به گزارش بازار، این یک واقعیت است که به همان اندازه که به سلامت جسم نیاز داریم به سلامت روان هم نیازمندیم. درست مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی، باورهای درست و غلطی درمورد سلامت روان وجود دارد. اما نکتهای که صحبت درمورد باورهای اشتباه درمورد سلامت روان را ضروریتر میکند این است که کمتر کسی پیدا میشود که درمورد سلامت روان و حقایق مربوط به آن آگاهی بدهد و فرهنگ سازی کند! در حالی که افسردگی از مشکلات قلبی نه تنها کم اهمیتتر نیست بلکه در مواردی بسیار خطرناکتر و تهدیدکنندهتر از بیماریهای جسمانی است.
چه کاری از دست ما برمیآید؟
در این نوشته قصد داریم تا شما را با رایجترین باورها و ذهنیات اشتباه درمورد سلامت روان و مشکلات مربوط به آن آشنا کنیم.
باور غلط شماره یک: مشکلات سلامت روان تأثیری در من ندارد!
بسیاری از مردم وقتی که صحبت از مشکلات روانی و ذهنی میشود گمان میکنند که از دیوانهها سخن می گوییم! آنان مشکلات مربوط به سلامت روان را تنها مختص افرادی با بیماریهای زمینهای، افرادی تحت فشارهای شدید روانی مانند مرگ عزیزان یا طلاق و غیره میدانند…
واقعیت: مشکلات بهداشت روان در واقع بسیار بسیار شایع هستند!
بیایید چند آمار مربوط به سال ۲۰۱۴ را با هم بررسی کنیم، توجه داشته باشید که این آمار هر روز رو به افزایش هستند. خصوصا با مشکلاتی که ویروس کرونا و قرنطینه خانگی برای سلامت روان همهی مردم جهان ایجاد کرد…!
از هر پنج بزرگسال آمریکایی، یک نفر مشکل و مسئلهای مربوط بهداشت روانی را تجربه می کند! این یعنی حداقل ۲۰ درصد آمریکاییها با مشکلات سلامت روان درگیرند.
از هر ۱۰ جوان در دنیا یک نفر یک دوره افسردگی اساسی و عمیق را تجربه می کند!
از هر ۲۵ آمریکایی یک نفر با یک بیماری روانی جدی مانند اضطراب، اسکیزوفرنی، اختلال دو قطبی یا افسردگی شدید زندگی میکند! برای سنجش اضطراب می توانید از تست اضطراب استفاده کنید.
خودکشی دهمین علت اصلی مرگ و میر در ایالات متحده است. این کشور سالانه بیش از ۴۱ هزار آمریکایی را تنها به خاطر خودکشی از دست میدهد؛ این رقم دوبرابر کشتههای ناشی از قتل است!
شاید بهتر باشد کمی درمورد شیوع مشکلات سلامت روان و چکاپهای روحی تجدید نظر کنیم، بیماریهای روحی روانی فقط برای آمریکاییها و همسایه و جانبازان جنگ نیستند…
باور غلط شماره دو: کودکان با مشکلات روحی روبرو نمی شوند!
اگر هم بتوانید قشر قابل توجهی از جامعه را قانع کنید که بیماریهای روحی روانی وجود داشته و واقعی هستند باز در اقناع آنها نسبت به مشکلات سلامت روان کودکان به مشکل خواهید خورد!
بسیاری از مردم معتقدند که کودکان تا سن بزرگسالی توانایی درک رخدادهای تلخ و مشکلات را ندارند و به همین دلیل دچار هیچ نابههنجاری روحی روانی نمیشوند. گاهی والدین می ترسند که با چکاپهای مربوط به سلامت روان کودکشان زمینههای بیماریهای روحی را در او ایجاد کنند. برخی دیگر هم از مواجه با واقعیت واهمه دارند و در برابر تمام رفتارهای غیرطبیعی فرزندشان توجیههایی مانند: بازیگوشی بیش از حد، شیرین زبانی یا غیره میآورند.
واقعیت: حتی کودکان بسیار خردسال نیز ممکن است علائم هشدار دهنده اولیه درباره نگرانی های مربوط به سلامت روان را نشان دهند!
این مشکلات بهداشت روان اغلب از نظر بالینی قابل تشخیص است و می تواند به دلیل عوامل بیولوژیکی و وراثتی، روانشناختی و یا اجتماعی به وجود آمده باشد.
شانس بهبودی بسیار بالا در سنین پایین!
متاسفانه نیمی از اختلالات بهداشت روانی علائم اولیه را قبل از ۱۴ سالگی فرد نشان می دهد و سه چهارم اختلالات بهداشت روانی قبل از ۲۴ سالگی شروع می شود. با این وجود کمتر از ۲۰٪ کودکان و نوجوانان با مشکلات روانی قابل تشخیص، درمان مورد نیاز خود را دریافت می کنند. مراقبت از سلامت روان کودک و دسترسی زود هنگام به درمان به شما کمک میکند تا از رشد دلبندتان با اختلالات روانیاش و بروز ناهنجاریها در بزرگسالی جلوگیری کنید. یکی از اختلالات شایع که در کودکان وجود دارد اختلال بیش فعالی و نقص توجه و اختلال اوتیسم است. همین حالا می توانید از طریق تست اوتیسم نشانه های اوتیسم را بررسی کنید.
باور غلط شماره سه: افرادی که مشکلات بهداشت روانی دارند خشن و غیرقابل پیش بینی هستند!
یکی از دلایلی که مردم هیچوقت به یک متخصص بهداشت و سلامت روان مراجعه نمیکنند همین است. آن ها می ترسند دیوانه، عصبی و روانی خطاب شوند.
واقعیت: اکثریت قریب به اتفاق افرادی که دارای مشکلات بهداشت روانی هستند هیچ برخورد خشونت آمیزی ندارند!
فقط ۳٪-۵٪ اعمال خشونت آمیز را می توان به افرادی که با یک بیماری روانی جدی زندگی می کنند نسبت داد. در حقیقت، افراد مبتلا به بیماری های شدید روانی بیش از ۱۰ برابر بیشتر از عموم مردم قربانی خشم در جامعه میشند. شما احتمالاً کسی را که دارای مشکل بهداشت روانی است می شناسید و یا خودتان دچار معضلی روانی بوده و حتی متوجه آن نیستید، زیرا بسیاری از افراد با مشکلات بهداشت روانی اعضای بسیار فعال و سازنده جوامع ما هستند. مثل این می ماند که خشم را به شکسته شدن پا یا مشکلات ریوی ربط دهید!
باور غلط شماره چهار: افراد با نیازهای بهداشت روانی، حتی کسانی که بیماری روانی خود را مدیریت میکنند، نمی توانند برای جامعه مفید باشند!
خیلی از ما به چشم یک انسان عجیب و غریب و ماورایی به بیماران روانی نگاه میکنیم. کافیست بفهمید که رئیس یا همکار جدید شما اختلال مرزی یا افسردگی شدید دارد تا تغییر نظرتان درمورد او را به چشم ببینید! برای تاکید بار دیگر میگوییم که بیماریهای روانی مگر در موارد خاص و بسیار شدید تاثیری بر زندگی شغلی و موفقیت ندارد و چه بسا این افراد به ظاهر زندگی بسیار بهتری از شما داشته باشند!
واقعیت: افرادی که دارای مشکلات سلامت روان هستند به همان اندازه سایر کارمندان مثمر ثمر هستند!
نکتهی جالب درمورد این موضوع این است که کارفرمایانی که افرادی را با مشکلات روحی روانی استخدام می کنند، حضور خوب و وقت شناس بودن و همچنین انگیزه، کار خوب و باکیفیت و همچنین ارتباط بهتر با سایر همکاران را گزارش می دهند.
باور غلط شماره پنج: ضعف شخصیتی یا نقص شخصیت باعث مشکلات روحی می شود!
مردم فکر میکنند که افرادی که مشکلات روحی و روانی دارند اگر به اندازه کافی تلاش کنند می توانند از آن خارج شوند. به عنوان مثال به فرد افسرده میگویند که انقدر غمگین نباش از جایت بلند شو! بخواه تا بتوانی! تو بیشتر از اینها ارزش داری و…! برای سنجش ضعف های شخصیتی می توانید از تست نئو یا تست شخصیت کتل استفاده نمایید.
واقعیت: مشکلات بهداشت روان هیچ ارتباطی با تنبل یا ضعیف بودن ندارد!
چه بخواهید و چه نخواهید مشکلات مربوط به سلامت روان مشکلاتی واقعی هستند. شما نمیتوانید به یک فردی که دچار شکستگی از ناحیه دست شده بگویید که اگر بخواهد میتواند خونریزی را بند آورده یا درد دستش را آرام کند! فردی که دچار قطع نخاع شده با اراده و بلند شدن از روی ویلچر قادر به راه رفتن نخواهد شد! باور کنید که بسیاری از افراد برای بهتر شدن نیاز به کمک دارند. در همین راستا خوب است بدانیم که بسیاری از عوامل در ایجاد مشکلات بهداشت روان نقش دارند، از جمله:
عوامل بیولوژیکی، مانند ژن ها، بیماری های جسمی، آسیب دیدگیهای مغز و بالا پایین شدن هورمونها
تجارب زندگی تلخ مانند سواستفادههای جنسی، شکستهای اقتصادی و عشقی یا مرگ عزیزان
سابقه خانوادگی مشکلات روانی
باور غلط شماره شش: هیچ امیدی برای افرادی که دارای مشکلات روحی هستند نیست!
برای خیلی از مردم ابتلا به بیماریهای روحی و مشکلات بهداشت روان حکم یک سرطان بدخیم غیرقابل درمان را دارد! بسیاری تصور میکنند که هنگامی که یک دوست یا یکی از اعضای خانواده دچار مشکلات روحی شود، دیگر هرگز بهبود نخواهد یافت.
واقعیت: مطالعات نشان می دهد افرادی که دارای مشکلات بهداشت روان هستند صد در صد تا حد بسیار خوبی بهتر می شوند و همچنین بسیاری از آنها به طور کامل بهبود می یابند!
بازیابی به فرایندی گفته می شود که در آن افراد قادر به زندگی، کار، یادگیری و مشارکت کامل در جوامع خود هستند. درمان ها، خدمات و سیستم های پشتیبانی جامعه بیش از هر زمان دیگری وجود دارد و هر روز بیشتر از روز قبل به افراد در جهت رفع مشکلات سلامت روانشان کمک میکند.
باور غلط شماره هفت: درمان و خودیاری باعث اتلاف وقت می شود. چرا وقتی می توانید فقط یک قرص بخورید مزاحم بقیه شوید؟
خودخواهی محض است! در بسیاری از موارد مصرف قرص در کنار درمانهای غیر دارویی و درمواردی دیگر تنها درمان به صورت روانکاوی و خودیاری تجویز میشود. این تصور فرسنگها با واقعیت فاصله دارد!
واقعیت: درمان مشکلات بهداشت روانی بسته به فرد متفاوت است و می تواند شامل دارو، درمان یا هر دو باشد. بسیاری از افراد در طی روند بهبود و بهبودی با سیستم پشتیبانی کار می کنند.
تصور کنید دستتان را در اثر یک حادثه شکستهاید و به گچ گرفتن، داروهای مسکن و کلیسم و همچنین جلسات فیزیوتراپی برای بازیابی توانایی دستتان احتیاج دارید. به نظرتان منطقی است اگر بگوییم که مصرف قرص کفایت میکند و جلسات فیزیوتراپی چیزی جز اتلاف وقت نیست!؟
نظر شما