فرحناز سپهری؛ بازار:«اهمیت کسب و کارهای نوآور ناشی از بهینهسازی تدریجی آنها در نظام اقتصادی است. ما در ایران وضعیت خوبی بهلحاظ نرخ بهرهوری نداریم و قطعا این کسبوکارها میتوانند یک بهینهسازی تدریجی در بهره وری به همراه داشته باشند. به خصوص اینکه دولت باید بهطور جدی از ورود و حضور مستقیم در این اکوسیستم و اعطای امتیازهای انحصاری به برخی از نقش آفرینان خودداری کند.» این بخشی از گفتگوی خبرگزاری بازار با سید حسین جلالی، مشاور و مدرس استراتژی و طراحی سازمان در باره اکوسیستم نوآوری در کشور است. که در ادامه از نظرتان می گذرد.
سید حسین جلالی، مشاور و مدرس استراتژی و طراحی سازمان، دکتری مدیریت استراتژیک از دانشگاه تهران است. همچنین وی مشاور مدیریت تایید صلاحیت شده بینالمللی (CMC)، عضو هیئت مدیره انتشارات آریاناقلم و مدرس گروه بازرگانی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران نیز است.
*از دیدگاه شما، چه اقداماتی باید از سوی دولت ایران در جهت تسهیل اکوسیستم نوآوری انجام شود؟
اکوسیستم نوآوری در ایران نیازمند حمایت نهادی است. حمایت نهادی یعنی باز تعریف قوانین و سازوکارهای راهاندازی یک فعالیت تجاری، تسهیل تامین مالی از طریق نظام پولی یا بازار سرمایه، نوسازی نظام قضایی برای رسیدگی به دعاوی و مسائل حقوقی مختص به اکوسیستم نوآوری، پیشبینی اقتضائات آموزشی ویژه این اکوسیستم در نظام آموزش عمومی مدارس و آموزش عالی و البته اجتناب از وضع قوانین و محدودیتهای دست وپاگیر برای اکوسیستم نوآوری و نقشآفرینان آن.
من نقش دیگری به غیر از پشتیبانی و حمایت نهادی برای دولت قائل نیستم، بهخصوص اینکه دولت در ایفای چنین نقشی باید بهطور جدی از ورود و حضور مستقیم در این اکوسیستم و اعطای امتیازهای انحصاری به برخی از نقشآفرینان خودداری کند. اکوسیستمها رشد میکنند و در نهایت آن دسته از نقشآفرینانی که توان رقابتی و عملیاتی قابل توجهی ندارند، از اکوسیستم خارج میشوند یا در نقشآفرینان پرتوان ادغام میشوند و بنابراین سازوکار داخلی اکوسیستم، بهخودی خود پویایی آن را حفظ میکند و نیازی به مداخله دولت در این سطح نیست.
*استارت آپ ها و دانش بنیان ها چگونه می توانند بر اقتصاد کشورها از جمله ایران تأثیر بگذارند؟
تاثیر کسبوکارهای نوآور در اقتصاد یک اصل انکارناپذیر است، چه در اقتصاد ایران و چه در اقتصاد هر کشور دیگری. بخشی از این تاثیر همان نکات کلیشهای است که بارها و بارها از زبان افراد مختلف بیان شده است؛ یعنی ایجاد اشتغال یا رهایی از وابستگی به اقتصاد نفتی. اما بخش دیگری از اهمیت این کسبوکارها ناشی از بهینهسازی تدریجی آنها در نظام اقتصادی است.
ما در ایران وضعیت خوبی به لحاظ نرخ بهرهوری نداریم و قطعا این کسبوکارها میتوانند یک بهینهسازی تدریجی در بهرهوری به همراه داشته باشند و با کمک آنها بهینه سازی هایی برای مثال در نظام لجستیک، زنجیره تامین، مدیریت سطح موجودی انبار و موارد مشابه صورت بپذیرد. من این تاثیر را نسبت به ایجاد اشتغال یا رهایی از وابستگی به نفت جدی تر و مهمتر میدانم، زیرا چنین تاثیری منافع قابل توجهی برای کل فضای کسبوکار کشور و صنایع سنگین یا کسبوکارهای متداول و مرسوم هم به همراه دارد.
*چالش های مهم در تجاری سازی و صادرات محصولات دانش بنیان و استارت آپی در ایران چیست؟
آنچه من در فضای کسبوکارهای دانشبنیان دیدهام، ضعف شدید این بخش از اقتصاد در راهبری کسبوکار است. این یعنی بخشی از کسبوکارهای دانشبنیان ایرانی قابلیت فنی قابلتوجهی دارند، به ایدههای خوبی دست پیدا میکنند و محصولاتی تولید میکنند که در بازار با نمونه مشابه رقابتپذیر است؛ اما نمیتوانند این ایده و محصول را در بازار به درستی بشناسانند و در مقیاسی کلانتر نمیتوانند کسبوکاری را که چنین محصولی عرضه میکند، راهبری کنند.
منظورم از راهبری اموری از قبیل مدیریت جریان نقدینگی، مدیریت سرمایه انسانی، مدیریت زنجیره تامین و تصمیمگیری های استراتژیک حول این حلقههاست. یک چالش مهم دیگر تمایل عجیب و غریب این کسبوکارها در انتخاب راهی برای حضور در همه جای بازار و تامین نظرات همه مخاطبان با سلایق و انتظارات مختلف است. این کسبوکارها باید یاد بگیرند که فقط بخش خاص و ویژهای از بازار را در کانون توجه خود قرار بدهند که با ارزش پیشنهادی آنها تناسب دارد و هر آنچه دارند، برای کسب سهم بازار در همان بخش بهکار بگیرند، نه تمام بازار. شواهد این امر هم در تعداد زیادی از کسبوکارهای استارتآپی کاملا مشابه به چشم میخورد.
*به نظر شما به منظور سرمایه گذاری در حوزه اقتصاد دانش بنیان و استارت آپی باید چه اقداماتی از سوی دولت و ارگانهای مربوطه در ایران انجام شود؟
به نظر من، برای آنکه نقش و اقدامی برای دولت و ارگانها متصور شویم، باید ابتدا تصور و انتظارات خودمان را از مفهوم دولت باز تعریف و شفاف کنیم. سرمایهگذار زمانی دست به سرمایهگذاری میزند که یک ایده را با در نظر گرفتن معیارهای خودش ارزشمند ببیند؛ اکوسیستم زمانی رشد میکند که بتواند دست به خلق ارزش بزند و این ارزش از سمت تقاضا مطلوب قلمداد شود؛ سمت تقاضا یا همان مصرفکننده زمانی به سراغ کسبوکارهای نوآور میرود که بتواند نیازهایش را از طریق این کسبوکارها به شکلی سریعتر، بهینهتر، کاراتر یا کم هزینه تر رفع کند.
در هیچکدام از این سه حلقه نیازی به مداخله مستقیم دولت نیست. در عوض دولتها به سبب ماهیت ذاتی شان باید دسترسی به اینترنت را ارزانتر و گسترده تر کنند، سازوکارهای کپیرایت و حفاظت از حقوق تولیدکننده محتوا را ایجاد کنند، قوانین قضایی را برای این کسبوکارها بهینه کنند و بهطور کلی بستر نهادی را آماده تر و بهینهتر کنند. و البته یک نقش دیگر هم اهمیت دارد، دولتها و ارگانهای عمومی باید از ورود مستقیم به اقتصاد دانشبنیان و راهاندازی کسبوکار خودداری کنند، این اقدام در نهایت ناقض نقش دولت است و منجر به شکلگیری انحصار در بازار میشود.
نظر شما