فرحناز سپهری؛ بازار: با توجه با اینکه بارها از سرمایه گذاری و کاهش بروکراسی و حمایت از اکوسیستم نوآوری ایران صحبت شده است؛ اما یا این صحبتها و قوانین در حد جلسات و نشستها باقی مانده و یا آنطور که باید به شکل اجرایی در نیامده اند. که از آن جمله می توان به ثبت شرکت، اخذ مجوز فعالیت، بیمه و مالیات اشاره کرد. در عین حال که باید توجه داشت چنانچه این فضا هرچه بیشتر توسعه یابد و در جهت تسهیل سازی آن اقداماتی انجام شود می تواند به کارایی بیشتر صنایع و خدمات و در نهایت اقتصاد کشور کمک کند.
خبرگزاری بازار برای اینکه به راهکارهای توسعه ای این اکوسیستم بپردازد گفتگویی با مهدی گرکانی فعال حوزه استارتاپ انجام داده که در ادامه آمده است.
مهدی گرکانی، در کارنامه کاری خود طراحی و توسعه سیستم های هوش تجاری در شرکت داده کاوان هوشمند توسن، مدیر هوش تجاری بانک خاورمیانه، مدیر عامل و هم بنیان گذار استارت آپ اوستا، مدیر ارشد محصول و هم بنیان گذار ادوتل، مدیرعامل و عضو هیات مدیره شرکت داده پردازان سیمای آفتاب و مدیر مرکز نوآوری بانک خاورمیانه را دارد.
*ابتدا لطفا توضیحی درباره فعالیت تان در حوزه راه اندازی استارتاپ هایی که داشتید، بفرمایید؛ تا کنون چند استارتاپ تان موفق شده اند و چند استارتاپ شکست خوردند؟ علت شکست شان چه بود؟
اولین تجربه استارت آپی بنده به سال ۹۳ و شروع موج اکوسیستم استارتاپی در ایران بر می گردد با استارتاپی به نام اوستا. حوزه فعالیت این استارتاپ مربوط به اشتراک گذاری تجربه استفاده از محصولات و خدمات مختلف در قالب یک شبکه اجتماعی بود که پس از سه سال تلاش مستمر متاسفانه به دلایلی از جمله تمرکز بیش از حد روی محصول و عدم تزریق سرمایه مورد نیاز به شکست انجامید. تجربه جدی بعدی مربوط به راه اندازه سرویس ادوتل در حوزه سیستم رزرواسیون مرکزی و مدیریت کانال فروش آنلاین هتل های کشور بود که خوشبختانه این سرویس در حال حاضر فعال و پیشرو بازار است که البته بنده دیگر مسئولیت اجرایی در آن ندارم. موارد دیگری هم وجود داشتند که به اندازه این دو بزرگ نبودند و یا نقش بنده در آن ها به عنوان سرمایه گذار بوده است.
*دولت ها برای تسهیل اکوسیستم های نوآوری چه باید بکنند؟
بنیان گذار یک استارتاپ یا صاحب یک ایده اصولا بیش از هر چیز بر ایده خود متمرکز است. توانایی یا ابتکاری که می بایست برای حل یک مشکل یا ارایه راهکاری نوآورانه به کار بسته شود. اگر به پیاده سازی ایده به عنوان هسته و قلب یک استارتاپ نگاه کنیم هر آن چه خارج از آن قرار می گیرد به نوعی حاشیه است. تمام توان و فکر یک نوآور می بایست به ایده پردازی و پیاده سازی آن مشغول باشد و هر چه انرژی وی برای حل و فصل پیچیدگی های حاشیه ای که در راه عملیاتی کردن آن ایده رخ می دهند بیشتر صرف شود، طبیعتا سرعت رسیدن به نتیجه مطلوب کاهش می یابد.
سرعتی که در دنیای امروز حرف اول را می زند و گذر زمان باعث از دست رفتن فرصت و کسب سهم از بازارهای مختلف خواهد بود. اگر دولتی قصد تسهیل اکوسیستم نوآوری را داشته باشد می بایست سعی نماید چالش هایی که صاحبان ایده و کارآفرینان با آن ها مواجه می شوند را برطرف نماید. چالش هایی مانند ثبت شرکت، اخذ مجوز فعالیت، بیمه کارکنان، مالیات و از این دست موارد که اتفاقا و عمدتا کارآفرینان جوان تجربه و دانش کافی برای حل و فصل آنها را ندارند و همانطور که ذکر شد باعث هدر رفتن منابع تیم نوآور که مهمترین آن زمان و تمرکز است خواهد شد.
همچنین تقویت زیرساخت های تکنولوژی مانند افزایش سرعت و ضریب نفوذ اینترنت، گسترش پوشش شبکه تلفن همراه، گسترش دولت الکترونیک و وضع قوانینی از جمله باز کردن دسترسی به دیتا مانند عملیات بانکداری باز، عواملی هستند که زمینه ساز اجرای ایده های جدید خواهند بود.
* در مورد تامین مالی استارتاپها و جذب سرمایه گذاران داخلی و خارچی چه اقداماتی و تسهیلاتی باید از سوی دولت انجام شود؟
مورد مهم دیگری که پرورش و رشد یک ایده نیاز دارد مبحث تامین مالی در طول چرخه عمر یک استارتاپ است. تسهیل گری و رفع موانع برای ورود سرمایه گذاران داخلی و خارجی به این حوزه از اهمیت زیادی برخوردار است که دولت ها می توانند در این زمینه تسهیل گر باشند. معافیت های مالیاتی چه برای سرمایه گذاران و چه استارتاپ ها می تواند نقش بسزایی در رفع مشکلات مالی و ایجاد انگیزه برای سرمایه گذاری در این حوزه داشته باشد.
توجه کنید که شرکت های نوپا اگر به عنوان مثال تا ۳ سال معاف از مالیات و پرداخت هزینه بیمه کارکنان خود باشند چه تاثیر شگرفی بر توانایی مالی آن ها خواهد داشت. همین طور اگر کارکنانی که در شرکت های نوپا استخدام هستند از پرداخت مالیات بر درآمد معاف باشند به مراتب راحت تر جذب چنین شرکت هایی خواهند شد که در چند سال اول شاید توان پرداخت هزینه های نیروی انسانی مورد نیاز را نداشته باشند. همچنین در بخش تامین مالی، دولت ها می توانند با ایجاد مشوق هایی برای موسسات مالی و اعتباری، انگیزه کافی برای اعطای تسهیلات کم هزینه و حتی با بهره صفر درصد به صاحبان ایده را فراهم نمایند.
*از دیدگاه شما چگونه با نوآوری باز می توان به رشد این اکوسیستم کمک کرد؟
یکی دیگر از مواردی که در رشد اکوسیستم نوآوری و استارتاپی موثر است ایجاد بازار و فرصت برای تست ایده های نوآوران و ایجاد جریان درآمدی از این طریق برای آن ها است. به عنوان مثال دولت ها می توانند به جای عریض کردن بدنه فنی خود، حل مشکلات و ارایه راهکارهای نوآورانه و فناورانه را به استارتاپ ها بسپارند.
موضوعی که تحت عنوان نوآوری باز نیز از آن یاد می شود و بر این نکته استوار است که تمام مشکلات را یک شرکت یا دولت درون بدنه خود نمی تواند حل کند. لذا و عموما با تکیه بر مراکز نوآوری دریچه ارتباطی با دنیای استارتاپی گشوده می شود که با بهره مندی از توان، انگیزه، خلاقیت و چابکی شرکت های نوپا، هزینه و زمان برای حل مسایل دولت ها و شرکت ها کاهش چشمگیری می یابد. در این گذر برای اکوسیستم نوآوری نیز بازارسازی می شود و بخشی از نیاز مالی این شرکت ها برطرف خواهد شد.
* استارت آپ ها چگونه می توانند به اقتصاد کشورها به خصوص رشد اقتصاد دیجیتال کمک کنند؟
شاید در نگاه اول نقش شرکت های کوچک بر اقتصاد بزرگ یک کشور واضح نباشد. اما رشد همین جوانه های کوچک در کوتاه مدت و بلند مدت نقش بی بدیلی بر اقتصاد کشور ها گذاشته و خواهد گذاشت. با تکیه بر سرعت عمل و چابکی این شرکت ها که به دور از فرایند های بروکراتیک خلق ارزش می کنند کمک شایانی به ارتقا سطح فناوری و نوآوری در جای جای صنایع و مشاغل گوناگون خواهد داشت که باعث ایجاد پایه های اقتصاد دیجیتال محور در سرتاسر یک کشور می گردد.
همچنین شرکت های بزرگ و بی رقیب گذشته با ورود استارتاپ ها و به واسطه عقب نماندن از قافله سرعت و رقابت مجبور به اعمال تغییر در ساختار سنتی و بهبود کیفیت خدمات و محصولات خود خواهند شد. یکی از عوامل مهمی که استارتاپ ها را در رقابت با رقبای سنتی خود برتر نمود توجه به بهبود مستمر تجربه مشتریان بود و همین امر باعث گردید که رقبای سنتی آنها نیز به فکر ارتقای تجربه مشتریان خود بیافتند. به عنوان مثال در صنعت خرده فروشی و بازاری که بازیگران سنتی آن از تضمین کیفیت کالای خود سر باز می زدند، فروشگاه های اینترنتی با تضمین تعویض کالا و ارایه مهلت تست سطح جدیدی از خدمات پس از فروش را معرفی کردند تا به ناچار فروشگاه های سنتی نیز مجبور به ارایه خدمات مشابه شدند.
از منظری می توان نوآوری را به دو دسته نوآوری افزایشی و نوآوری اخلالگر تقسیم بندی کرد. در نوآوری افزایشی روش انجام کارها روزمره مرحله به مرحله بهینه می شود. بهینه شدن فرایند ها نیز باعث کاهش هزینه ها و قیمت تمام شده کالا و خدمات گشته که این موضوع در اقتصاد کشور منعکس می گردد. از طرف دیگر در نوآوری اخلالگر، خدمت و محصولی ارایه می شود که به صورت ذاتی پیش از این و به این گونه ارایه نشده است.
این یعنی فرصت های جدید، بازار جدید، کانال فروش مبتکرانه، روش تولید مبتنی بر اختراع و تکنولوژی و غیره. همه این ها پیشران اقتصاد در عصر فناوری امروز هستند. چه در نوآوری افزایشی و چه نوآوری اخلالگر اتفاقی که در نهایت می افتد خلق ارزش است. اصولا اگر ارزشی خلق نشود صرف انجام دادن کار به روشی متفاوت نوآوری محسوب نشده و نقطه اثری ایجاد نمی کند. اما اگر خلق ارزش اتفاق افتاد تاثیر خود بر شاخص های اقتصادی مانند تولید ناخالص ملی، رفاه و توسعه یافتگی را نشان خواهد داد.
شاخص بعدی که استارتاپ ها بر آن تاثیرگذار هستند اشتغال است. بنا بر ذات استارتاپ ها که می بایست در زمان کوتاهی رشد کنند، به همان نسبت شغل هایی که در این اکوسیستم ایجاد می شود با شرکت های سنتی قابل مقایسه نیست. همچنین تعداد زیاد شرکت های نوپا این اثر رو دوچندان می کند.
درست است که اکثر استارتاپ ها به سرمنزل نمی رسند و بعد از چند سال فعالیت ممکن است منحل شوند اما در همان زمان هم بستری برای رشد و تربیت نیروی متخصصی هستند که می توانند از ظرفیت و توان خود در استارتاپ های دیگر و یا حتی شرکت های بزرگ استفاده کنند. بنابراین می توان گفت وجود استارتاپ ها هم در میزان اشتغال و هم ارتقای سطح تخصص نیروی شاغل تاثیر بسزایی دارد. از طرف دیگر رشد استارتاپ ها در یک منطقه محلی می تواند به رشد و توسعه یافتگی آن شهر و منطقه نیز کمک نماید. نیروهای متخصص که اتفاقا درآمد خوبی هم دارند در یک شهر جمع شده و به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر شکوفایی اقتصادی آن منطقه تاثیرگذار خواهند بود.
همانطور که دانشگاه ها باعث کاهش فاصله فرهنگی میان شهر ها و جوامع هستند، وجود استارتاپ های موفق می تواند باعث کاهش فاصله اقتصادی و سطح رفاه شهر ها گردد. همین امروز در کشور خودمان در شهرهایی مانند مشهد، شیراز و چند شهر دیگر اکوسیستم های استارتاپی خوبی شکل گرفته و نیروهای متخصص لزومی ندارند در تهران دنبال کار بگردند و متمرکز شوند.
*چالش های مهم در توسعه فضای استارت آپ ها برای ورود به بازار بین المللی و تجاری سازی محصولات شان چه مواردی هستند؟
به برخی از چالش ها مانند پیچیدگی های راه اندازی کسب و کار در سوال قبل اشاره شد که متاسفانه در این مورد اصلا جایگاه مناسبی نسبت به سایر کشور های جهان نداریم. به عنوان مثال به گزارش بانک جهانی زمان راه اندازی یک کسب و کار جدید در ایران ۷۲ روز است در حالی که در کشور هایی مانند استرالیا و کانادا این عدد ۲ روز می باشد. حتی در کشوری مانند نیوزلند تنها در یک روز می توان شرکت جدید ثبت نمود.
از منظرهای دیگر مانند معافیت های مالیاتی و اخذ مجوز های لازم برای فعالیت که بعضا باعث ایجاد رانت می شود نیز وضعیت مطلوبی نداریم. اما به عقیده بنده دو مشکل اساسی در توسعه کسب و کار های نوپا یا همان استارتاپ ها در کشور وجود دارد. اولی کمبود نیروی متخصص که عمدتا از کشور مهاجرت می کنند و دوم کمبود بحث سرمایه گذاری. مشکل اول و بحث نیروی انسانی کمابیش در اکثر کشور ها وجود دارد و سرعت رشد شرکت های استارتاپی و همچنین وجود شرکت های عظیم فناوری مانند گوگل، فیسبوک و غیره در سرتاسر جهان جذب نیروی مناسب را برای استارتاپ ها دشوار می نماید. در ایران هم نیروی متخصص با دریافت پیشنهاد کاری از شرکت های خارجی و یا به واسطه مهاجرت به دلایل دیگر از بازار ایران خارج می شوند و مسئله جذب نیروی انسانی را دشوارتر می سازند.
در مورد بحث سرمایه گذاری نیز با دو چالش روبرو هستیم. نبود سرمایه گذاری خارجی و کمبود یا عدم رغبت سرمایه داخلی برای ورود به این حوزه. سرمایه گذار خارجی که می تواند شریان جدیدی باشد برای تزریق منابع مالی مورد نیاز، با توجه به شرایط کنونی کشور، عدم رقبت و محدودیت هایی وجود دارد که امیدواریم در آینده شرایط به گونه ای باشد که راه ورود آنها به کشور باز شود. در مورد سرمایه گذاری داخلی، با توجه به اینکه کلا در ایران دید بلندمدت در میان سرمایه گذاران و مردم وجود ندارد و همچنین ریسک بالایی که اینگونه سرمایه گذاری ها دارند عملا سرمایه گذاری عمده ای در این بخش صورت نمی پذیرد.
به جز موارد انگشت شماری که سرمایه ای مناسب به شرکتی نوپا تزریق شده، سایر سرمایه گذاری ها عموما در برنامه های شتابدهی با مبالغ محدود صورت پذیرفته و عملا پیشرانه لازم برای رشد نمایی در اختیار اکثر استارتاپ ها نیست. به علاوه با وجود تاسیس بسیاری صندوق های سرمایه گذاری خطر پذیر، شتابدهنده ها و مراکز نوآوری که به ذات اتفاق خوبی است، اما با توجه به عملکرد نامناسب این نهاد ها که بعضا به دلیل فقر دانش در حوزه سرمایه گذاری خطر پذیر است تجربه مناسبی برای استارتاپ نیز شکل نگرفته و تجربه همکاری موفقیت آمیز در این نهاد ها کمتر دیده می شود.
*در پایان چه توصیه ای به نوآوران و ورودشان به این اکوسیستم دارید؟
نوآوری و زندگی در دنیای کارآفرینی با تمام سختی هایش بسیار جذاب است. دنیا را نوآوران تغییر می دهند و رشد بشریت را رقم می زنند. توصیه من به کسانی که در این حوزه وارد می شوند این است که نه تنها از شکست نترسند بلکه به استقبال آن بروند. در هر شکست درس هایی است که پلکانی برای موفقیت در تجربه های بعدی خواهند شد.
نکته بعدی حائز اهمیت این است که با وجود لزوم ثبات قدم شیفته ایده اولیه نشوند و با توجه به بازخورد های مستمر که از بازار و کاربران خود می گیرند آمادگی چرخش یه سمت ایده ها و راهکار های جدید را داشته باشند.
تحقیق ها نشان می دهند که مهمترین عامل در موفقیت یک ایده و طرح، بحث زمان مناسب برای اجرای آن است. نکته بعدی اینکه مفروضات ذهنی خود را اعتبارسنجی کنند و به وعده ها و وقایع احتمالی دل نبندند و به طور دائم به فکر مدیریت ریسک های زیادی که آن ها را شناسایی می کنند باشند. نکته آخر اینکه شرکای مناسب انتخاب کنند. چه در یافتن هم بنیانگذار و هم تیمی و چه در سرمایه گذارانی که انتخاب می کنند. هر کدام اگر با خط فکری و ارزش های مورد قبول کارآفرین همسو نباشند بهترین ایده ها را با شکست مواجه می کنند.
نظر شما