۲۵ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۷
دانشگاه اصلی در کف خیابان‌هاست| پول گام اول کارآفرین شدن نیست!
سومین گام از مسیر همراه با سعید منصور افشار؛

دانشگاه اصلی در کف خیابان‌هاست| پول گام اول کارآفرین شدن نیست!

منصور افشار موسس شرکت هوراند در گفتگو درباره کارآفرینی گفت: دانشجویان باید بدانند که دانشگاه واقعی در این کلاس‌ها نیست؛ در کف خیابان‌ها و عرصه صنعت است و باید دیوار کلاس‌ها را بشکافند و بیرون بیایند.

امیرحسین عیدی؛ بازارموفق‌ترین افرادی که می‌شناسیم کسانی هستند که طعم شکست را چشیدند، رنج را می‌شناسند و مبارزه کردن را خوب بلدند. این افراد دارای قدردانی، حساسیت و درک زندگی هستند که آنها را پر از نرمش و نگرانی عمیق و برخاسته از عشق می‌کند. افراد موفق به سادگی به وجود نمی‌آیند. از این که زندگی سختی داشتید ناراحت نباشید و غبطه افرادی که به هر دلیلی گذران زندگی‌شان از شما آسانتر بوده است را نخورید. اگر در سختی‌هایی که گذارندید، بمانید و درس‌هایی که لازم بوده را دریافت کنید، قطعا برد با شماست. به واسطه سختی‌ها و رنج‌ها، شما پخته تر و قطعاً در آینده موفق‌تر خواهید بود. مهمان این قسمت از برنامه مسیر سعید منصور افشار بنیان‌گذار شرکت هوراند و یکی از افرادی است که شکست را بارها و بارها تجربه کرده و حالا مانندی فولادی آب دیده مسیر موفقیت را طی می‌کند. آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای از گفتگو با وی می‌باشد.

*در این ایام سخت و روزهایی که می‌گذرانیم روزگارتان و حال دلتان چطور است؟
طبیعتا من همیشه حالم خوب است؛ به این دلیل که اهل مبارزه و درگیری با مشکلات هستم. در قاموس من چیزی به نام شکست وجود ندارد بنابراین حال دلم خوب است و امیدوارم حال دل جوانان هم خوب باشد.

*سعید منصور افشار در بین صنعتگران به آدمی سخت‌کوش و پرتلاش مشهور است. این سخت‌کوشی از کدام  نقطه در زندگی شما نشات می‌گیرد؟
من و هم نسلی‌هایم با سختی‌ها بزرگ شده‌ایم. در آن ایام کودکان و جوانان محصل در تابستان‌ها در مزارع و باغات کار می‌کردند و کار و درس در ارتباط با یکدیگر بودند و ما آموختیم که در مقابل سختی‌ها کوتاه نیاییم و سختی و رنجش را به جان بخریم و از زخم‌های موجود می‌شود خلاقیت را پدید آورد.

دانشگاه اصلی در کف خیابان‌هاست| پول گام اول کارآفرین شدن نیست!

*جمله معروفی از شما نقل می‌شود که فرمودید:«هر موقع که بهت گفتن نمیشه مشتت رو  محکم‌تر به دیوار بکوب و بگو میشه، حتی اگر همه مخالفت باشند» خودتان در طول زندگی چند بار زمین خورده‌اید و چند بار مجبور شدید تا مشتتان را محکم‌تر از دیروز به دیوار بکوبید؟
اگر به تاریخچه واحد تولیدی خودم نگاه کنید، ما در ایام جنگ همراه با ۶-۵ جوان دیگر یک شرکت صوتی زدیم زیرا در زمان جنگ یکی از کالاهای پرمصرف کالاهای صوتی بود. ما در فرهنگ ایرانی به دلیل اینکه محصول مناسبات تولیدی روستایی و دهقانی هستیم، یاد نگرفته‌ایم و به ما نیاموخته‌اند که با هم کار کنیم؛ بنابراین اولین تجربه ما در سال ۱۳۶۲ به شکست انجامید و جمع ۵ نفره شرکا اختلاف نظر پیدا کردیم. دومین شکست من در سال ۱۳۶۷ بعد از قطعنامه جنگ بود. خیلی از شرکت‌ها به دلیل نوسان وحشتناک ارز و قیمت کالاها زمین خوردند و من هم جدای از این موضوع نبودم. من اسم این‌ها را شکست نمی‌گذارم بلکه تجربه‌ای برای من بودند که باعث شد دفعه بعد آگاه‌تر قدم بردارم. یک فرد زمانی می‌تواند موفق باشد که علاوه بر اراده‌ و عزمی که دارد، حتما مجهز به دانش شود و این دانش باید علم روز باشد. حتی الان هم هرکسی از من بپرسد مدرک تحصیلی‌ات چیست می‌گویم در دانشگاه زندگی دانشجویم. دانشگاه ما کف خیابان‌ها و در صنعت است. بنابراین با توجه به این عوامل بستر هم برای من آماده شد، اینطور نیست که هرکس در هرجایی قرار دارد موفق شود، عوامل زیادی در آن دخیل است که یکی از آنها بستر است؛ بستر یعنی شما نمی‌توانید در دریاچه نمک قم گندم بکارید. در مورد کار هم به همین صورت است. این طور نیست که هرکسی که کار می‌کند، موفق شود. از نظر من باید کار را از شاگردی شروع کرد. شعر معروفی است که من همیشه آن را با خودم تکرار می‌کنم: «هیچ کس از پیش خود چیزی نشد/ هیچ آهن خنجر تیزی نشد/ هیچ حلوایی نشد استادکار / تا که شاگرد شکرریزی نشد» نسل ما نسل شاگردی است و ما در کنار استادهایمان آموختیم و هنوز هم آن شاگردی را در خودمان حفظ کرده‌ایم. توصیه‌ام به جوانان عزیز این است که اگر می‌خواهند موفق باشند اولین مسئله مجهز شدن به سلاح دانش روز است. علم آن زمان که من فارغ التحصیل شده‌ام دیگر کاربرد آنچنانی ندارد و من ناچارم علمم را به‌روز کنم و نزد اساتید جدید درس بگیرم.

*شما سال ۱۳۵۶ از دانشگاه پلی‌تکنیک فارغ‌التحصیل شدید. چه مسیری را طی کردید که از یک دانشجو فارغ‌التحصیل تبدیل به یک صنعتگر نمونه شدید؟
هر دانشگاه و هر رشته‌ای هم که باشد باید این را در نظر داشت که دانشگاه خودش هدف نیست، بلکه یک راه است. متاسفانه فرهنگی در ایران حاکم است که زاده همان مناسبات تولیدی سنتی و دهقانی است که فکر می‌کنند نخبه‌ترین دانشجویان باید حتما در رشته‌های مهندسی و پزشکی بروند، در صورتی که اینطور نیست. اتفاقا اگر به کشورهای جهان نگاه کنید نخبه‌ترین افراد معمولا به سراغ رشته‌های مدیریتی می‌روند و سعی می‌کنند در رشته‌هایی مثل اقتصاد، علوم انسانی، مدیریت صنعتی تحصیل کنند. توصیه‌ام به دانشجویان این است که تنها به چارچوب دانشگاه تکیه و اعتماد نکنند. من بعضی اوقات به دانشجویانم می‌گویم اگر مسیر را به درستی پیدا کردی می‌توانی حتی درس را رها کنی. شما ببینید که شخصی مثل بیل گیتس در سال سوم دانشگاهش را رها کرد. من متاسفم که این فرهنگ جا افتاده که حتما باید تا دکتری بخوانی و حتی دلیل این که چرا دانشجو باید تا دکتری بخواند معلوم نیست. دانشجویان باید بدانند که دانشگاه واقعی در این کلاس‌ها نیست و در کف خیابان‌ها و عرصه صنعت است و دیوار کلاس‌ها بشکانند و بیرون بیایند. باید این نکته را حتما متذکر شوم که دانشجویان باید بدانند که اول از همه در برابر این مملکت و دوم در قبال جهان مسئولیت دارند؛ زیرا الان علم دیگر جهانی شده است.

*بزرگ‌ترین سرمایه‌ای که هر انسان برای شروع کار آفرینی می‌تواند داشته باشد چیست و سرمایه اولیه‌ خودتان برای اینکه کارتان را شروع کنید، چقدر بود؟
سرمایه هر نفری که می‌خواهد یک کسب و کار را شروع کند، اراده است. از قدیم گفتند آدم‌های بزرگ اراده می‌کنند و آدم‌های متوسط در آرزوهای خود غوطه‌ورند. اراده سرمایه اولیه شروع هر کاری است. در کنار آن باید دانش قرار بگیرد. مثال جالب هست که می‌گوید وقتی خودت راه بیافتی، خود راه به تو می‌گوید چگونه بروی. آدم در پیمودن مسیر درمی‌یابد که باید چه کار کند. اینکه بعضی‌ها می‌گویند اگر پول باشد من می‌توانم کارم را بکنم، به نظرم آدرس اشتباهی است. اینکه به چه مقدار سرمایه نیاز دارید بستگی دارد که بخواهید چه پروژه‌ای را شروع کنید. برای مثال تولیدکنندگان با پیش فروش کردن محصولاتشان سرمایه‌شان را از مصرف‌کننده تامین می‌کنند. تکرار می‌کنم پول گام اولیه نیست. گام اولیه اراده و دانش است.

*کارآفرینی را از کجا باید شروع کرد؟ آیا اعتقاد دارید که همه ‌می‌توانند کارآفرین باشند یا خیر؟
اعتقاد ندارم که همه می‌توانند کارآفرین باشند و هر کس در مسیر و شغل خودش می‌تواند بسیار موفق باشد. هر کس می‌خواهد هر کاری را شروع کند، باید مسیر را درست انتخاب کند، دانش بیاموزد و در آن حرفه ای شاگردی کند تا تمام زیر و بم آن را پیدا کند. من برای پاسخ به سوال شما از نیچه کمک می‌گیرم که می‌گوید: «برای پرواز کردن نمی‌توان با پرواز، پرواز آموخت. برای پرواز کردن اول باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بعد جهیدن را آموخت و بعد بتوان پرواز کرد.»

دانشگاه اصلی در کف خیابان‌هاست| پول گام اول کارآفرین شدن نیست!

*وقتی ما یک محصولی را تولید کردیم چگونه باید برای آن مشتری پیدا کنیم تا محصولمان را بخرند؟
این که کالایی را تولید کنید و بعد بروید برای آن مشتری پیدا کنید عملا رنگ باخته است. ما با علومی مثل بررسی بازار، بازاریابی و بازارشناسی روبرو هستیم که می‌توان از آنها بهره برد. اینکه یک نفر بیاید مثلا ابتدا موکت تولید کند و بعد به سراغ پیدا کردن مشتری برود منسوخ شده است. ابتدا باید بررسی نیاز انجام داد. بحث مارکتینگ و بازاریابی شاید پیچیده‌ترین بحث علم اقتصاد باشد. کسی که می‌خواهد بازاریابی کند، باید به علوم جامعه‌شناسی، روانشناسی و روانشناسی اجتماعی مجهز باشد تا بتواند نیاز جامعه را پیدا کند. برای مثال در ایرانی که دارای فرهنگ تشیع است یک محصول می‌توان فروخت و در فنلاند یک محصول دیگر. بنابراین علم بازاریابی به تمام مسائل برای شروع یک کار ارجحیت دارد.

*وضعیت فعلی فرهنگ کارآفرینی در کشورمان را چطور می‌بینید؟ کارآفرینانی که در این مسیر هستند چه طور باید زیر بار این شرایط سخت دوام بیاورند؟
اگر بخواهیم صادقانه به موضوع نگاه کنیم باید بگوییم که به دلایل مختلفی در دوران رکود اقتصادی هستیم. اما باید بدانیم که بالاخره این مرحله گذر خواهد کرد. من با جوانانی که کار می‌کنم می‌بینم که بسیار ناامید هستند و به آنها می‌گویم برای اینکه بتوانی بر ناامیدی‌ات غلبه کنی کافی است تاریخ ۲۰۰ ساله اخیر ایران را بخوانی. برای اینکه کارآفرینان بتوانند زیر این شرایط دوام بیاورند از هوش عقلی (IQ)، هوش هیجانی (EQ) و هوش شرافت (DQ) صحبت می‌کنیم. مورد سوم علم جدیدی است که به آن اشاره کردم و می‌گویند برای اینکه کسب و کاری دوام بیاورد باید حتما شریف زندگی کرده باشید اگرچه به نظر من شریف زندگی کردن بسیار سخت است. تاوان شریف زندگی کردن گاهی بسیار سنگین است، اما از نظر من عامل بقاست.

*جایگاه دولت‌ها در توسعه و بقای کارآفرینی در کشور کجاست و چه کارهایی می‌توانند بکنند که باعث توسعه فرهنگ کار و کارآفرینی در کشورمان شود؟
یکی از مشکلات کشور ما دولتی بودن اقتصاد است. نزدیک به ۸۵ درصد اقتصاد ایران در اختیار دولت است که باید برعکس باشد. وظیفه دولت فقط فراهم کردن و توسعه زیرساخت هاست. دولت باید در این زمینه فعالیت داشته باشد ولی متاسفانه اینگونه نیست. دولت حتی الان در تعیین قیمت ماکارونی هم دخالت می‌کند. تنها توقعی که ما از دولت داریم این است که دست ما تولیدکنندگان را نمی‌خواهد بگیرد، بهتر است پایمان را ول کند و مانع نشوند. بازار خودش منطق دارد و عرضه و تقاضا خودشان مطرح می‌کنند که چه محصولی چه قیمتی باید داشته باشد. وظیفه دولت کنترل کیفیت ، نظارت و گرفتن مالیات است. به نظر من دولت ایران آدرس اشتباهی را می‌رود و امیدوارم آن را تصحیح کند.

*در سال پشتیبانی‌ها و مانع‌زدایی‌ها به سر می‌بریم. چقدر امید دارید که در این سال موانع تولید برطرف شود؟
تشکر می‌کنیم از رهبر انقلاب که در این سال‌های اخیر بیشتر به فکر تولیدکنندگان و تولید بودند. موانع خیلی زیادی هست که باید برطرف شود. یکی از موانع بزرگ که بسیاری  از تولیدکنندگان با آن سر و کار دارند اتلاف وقت در بروکراسی‌های اداری است. یا قطعی برق و خاموشی‌ها. چرا دولت که وظیفه‌اش فراهم کردن زیرساخت‌های توسعه از جمله صنعت برق است، نباید توانایی اداره و کنترل آن را داشته باشد که کارخانجات مجبور باشند ۵-۴ ساعت برق نداشته باشند؟ بروکراسی‌های اداری شور و شوق تولیدکننده را با اتلاف وقتشان از بین می‌برند. موانع بسیار زیاد است و خودشان بهتر می‌دانند که این موانع چیست.

*به نظر شما راه برون رفت از این اتفاقات چیست؟
خصوصی‌سازی. به مفهوم کامل کلمه این امر باید اتفاق بیافتد و خصوصی سازی کامل انجام شود؛ یعنی خلع ید دولت از ۸۵ درصد تسلط بر اقتصاد و سپردن آن به بخش خصوصی. به دولت ربطی ندارد که بخوهد خودرو یا فولاد تولید کند. ما الان با انبوه شرکت‌های تولیدی روبرو هستیم که حساب و کتابشان معلوم نیست و هزینه‌هایشان گم است. اگر روزی من سمتی داشته باشم که بتوانم کاری انجام دهم در اولین قدم به اقتصاد جهانی وصل می‌شوم و با تمام دنیا تعامل می‌کنم. همه چیز الان جهانی‌سازی شده است و حتما باید رابطه اقتصادی، اجتماعی و حتی دانشگاهی با تمام دنیا داشته باشید. من این کار را می‌کنم و فکر می‌کنم با یک برنامه‌ریزی درست و مدون ظرف مدت ۱۵ سال این کشور می‌تواند به مسیر توسعه بیافتد. کسانی که می‌گویند من ۳-۲ ساله این معضلات را حل می‌کنم نمی‌دانند علم اقتصاد چیست.

*در وضعیت فعلی جوانان باید چه کاری انجام دهند؟
جوانان باید خودشان دست به کار شوند. هر کدام از جوانان می‌توانند با جمع دوستان خودش یک بیزینس و کسب و کاری راه بیاندازد و در این مسیر پیش بروند. کسب و کار فقط در مسیر تولید نیست. ما کشوری هستیم که می‌توانیم خدمات فنی و مهندسی خوبی راه بیاندازیم. جوانان الان از زمان ما خیلی امکانات بیشتری را در اختیار دارند و فقط کافی است اراده‌ی محکمی داشته باشند. تنها کمبودی در این میان وجود دارد کمبود اعتماد به نفس است؛ جوانان ما متاسفانه خودشان را باور ندارند و اگر باور داشته باشند هرکاری را می‌توانند انجام دهند. این باور را باید در خودشان پرورش بدهند.

دانشگاه اصلی در کف خیابان‌هاست| پول گام اول کارآفرین شدن نیست!

*اگر همین امروز تمام دارایی، ثروت و اعتبار سعید منصور افشار را بگیرند، آیا دوباره در مسیر کارآفرینی و صنعتگری گام برمی‌دارید؟ چقدر طول می‌کشد تا دوباره جایگاه فعلی‌تان را به دست بیاورید؟
بله حتما این کار می‌کنم، همانطور که دو بار شکست خوردم و دوباره شروع کردم، اما این سری با تغییراتی جزئی؛چون هدف‌هایی که ۳۰-۲۰ سال پیش داشتیم با الان تفاوت پیدا کرده است. از شکست نباید ترسید. هر شکست خود یک تجربه است و اسمش عقب نشینی نیست. اگر این عقب‌نشینی با علم مدیریت عجین باشد، چیز بدی نیست. آدم نباید بترسد از اینکه مجبور باشد هرزگاهی عقب‌نشینی کند. بنابراین من دوباره شروع می‌کنم و این بار خیلی زودتر به این جایگاه می‌رسم چون انبوهی از تجربه را با خود به همراه دارم.

*به عنوان کلام پایانی، صحبتی با جوانان بفرمایید...
نهایت احترام و ادب خودم را به جوانان این کشور که فردای ایران را خواهند ساخت، ادا می‌کنم. سخنم به عنوان یک پیر صنعت این است که ایران مال شماست، قدرش را بدانید. ایران مثل مادری برای شماست، اگر گاهی بیماراست و گاهی عصبانی می‌شود، اشکالی ندارد قطعا روزی خوب خواهد شد. ایران روی شانه‌های شما باید بلند شود.

کد خبر: ۱۰۷٬۳۹۷

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha