امیرحسین عیدی؛بازار: کارآفرینی دنیایی با جادهها و مسیرهای پرپیچ و خم. دنیایی که برای تمام شیرینیها و لذتهایش، بهای سنگینی را باید پرداخت. دربهای ثروت، شهرت و محبوبیت برای همه جذاب است اما تنها افراد محدودی حاضر به پرداخت بهای این لذایذ میشوند. به مناسبت روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرین امروز به سراغ شخصی رفتیم که با رفتارش، کارهایش و مسیرش این موضوع را ثابت کرد که میتوان ایستاد،جنگید و بدست آورد. "از این شاخه به آن شاخه نپر و یک مسیر را ادامه بده" جملهای آشنا برای همگی ماست، اما مهدی صفایی ثابت کرد میتوان از این شاخه به آن شاخه پرید، با بالهایی محکم، پاهایی استوار و تلاشی بیوقفه. آنچه در ادامه میخوانیم شرح گفتگو با وی میباشد.
* کمی از سختیها و پستی بلندیهای کارآفرینی برایمان بگویید.
تمام افراد در زندگیشان پر از پستی و بلندی هستند و این بسیار عادی است اما نگاه از پستی و بلندی به اعتقاد من بسیار شخصی است. من میتوانم مقاومت کنم در مقابل یک اتفاق بد؛ مثلا من همیشه این مثال را میزنم وقتی یک نفر فوت میکند، اگر دقت کنید گروهی سالها در همان حال بد میمانند و حالشان بد است و گروهی در این تفکرند که زندگی جریان دارد حتی با تفاوتی که من احساس میکنم. در زندگی من نیز همین اتفاق افتاد اما با یک تفاوت. اصلا اینکه بگویم از قبل برنامهریزی داشتم و از قبل میدانستم چه کار میخواهم بکنم نه اصلا اینگونه نبوده است. من احساس میکنم که یک اتفاق در زندگی آدم خودش باعث میشود تمام سبک زندگی آدم عوض شود. من در زمان کودکی به دلیل اینکه پدرم را خیلی زود از دست دادم نیاز زندگی را شناختم و شاید یکی از دلایلش این موضوع بود. اگر از من بپرسند معنی موفقیت چیست میگویم یک بخش زیادی از آن نیاز است. نیاز باعث میشود که شما متفاوت شوید، بیشتر فکر کنید و نوع نگاهتان عوض شود. من خیلی از کارها را تجربه کردم؛ از فرفره فروشی تا آدامس فروشی و خیلی از کارهای دیگر و هیچ ابایی از گفتن این موضوع ندارم و وقتی راجع به آن دوران صحبت میکنم خیلی پرقدرت و با افتخار تعریف میکنم؛ زیرا اگر آن دوران را تجربه نمیکردم، هیچوقت به اینجا نمیرسیدم. نگاه من این است که انسان باید همیشه با خودش در چالش مثبت باشد و مبارزه درونی کند، نه اینکه با چالشها خودش را سرخورده کند. اگر دقت کنید گروهی زیادی از آدمها فقط خودشان را سرخورده میکنند. من همیشه این موضوع را میگویم که محمد علی کلی اولین مدال المپیکش را به معلم دبیرستانش هدیه کرد که همیشه میگفت تو به هیچ جایی نمیرسی. ما خودمان باید این درگیری را با خودمان ایجاد کنیم. من بعد از فوت پدرم و احساس نیازی که میکردم در دنیای کودکانهام با خدای خود گفتم خدایا یعنی میشود من روزی قهرمان شوم؟ و قهرمان شدم. بعد از قهرمانی دیدم که هیچ پولی ندارم و تصمیم گرفتم وارد تجارت شوم. باز هم احساس نیاز من را به این کار وادار کرد. همه دوست دارند معروف، محبوب و پولدار شوند، اما بهایش را نمیپردازند و آن احساس نیاز واقعی را ندارند. متاسفانه ۹۶-۹۵ درصد از ما این موضوع را میگوییم که چقدر خوب میشد این اتفاقات خوب برایمان میافتاد و فقط افسوسش را میخوریم. همیشه گفتهاند از تو حرکت و از خدا برکت. من همیشه حرکت رو به جلویم را داشتهام و الان ۹ شرکت دارم و حدود دو هزار نفر نیرو را پوشش دادهام.
موضوع اصلی این است که ما بتوانیم از هر اتفاقی موضوع خوبی درست کنیم. من وقتی میخواهم مسابقه بدهم تمام سختیها را از ضربه خوردن و مسابقه دادن به جان میخرم چون احساس میکنم تمام این کارها را صرف قهرمان جهان شدن میکنم. این هدف روند را برای من شیرین میکند. چیزی که بسیار مهم است این است که شما روند زندگیتان را با چه انگیزهای آغاز میکنید. از نظر من مهم طرز فکر شماست. خیلی از آدمها اصلا کارآفرین زاده نشدند و نباید وارد این عرصه شوند. انگیزه اینکه انتهای مسیر شما به کجا میرسید شما را از جایتان بلند میکند. ما همیشه باید جنگندگی داشته باشیم و بتوانیم تمام شرایط و اتفاقات را کنار بزنیم.
* سرمایه اولیه کار تان را چگونه فراهم کردید؟
کاملا من از صفر مطلق شروع کردم. ما سه مدل آدم داریم، دسته اول کسانی هستند که پدرشان پولدار است که یا ثروت پدرشان را نابود میکنند یا آن را چند برابر میکنند. دسته دوم رانتخواران هستند؛ یعنی افرادی که به واسطه رانت به جایگاهی میرسند. این دسته بعد از مدتی تبدیل به اسامیای میشوند که آنها را امروزه زیاد میشنویم. آقای الف. دال، ب. ز و خیلیهای دیگر. گروه سوم گروهی هستند که به اعتقاد من وحشی هستند و ما جزو این گروه هستیم. ما وحشی هستیم و برای هدفمان میجنگیم، اما چیزی که مهمترین اصلی این اتفاق است صبوری است و ما متاسفانه انسانهای صبوری نیستیم. بعد از صبوری خلاقیت بسیار مهم است و ما خلاق نیستیم. این یک روند است که باید همه چیز دست به دست هم بدهد تا بتوان موفق شد. خیلی از افراد هم هستند که کارمندی را دوست دارند و این اتفاق بسیار خوبی است و دلشان نمیخواهد چالشهای سخت را تجربه کنند. مشکل الان ما این است که فقط به دورههای موفقیت میرویم و به این فکر نمیکنیم آیا من میخواهم موفق شوم؟ میخواهم بهای کارهایم را بپردازم؟ میخواهم با تمام وجودم به هدفم برسم یا خیر؟ من چند چیز را در وجودم ندارم. نمیتوانم، نمیشود و نمیدانم و کلماتی که بار منفی دارند را من در وجودم پرورش ندادم. وقتی که پا به این عرصه گذاشتم با خودم گفتم حداقل صدبار شکست میخورم تا انسان موفقی شوم. وقتی که برای بار اول شکست خوردم با خود گفتم خدا را شکر، ۹۹بار دیگر بیشتر نمانده است. من شکستهایم را در یادم نگه نمیدارم. من شکستها را تجربه حساب میکنم و احساس میکنم که یک اتفاق را تجربه کردم.
* ملاکهای یک کارآفرین موفق از نظر شما چیست؟
ببر، جنگنده، صبور، سلامت و عاشق. از نظر من پول بخش دوم زندگی آدم هاست و زمانیکه پول بخش دوم زندگیتان باشد، شما ثروتمند خواهید شد. شعاری حرف نمیزنم و فقط بهتان میگویم خدا و مخلوقات خدا را دوست داشته باشید. من از رفتگران تا بسیاری از آقازادهها دوستهای مختلفی دارم و حتی وزیر، ولی هیچ کسی تا حالا ندیده است که من چیزی از آنها بخواهم. به هیچکس غیر از خدا نگاه نکنید زیرا هیچکس غیر از خدا کاری نمیتواند برایتان انجام دهد. مهمترین فاکتور کارآفرینی نیز عشق است. اگر عاشق باشی، به هیچ وجه هیچ کس هیچ دردسری نمیتواند برایتان ایجاد کند.
* تفاوت مهدی صفایی با رقبایش در چه بود و چگونه از آنها پیشی گرفت؟
مهمترین عامل تفاوت در تفکر، نگاه و خلاقیت است. افرادی موفق هستند که تفاوت در نگاه و ارائه دارند. من همیشه یک سوال را از خودم میپرسم که آدمها چرا باید از بین هزاران نفر از همکاران، من را انتخاب کنند؟ اگر ما جواب این سوال را بدهیم همیشه موفق هستیم. مشکل بسیاری از ما این است که فکر میکنیم ما یک محصول داریم و بقیه باید آن را از ما بگیرند. اما الان دیگر اصلا اینگونه نیست و محصول آخرین بخش است و اعتماد و خدمات جایش را به محصول داده است و ما اصلا به آن توجه نمیکنیم. شما بهترین برندها را هم داشته باشید اما امکان ارائه درست آن را نداشته باشید کسی آن را از شما نمیخرد. شما باید محصولتان را نمایش دهید و در عین حال خلاقیت در ارائه داشته باشید.
* با توجه به شعار اقتصاد مقاومتی، آیا کار کردن و شروع فعالیتهای استارتآپ گونه در این شرایط کشور و بحران اقتصادی دشوار نیست؟
من جوابتان را با یک سوال میدهم. در طی چهل سال چند مسئول داریم که الان رفتهاند بگوییم خدا رحمتشان کند؟ ما خیلی مسئولین کمی داریم که بعد از چهل سال بگوییم خدا رحمتشان کند و این یک معضل بزرگ است. معضل بعدی ما این است که افرادی که در کشور ما استاراتآپ دارند، هنوز معنی استارتآپ در تجارت را نمیدانند. من شاید مربی خوبی باشم اما بازیکن خوبی نباشم. افرادی که استارتآپ دارند هنوز برایشان سخت است که بگویند ما تفکر بینظیر داریم اما تجارت را نمیشناسیم. یک قانون در تمام دنیا وجود دارد که ما در ایران اصلا به آن توجه نمیکنیم آن هم این است که تفکر و ایده در تمام دنیا بین ۵ تا ۷ درصد ارزش دارد. اگر به نمونهسازی برسد تبدیل به ۲۰ درصد میشود. اما ما در ایران میگوییم که تفکر ما ۵۰درصد میارزد که این اصلا درست نیست. همین موضوع باعث میشود خیلی از افرادی که سرمایهگذار هستند وارد این عرصه نشوند؛ زیرا آن شخص که چیزی را از دست نمیدهد و فقط یک فکر و ایده دارد اما من سرمایهگذار میخواهم پولم را در اختیار بگذارم. موضوع دوم این است که مسئولی که بخواهد به این موضوعات توجه کند نداریم. علت آن هم این است که آن مسئول نمیداند شنبه اگر به سرکار بیاید هنوز مسئول هست یا نیست. این روند روی همه چیز تاثیر میگذارد. شما میتوانستید به این موضوع فکر کنید که شب بخوابید و صبح که بیدار میشوید تمام سرمایه و داراییتان یک سوم شده باشد و تمامی قیمتها سه برابر؟ چه دلیلی دارد که یکباره اجاره یک خانه از ۳ میلیون تومان تبدیل به ۹ تا ۱۰ میلیون تومان شود. این چه معنایی دارد؟ یا ما مسئولی نداریم که بازی را بلد باشد یا واقعا داریم با یک غرض این کار را میکنیم که از نظر من اولی درست است. من در صحبت با تمامی مسئولین کشوری گفتهام که باید که کارآفرینان را مدیران کشور قرار دهید؛ زیرا شما به کسانی احتیاج دارید که عملیاتی باشند و بتوانند به خوبی کار انجام دهند. ما جوانهای بسیار با استعدادی داریم، چه کاری برای این جوانان انجام دادیم؟
*عملکرد دولت روحانی را در حوزه کارآفرینی چطور میدانید؟
افتضاح! آقای روحانی از ملت عذر خواهی کردند اما چه کسی است که این عذرخواهی را قبول کند. یک نفری که اینقدر چیزهای ساده را برای مردم سخت کند توقع پذیرش عذرخواهی هم دارد؟ به نظر من آقای روحانی باید از داشتههایش استفاده میکرد که متاسفانه بلد نبود. ما در کشوری که زیادی منابع داریم که میتوانیم از آنها استفاده کنیم، اما این منابع خیلی وقتها مدیریت نمیشود و تحت نظر افراد خاص است. این منابع مالی که تا کنون از کشور خارج شده را نگاه کنید. خیلی عذر میخواهم که این موضوع را میگویم اما بیتخصصترین سیستمی که من بعد از انقلاب دیدم سیستم آقای روحانی بود.
* و در پایان صحبتی با جوانان علاقهمند به حوزه کارآفرینی...
سلامت زندگی کنید، صبور باشید، پشتکار داشته باشید و عاشق باشید. خلاقیت را حتما در نظر بگیرید. نگاهتان را از نگاه مستقیم تغییر دهید. به نظر من تفکر و نوع نگاه مثل نرمافزارهای مسیریاب میماند. همه پشت سر هم یک مسیر یکسان و ثابت را میروند. بعضی اوقات سعی کنیم در زندگیمان مانند این نرمافزارها عمل کنیم و بچخریم و مسیرمان را عوض کنیم. هدف همان هدف است اما مسیرمان را میتوانیم تغییر دهیم و تا میتوانید قدردان خانوادهتان باشید. هیچ چیز مانند انگیزه و نیاز شما را از جایتان بلند نمیکند. سعی کنید نیازتان را پیدا کنید.
نظر شما