فرحناز سپهری؛ بازار: سرمایه گذاری خطر پذیر یا همان وی سی ها که در جهت حمایت از ایده های نوآورانه و استارتاپی هستند شاید آنطور که باید در ایران هنوز معنی واقعی خودش را پیدا نکرده است و همچنان در گیر رفتار سنتی گونه است. چراکه به گفته مسعود نظری منش فعال استارتاپی، با توجه به اینکه غربالگری کمیته سرمایه گذاری وی سی از مسایل مهم است؛ اما در ایران به آسانی ایده های نوآورانه را رد می کنند و این مساله ناشی از این است که آن کارشناس درک درستی از اطلاعات بازار ندارد و تنها با یک حس قضاوت می کند و حتی با یک اکسل می خواهد درک کند استارتاپ رو به رشد است یا خیر!
در همین راستا خبرنگار بازار گفتگویی با فعال استارتاپی مسعود نظری منش انجام داده است که در ادامه آمده است.
*مختصری از فعالیت خود را بفرمایید و اینکه از چه سالی وارد فضای استارتایی شده اید؟
من کارشناسی مهندسی مکانیک و ارشد MBA دارم و حدود ۹ سال کارمند بوده ام، از سال ۸۹ وارد فضای استارتاپی شده ام. بواسطه آن نگاه مهندسی که داشتم خیلی راحتتر با پتانسیل آی تی و اینترنت آشنا شدم و اینکه خیلی کار جدید می شود کرد و از ۸۹ چند استارتاپ راه اندازی کرده ام که دو استارتاپ از آنها در حال رشد است.
* از دیدگاه شما چگونه استارتاپها می توانند موفق شوند؟
در کل دنیا پیدایش فناوری همچون واقعیت افزوده، اینترنت اشیا و تلفن های هوشمند این امکان ایجاد کرد تا هر فرایند می شناختیم مجدد بازآفرینی شود و بهبود یابد. فرصت جدیدی در این بازآفزینی است به طوریکه کارها آسانتر و ارزش بیشتر و آسیب پذیری کمتر ایجاد درواقع کارکرد های مضر حذف می شود و آن مواردی که عمومیت پیدا کرده و همه گیر شده ارزش افزوده بیشتر خواهد داشت؛ مثل شرکتهای بزرگ در این حوزه داریم.
بازآفرینی و نوآوری به افرادی نیاز هست که اولا آموزش دیده باشند و بدانند نوآوری چیست نگاه سیستماتیک داشته باشند مثل پزشکی که مشکل را تشخیص میدهد؛ راه حل پیدا کنند و بعد تجاری سازی کند که البته در این مسیر هم دانش، تجربه و مهارت می خواهد و از طرفی کار پرریسک است امکان ۹۰ درصد احتمال شکست دارد این افرادی که ارزش جدیدی می آفرینند را کارآفرین می نامیم اما در فضای استارتاپ باید این افراد بسیار جسورتر و با تاب آوری بیشتری باشند چراکه برای مثال ایده ای که شاید برای خیلی از افراد خنده اور باشد را بتوانند تجاری کند در صورتی کارآفرینی صرفا ممکن است مثلا زمین بایری در نظر بگیرد و به ارایه خدمات بپردازد اما این فضای استارتاپی با آن فرق می کند درحالی که در اینجا امکان دارد شکست بخورد . از طرفی باید بدانیم این افراد نادرند و اگر پایدار بشوند می تواند خیلی مهم و ارزشمند باشند.
* راهکارهای کشورهای پیشرو برای سرمایه گذاری در استارتاپ ها چیست؟
ما شاهدیم که اکوسیستم استارتاپی برخی نقاط دنیا قوی هستند علت این است که سرمایه گذاران خطر پذیر که کارآفرینان بازنشسته هوشمندی هستند که با حمایت این کارآفرینان جوان ان دوران را برای خودشان تکرار می کنند دوم اینکه فضای اقتصادی آنجا این فضا را ایجاب می کند حال اگر در نظر بگیریم یک فرایند را مثلا ۱۰۰ درصد بهبود بدهیم چراکه استارتاپها اینکار می کنند و ارزش ایجاد شده را ۱۰۰ برابر می کنند از این رو ۱۰ هزار برابر ارزش خلق می شود پس ارزش سرمایه گذاری را دارد و از طرفی سرمایه گذا ران ریسک را می پذیرند در عین حال که آن کشورها تورم ندارد و منابع زیرزمینی کم است از این رو سرمایه گذاران ناچارند به سمت این فضا و توسعه فناوری روی بیاورند تا سرمایه شان را افزایش دهند.
* چالشهای سرمایه گذاری در زمینه استارتاپها در ایران چیست؟
باید اشاره کنم دردنیا کشورهای توسعه یاقته این افراد را می خرند تا برای هزاران نفر کسب و کار ایجاد کنند البته در ایران به دلیل در دهه ۶۰ پتانسیل خوبی ایجاد شده و توانست افرادی را به این فضا جذب کند شاهد این رشد هستیم اما ملزوماتی دارد و که این توسعه کسب و کار خیلی پر خطر تر است و جوانان در این فضا باید حمایت شوند پس نقش وی سی ها مهم است.
اما در ایران به دلیل که چندین آیتم سرمایه گذاری وجود دارد از این رو سرمایه گذاران شاید برای ماجراجویی به این حوزه ورود کنند مثل زمین املاک طلا دارایی ثابت می تواند ارزشی پایدار ایجاد کند که نیازی به این حوزه ندارند. من با توجه با سابقه این ۱۰ ساله ام که در این فضا تجربه کرده ام میدانم که سرمایه گذاران خطر پذیر رفتار سنتی دارند یعنی زمانیکه تورم، دلار بالا میرود پولی که قرار بوده به استارتاپ دهند به جای آن می روند دلار می خرند یا پولهای صندوق شان را ساختمان می خرند تا یک پشتیبانی برایشان باشند در صورتی که در این مدت استارتاپها از دست میروند.
همچنین باید اشاره کنم سرمایه گذاران خطرپذیر تا ۵۰ درصد رفتار سنتی دارند در عین حال چون کارآفرینان ایرانی ارتباطات شان با کارآفرینان خارجی کم است بعد از یک شکست امید شان را از دست می دهند و به همان روند کارمندی روی می آورند. از این رو دو رفتار همدیگر را تقویت می کند؛ کارآفرینان محافظه کار و سرمایه گذاران محافظه کار باعث می شود تا نرخ رشد استارتاپی افت کند.
* در خصوص اظهار نظر که کارشناسان کمیته سرمایه گذاری وی سی ارایه می کنند، چگونه روی توسعه یا شکست تیمها می تواند اثر بگذارد ؟ مهاجرت استارتاپی چه ضربه ای میزند؟
با توجه به تجربه ای که دارم این است که اظهار نظر کمیته سرمایه گذاری وی سی و غربالگری کار مهمی است؛ اما ما خیلی ساده انگارانه خیلی از فرصتها را از دست میدهیم چراکه به آسانی ایده نوآورانه را رد می کنند و این مساله ناشی از اینکه آن کارشناس درک درستی از اطلاعات بازار ندارد و تنها با یک حس، قضاوت می کند و پیش بینی کارآفرین را رد می کند و نرخ خطایش بسیار بالاست و اما به جرات می توان بگویم تا ۷۰ درصد کمیته های سرمایه گذاری دچار خطا هستند از مقایسه اظهارنظر و قضاوت چند وی سی، یک استارتاپ آن را متوجه می شود، چراکه ما خودمان با مراجعه به چند وی سی اظهارات خلاف و متناقض را دیده ایم و اینکه عدم تجربه کارشناس و فقط با یک فایل اکسل می خواهد درک کند این استارتاپ روبه رشد است یا خیر! هیچ مشاوری ندارد و می توان گفت در این روند ناپختگی وجود دارد.
از طرفی هم در وی سی ها پول زیادی که است چونکه اکوسیستم جذابی است و در فضای امنی حقوق زیاد می گیرند درحالی که تیم استارتاپ در دره مرگ دست و پا می زند و در حالیکه از فرصتهایی که وی سی نیاز دارد و به هدر می دهند، درک ندارند چراکه وی سی یک فرایند را ۶ ماه طول می دهد و برای آنها مهم نیست اما از ان طرف استارتاپ برای مثال باید میلیون ها تومان هزینه کند تا از رشد سهم بازار جا نماند البته در این میان فشاری که است باعث می شود تا برخی از اعضای تیم انصراف بدهند و خارج بشوند.
با تمام این ایرادات، باید اضافه کنم در فرهنگ ایران نظم و وقت شناسی نداریم در حالی که از وی سی انتظار می رود حداقل روی نظمی و قاعده کار کند که فضا برای استارتاپ قابل برنامه ریزی باشد از طرفی اضطراب و نیاز به پول را ضعف تلقی می کنند در صورتی که استارتاپ باید منابع را خرج کند تا بتواند در جهت توسعه حرکت کند اگر جیبش خالی است به این دلیل است که منابع را مصرف کرده مثل یک موتور قوی که نیاز به برق دارد و نباید آمپرش بیفتد والا راندمانش کم می شود.
این موارد ناشی از کم تجربگی وی سی ها است در عین حال که شرکت داری نکرده اند و یا کارمند نداشته اند و صرفا براساس یک تئوری که با فضای ایران سازگار نیست اظهار نظر می کنند. برای همین است که کارآفرینان ترجیح می دهند به وی سی های خارجی روی بیاورند با یا با تمام سختیهایش در جای دیگر استارتاپ را توسعه بدهند در حالیکه می تواند در ایران باشد و اشتغال و ارزش خلق و دانش تولید کند اما همه این موارد هم مهاجرت می کند و هنوز خیلی ها این را درک نمی کنند که زمانیکه یک کارآفرین مهاجرت می کند چه ارزشهایی را هم با خودش می برد.
نظر شما