مهدی برزگر؛ بازار: برهه انتخابات هیأت مدیره سازمان نظام مهندسی ساختمان، فرصتی مناسب برای جلوگیری از سیاسیسازی سازمان توسط کسانی است که با نگاه ابزاری و قیّممآبانه درصدد مصادره سازمان و حرفه هستند.
سالهاست که حضور چهرههای سیاسی در مناصب مدیریتی سازمانها و نهادهای تخصصی و حرفهای محل بحث و گفتگو در رسانهها و محافل تخصصی واقعی و مجازی بوده است؛ یکی از سازمانهایی که قرارگیری در مناصب مدیریتی آن همواره مورد توجه و نظر چهرههای سیاسی بوده است، سازمان نظام مهندسی ساختمان است؛ سازمانی با بیش از نیم میلیون عضو و با موقعیتی تعیینکننده در حوزه ساختوساز بخش خصوصی؛ اما سؤال اینجاست که آیا حضور چهرههای سیاسی در مناصب مدیریتی سازمان، فرصت است یا تهدید؟
سازمان سیاسی با سیاست سازمانی چه تفاوتی دارد؟ رابطه منطقی بین سازمان نظام مهندسی ساختمان با سیاست و چهرههای سیاسی چگونه رابطهای است؟ مؤلفههای شناخت کسانی که میخواهند از کرسیهای مدیریتی سازمان به آرزوهای سیاسی خود برسند، چیست؟
پاسخ به این سوالات منتج به تولید یک نظام راهبردی برای تصمیمگیریهای بهتر اعضاء سازمان خواهد شد و تشتّت در تصمیمگیریها و احتمال بروز خطا در تصمیمات را به حداقل خواهد رساند و اعتلاء سازمان و حرفه را در برخواهد داشت و از همینرو در ادامه تلاش خواهد شد که پاسخی هموژن و مبتنی بر مؤلفههای نظام حکمرانی کشور ما برای سوالات فوق یافت و ارائه شود.
سازمان نظام مهندسی ساختمان، نهادی جوان در نظام حکمرانی کشور ماست و متأسفانه هنوز ماهیت وجودی چنین نهادهایی برای بسیاری از تصمیمسازان و تصمیمگیران در کشور ما به روشنی تفهیم و تبیین نشده است؛ از سویی دیگر، مهندسانی که دستی بر آتش سیاست دارند و یا کسانی که برای ورود به عرصههای سیاسی به دنبال کرسیهاسی رزومهساز و ارتباطساز میگردند، همواره سازمان نظام مهندسی ساختمان را مدنظر داشتهاند؛ چرا که همانگونه که پیشتر گفته شد، سازمان مزبور، با گذشت قریب به سه دهه از عمر خویش، به سازمانی دارای قدرت و ثروت مبدّل شده است و منبعث از جایگاه قانونی خود، موقعیتی تعیینکننده در ساختار نظام ساختوساز کشور دارد.
در چنین فضایی، همانگونه که یک جوان برای طی دوران جوانی و عبور از چالشها نیاز به سرپرست مقتدر و مجرب دارد، یک سازمان و یا نهاد کم سن و سال نیز برای این که از پس تصمیمات احیانا منفی و یا مبتنی بر فقر اطلاعات و یا نقص شناخت نظام حکمرانی مصون بماند و بتواند جایگاه خود را تثبیت کند، نیاز به یک مدیر مقتدر و مجرب دارد.
شوربختانه، سازمان نظام مهندسی ساختمان علیرغم همه دستاوردهای درخشانی که در ارتقاء کیفیت ساختوساز در بخش خصوصی داشته، امروز به واسطه دخالتهای مغایر قانون طی سالیان گذشته از یک سو و کاهش وزن مدیریتی مدیران سازمان (به طور اعم) و تضعیف موقعیت شخص رئیس سازمان در ساختار حکمرانی کشور (به طور اخص) اینک در ضعیفترین موقعیت خود از بدو تأسیس تا کنون قرار گرفته است.
امروز به روشنی میتوان گفت که اگر سازمان بتواند از وزن افراد دارای جایگاه در نظام حکمرانی (شما بخوانید حرفهمندان سیاسی ذینفوذ) برای تبیین و تثبیت نقش سازمان در سلسله مراتب نظام حکمرانی بهره بگیرد و در عین حال در درون خود نیز به پرورش مدیرانی کاربلد بپردازد، بیشک در یک فرآیند معین به نقطهای خواهد رسید که میتواند خود را از مرحله نیاز به تصدی افراد دارای جایگاه در نظام حکمرانی به مرحله خودکفایی در مدیریت برسد و مبتنی بر یک ارتباط پایدار با نظام حکمرانی بر اهداف و فعالیتهای خود متمرکز گردد و اگر در طی این فرآیند دچار تردید شود، از دستدادن جایگاه و فروپاشی سازمان دور از انتظار نیست؛ کما این که طی ادوار گذشته نیز بخش قابل توجهی از دستاوردهای سازمان نظام مهندسی ساختمان مرهون قرارگیری حرفهمندان دارای وزن سیاسی و برخوردار از کانالهای ارتباطی پایدار با دولت در رأس سازمان بود که زمینه تمرکز بدنه مدیریتی سازمان بر اولویتها را فراهم ساخته بود و با تزلزل این جایگاه در دوره اخیر، بدنه مدیریتی سازمان در استانها نیز دچار تزلزل شد.
ذکر این نکته نیز ضروریست که بهرهگیری از وزن افراد دارای جایگاه در نظام حکمرانی نباید با موضوع اجاره یا فروش سازمان به سیاسیون و یا فراهمشدن شرایط برای بهرهگیری سوء از جایگاه سازمان جهت تحقق آرمانهای سیاسی خلط شود؛ چرا که اولی منتج به تقویت سازمان میشود و دومی منجر به فروپاشی سازمان و یا قرار گیری سازمان در آستانه فروپاشی؛ و نکته درخور اینست که سازمان نظام مهندسی ساختمان طی چند سال گذشته، هر دوی این رویکردها را تجربه کرده است؛
نتیجتاً میتوان گفت که تلاش سیاستمداران و یا تازهواردان سیاسی برای تصاحب کرسیهای مدیریتی سازمان به نفع خود و همراهان خود و یا استفاده از موقعیت یا ظرفیت سازمان به عنوان پلههای ترقی در عالم سیاست و در یک کلام استفاده ابزاری از سازمان و اعضاء آن، به معنای "سیاسیکردن سازمان" است و حدوث این واقعه میتواند سازمان را مضمحل سازد؛ در نقطه مقابل، بهرهگیری سازمان از ظرفیت متخصصان دارای وزن سیاسی، یک راهبرد مثبت و مؤثر و یک استراتژی مبتنی بر فهم محیطی از نظام حکمرانی محسوب میشود و در چارچوب "سیاست سازمانی" تعریف میشود؛ در حالت اول، تصمیمات پشت پرده گرفته میشود و به اعضاء تحمیل میشود و اهدافی همچون اعتلاء سازمان و حرفه از کمترین درجه اهمیت نیز در نزد صحنهپردازان برخوردار نیست و لکن در حالت دوم، این اعضاء سازمان هستند که با درک درست از محیط پیرامونی خویش به حمایت از متخصص دارای وزن سیاسی میپردازند و هدف و نیتشان اینست که با بهرهگیری از نقش و جایگاه حرفهمند سیاسی، موقعیت حرفه و سازمان را تقویت نمایند و درک تفاوت بین این دو مفهوم، نیاز به بصیرت عمیقی دارد.
برهه انتخابات هیأت مدیره سازمان نظام مهندسی ساختمان، فرصتی مناسب برای جلوگیری از سیاسیسازی سازمان توسط کسانی است که با نگاه ابزاری و قیّممآبانه درصدد مصادره سازمان و حرفه هستند و در نقطه مقابل، فرصتی مغتنم برای حمایت از کسانی است که در عین برخورداری از تخصص و تعهد، از موقعیت بالایی در ساختار حکمرانی برخوردارند و با این وجود از تیمسازی و تعیین تکلیف برای اعضاء سازمان احتراز میکنند و با تمرکز بر برنامهها و اهداف خود را در معرض رأی اعضاء سازمان قرار میدهند و بیشک چنین افرادی میتوانند، سیاست سازمانی را محقق سازند.
نظر شما