرکی قوی در نزدیکی اسلام آباد به تهران دانست چون هرگونه کوتاهی در این موضوع، میتواند صحنه سیاسی کشور را به ضرر دولت شهباز شریف تبدیل کند. از همین روی برقراری ارتباط در زمینه انرژی با ایران که مزایای بالایی برای پاکستان دارد میتواند در غلبه بر بحرانهای اقتصادی نیز کارساز باشد.
در مجموع، به دلیل وجود متغیرهای موجود در روابط دوجانبه تهران-اسلام آباد، میتوان چشم انداز مثبتی بر آن متصور شد هرچند وجود گروههای قومی و ناآرامی گاها آن و همچنین دخالت نیروهای خارجی مانند ایالات متحده در آن تاثیر میگذارد اما باز نمیتواند از اهمیت راهبردی آن کاست.
نظر شما