مهدیه ملک شیخی پژوهشگر؛ بازار: مقوله استانداردسازی حرکتی به سمت ایجاد تعادل است چرا که استانداردسازی، هماهنگی برای رسیدن به خوشبختی است و مستلزم هِجّی کردن الفبای استاندارد زندگی است.
وقتی افراد به استاندارد زندگی خود فکر می کنند، اولین چیزی که به ذهنشان می رسد، مقدار پولی است که کسب می کنند. شاید انگشت شمار باشند کسانی که هنوز اعتقاد دارند پول، چرک کف دست است.
اندیشمندی می گفت: «پول شاید خوشبختی نیاورد، اما نبود آن یکی از عوامل مهم بدبختی است.»
وقتی درباره استاندارد زندگی فکر می کنید می توانید به چیزهایی فکر کنید که شمارش آن ها آسان باشد.
واژه استاندارد برای بیشتر مردم تداعی کننده نماد استاندارد حک شده بر روی اجناس مختلف است، درحالیکه استاندارد در تمام عرصه های زندگی بشر وجود دارد. در یک تعریف ساده، استاندارد به عنوان نظم و قاعده معرفی می شود.
استاندارد سطح زندگی، مفهوم وسیعی دارد که می شود موجز و محدود و یا گسترده به آن نگاه کرد، اما در ادبیات امروز با توجه به پیشرفت زندگی و انتظاراتی که مردم از زندگی خوب دارند، استاندارد زندگی معادل برخورداری از حداقل نیازهای اساسی است.
داشتن حداقل ها برای یک زندگی خوب در زمینه نیازهای خوراکی و غیر خوراکی، نیازهای اجتماعی، مشارکت های سیاسی و اجتماعی و قدرت بالای پاسخ گو بودن دولت ها تعریف می شود و مجموع این موارد در شکل رفاه اجتماعی خودنمایی می کند. به عبارت دیگر استاندارد زندگی به مفهوم رفاه اجتماعی متبلور می شود.
یکی از معیارهایی که می توانیم به آسانی سطح استاندارد زندگی خود را محاسبه کنیم، حال خوب است. حال خوب تا حدی ذهنی است و ارتباطی به موقعیت مکانی و زمانی فرد ندارد؛ اما میزان رفاه مادی می تواند کمک کند تا فرد حال خوبی داشته باشد.
در میان رتبه بندی های جهانی استاندارد بالای زندگی، سه گروه شاخصه اصلی را در دسته بندی خود موثر می داند:
- تامین نیازهای انسانی از جمله مراقبت های پزشکی، بهداشت و سرپناه
- تامین رفاه که شامل آموزش و پرورش، دسترسی به تکنولوژی و امید به زندگی است.
- رعایت حقوق فردی که می تواند شامل آزادی انتخاب و قدرت عمل فرد و جامعه باشد.
پرسش مهمی که مطرح می شود این است که استاندارد زندگی در ایران چه وضعیتی دارد
در رتبه بندی های گوناگون جهانی با مضمون استاندارد پس از رویت کشورهای توسعه یافته ای چون نروژ، ایرلند، سوییس، هنگ کنگ، ایسلند و ... در صدر جدول، نگاهی به نیمه پایینی جدول که بیاندازیم، ایران در گروه متوسط به پایین قرار دارد که وضعیت مطلوبی نیست.
افزون بر آن مشاهدات نیز حاکی از آن است که منابع و ثروت های ملی و طبیعی در کشور به ارتقای استاندارد زندگی ساکنانش کمک چندانی نکرده است. از آنجا که عمدتا دولت ها از اقتدار کافی برخوردارند و منابع ملی نیز در اختیار آن ها است می توان گناه نبود وضعیت مطلوب را به میزان قابل توجهی به گردن عدم کارآمدی دولتمردان گذاشت و چنین استدلال کرد که اصولاً بحث استاندارد زندگی مردم در دستور کار آن ها کم رنگ بوده، لذا شرایط نمی توانسته از این بهتر باشد.
از دیگر سو در سطح فرد و آن چه به مردم مربوط می شود حلقه ی مفقوده چیزی است که بتوان آن را خِرَد زندگی نامید. آن از نوعی جهان بینی و نگاه به زندگی و مجموعه مهارت ها و توانایی های تشکیل شده که به فرد کمک می کند در بدترین شرایط بتواند زندگی خود را به گونه ای سامان دهد و اداره کند که کم تر شرایط نامساعد زندگی او را از پای درآورد.
در جهان پرتحول کنونی نمی توان با دورماندن از پیشرفت های مربوط به حرفه و حوزه مورد علاقه، احساس خوبی به زندگی داشت.
اگر از نظم جدید جهانی نام برده می شود، این نظم در قرن ۲۱ باید بتواند به صورتی فراگیر دنیا را بر پایه های محکم تری قرار دهد. از آزمون و خطا عبور کرد و به سمت استاندارد ها حرکت کرد. پرواضح است که جهان به آستانه دورانی رسیده که باید فکرهای نو بیاندیشد و این مهم از طریق آموزش های درست و خردمندانه به نسل آینده و مجهز ساختن این قشر به مهارت های گوناگون، توانایی و قابلیت فرد در بنای زندگی استاندارد را فزونی بخشد. از دیگر وظایف دولت ها آن است که کار بر روی تدوین شاخص های استاندارد زندگی مردمانش را در دستور کار خود قرار دهد و سازمان های زیرمجموعه اش را موظف سازد در چارچوب چنین مفاهیم، وظایف، نقش ها، فرآیندها و مکانیسم های ارزیابی، عملکرد خویش را بار دیگر تعریف کنند.
نظر شما