بازار؛ گروه کشاورزی: بحث صادرات غیر نفتی از جمله مقوله های مطرح در بخش کشاورزی است که هیچ گاه متناسب با ظرفیت ها و قابلیت های این حوزه نبوده است و کارشناسان نیز دلایل مختلفی برای عدم موفقیت در این مقوله عنوان کردهاند. از سوی دیگر کارشناسان بسیاری نیز راهکارهای متفاوتی برای موفقیت در این مسیر پیشنهاد داده اند. در این راستا خبرنگار «بازار» گفتگویی با «محمد علی صدیقی، عضو دوره ششم هیئت رئیسه اتاق اصناف ایران و مدرس دانشگاه» انجام داده است که در ادامه می خوانید.
*به عنوان سوال اول توضیح بدهید که چرا در صادرات غیر نفتی توفیق چندانی نداشته ایم آن هم در شرایطی که صنعت کشاورزی کشور قابلیت های تولید بسیار بالایی دارد؟
ورود به بازارهای جهانی (صادرات غیرنفتی) قاعده خاص خودش را دارد و نمی توان تولیدات خود را هر چقدر هم قابل توجه باشد بدون در نظر گرفتن نیازها و سلایق بازار هدف و ایجاد مطلوبیت و ارزش کافی نسبت به رقبا چشم بسته تولید و عرضه کنیم.
به عنوان مثال کشور هلند ۱۱ میلیون گاو دارد و در مقابل کشورهای آفریقایی مثل سومالی و نیجریه ۵ برابر هلند گاو دارند. با این وجود این کشورها حتی در تامین غذای خود هم درمانده اند اما در عوض کشور هلند بازار لبنیات دنیا را تسخیر کرده است. یعنی در هر کشوری از بلوک شرق و غرب گرفته تا اروپا، کشورهای توسعه یافته، جهان سوم و غیره حتما ردپایی از لبنیات هلند وجود دارد. بنابراین صرف تولید، عامل صادرات نیست و صادرات قاعده و بازی خودش را دارد. به همین دلیل است که به عنوان مثال یک زمانی شرکت جنرال موتور برای تولید یخچال جهت صادرات به کشورهایی مانند ایران، آسیای مرکزی و میانه سفید رنگ و با سایز کوچک تولید می کرد و برای آمریکای لاتین توسط همان کارخانه یخچالهایی با سایز بسیار بزرگ و در رنگ های متنوع تولید می شد. لذا می بینم که طبق خواسته مشتریان و بر اساس سلیقه هر منطقه اقدام به تولید محصولات متنوع می نماید. در واقع صادرات غیر نفتی باید متناسب با بازار هدف تولید و صادر شود.
در حالی که دولتی مانند تایوان از محل تولید اسباب بازی ارزان قیمت ۳ برابر فروش نفت ایران درآمدزایی می کند، ایران با این همه منابع و پتانسیل کماکان وابسته به نفت است
*چند سال پیش بین ترکیه و روسیه در عرصه سیاسی اتفاقاتی رخ داد و حتی در خصوص درگیری جنگ بین این دو کشور مسائلی هم مطرح شد که به تبع آن بازاری به بزرگی روسیه پیش روی تولیدکنندگان ایران قرار گرفت. چه شد که ما در بخش کشاورزی نتوانستیم از این فرصت استفاده کنیم و مجددا روسیه برای تامین محصولات مورد نیاز خود به ترکیه رجوع کردند؟
بله دقیقا اتفاقاتی که بین ترکیه و روسیه رخ داد فرصت بسیار خوبی برای بخش کشاورزی ما بود به خصوص اینکه از لحاظ تولید، میوه های ما نسبت به ترکیه وضعیت بسیار بهتری دارد. اما فرصت سوزی کردیم و بازار روسیه را از دست دادیم و دلیل اش هم این بود که نتوانستیم نیازهای آنها را درک و متعاقبا تامین کنیم. در واقع در بحث تامین محصولات، بسته بندی و ارسال محصول نتوانستیم خواسته آنها را برآورده کنیم و ورق برگشت.
نکته جالب تر اینکه به عینه مشاهده کردیم که بحث اقتصاد تا چه حد در سیاست تاثیر می گذارد. به طوری که حتی در شرایطی که بوی جنگ به مشام می رسید هیچ اتفاقی رخ نداد و روسها خیلی سریع به سمت ترکیه برگشتند تنها به این دلیل که نیاز اقتصادی به این کشور داشتند. متاسفانه ما فقط شعار می دهیم و سیاست های دولت هایمان روی صادرات غیر نفتی نمی چرخد.
*چه عواملی باعث می شود صادرات غیر نفتی در ایران مهجور بماند؟
متاسفانه ما نفت داریم و صادرات نفت ما را تنبل کرده است و به عبارتی تیشه به ریشه صنایع تبدیلی ما زده است. ای کاش نفت نداشتیم چون در آن شرایط نیز هر اتفاقی می افتاد فقیرتر از ایتالیا که نمی شدیم. همانطور که می دانید ایتالیا از نظر منابع زیرزمینی فقیرترین کشور اروپا است اما همه چیز دارد. جالب اینجا است که ما ۹ برابر میانگین جهانی منابع زیرزمینی داریم یعنی در حالی که ۱ درصد جمعیت دنیا را داریم ۹ درصد منابع زیرزمینی دنیا را نیز در اختیار داریم. با این تفاسیر رفاه عمومی ما باید ۹ برابر فرانسه باشد. اما الان چرا این اتفاق نیفتاده است؟ باز هم به همان بحث مدیریت و نداشتن اراده برای انجام چنین اقداماتی بر میگردد.
*چه باید کرد؟
در درجه اول باید در بخش کشاورزی روی صنایع تبدیلی، بسته بندی، سورتینگ، پوره، کنستانتره سرمایه گذاری کنیم به نحوی که از خام فروشی و فله فروشی اجتناب کنیم. سوال اساسی همیشه این است که ما چرا باید خام فروش فله فروشی کنیم حتی در صادرات محصولات کشاورزی!؟ ما باید با تکیه بر دانش روز و تکنولوژی مدرن روی محصولات کشاورزی مانور بدهیم تا دارای ارزش افزوده شود. نه اینکه مثلا زعفران را با گونی صادر کنیم و سپس اسپانیا با یک دهم گرم بسته بندی کرده و به بازارهای جهانی بنام برند خود عرضه نماید.
در بحث تولید کشاورزی اصلی ترین نیازها «زمین مستعد و نیروی انسانی» است که با ارزانترین قیمت در کشور ما وجود دارد منتها می بینیم که به دلیل عدم داشتن دانش روز و امکانات سخت افزاری و همچنین امکان شرایط لازم جهت دپو مناسب و امکان حمل به بازارهای مناسب و غیره با کمترین سود به صورت فله ای به واسطه ها و دلالان فروخته می شود.
به عنوان مثال در بخش خرما استانهای جنوبی ما که در آنها تولید خرما انجام میشود و به عبارتی مزیت نخل های ما از لحاظ کمی و کیفی در دنیا بی نظیر است که می توانیم بهترین بهره های اقتصادی را از این پتانسیل کسب کنیم اما از این مسائل غافل هستیم و سیاستهای دولت هایمان روی این قضیه متمرکز نیست. گفتنی است الان بیش از نصف خرمای ما تبدیل به خرمای صنعتی می شود و در حلبی، گالون و یا گونی به اندازه قیمت یک مشت خاک معمولی فروخته می شود!
شاید باور کردن این موضوع سخت باشد اما اخیرا یکی از تولیدکنندگان خرما در منطقه قیر و کارزین به ما مراجعه کرد که رقم بسیار بالایی خرمای صنعتی «شاهونی» خود را به قیمت ۳ هزار تومان برای فروش به ما پیشنهاد می داد! در حالی که اگر کارخانه ای در محل نخلستان باشد و این خرما تبدیل به فراوردههایی همچون لواشک، شیره، سرکه و دیگر محصولات شود ده ها برابر ارزش افزوده ایجاد می کند. اما باز هم تاکید می کنم که اراده ای برای این کارها وجود ندارد.
باید در بخش کشاورزی روی صنایع تبدیلی، بسته بندی، سورتینگ، پوره، کنستانتره سرمایه گذاری کنیم به نحوی که از خام فروشی و فله فروشی اجتناب کنیم
*به جز نداشتن اراده برای انجام چنین اقداماتی از سوی مسئولان، چه موارد دیگری در عدم تحقق چنین اهدافی موثر است؟
مسلما در درجه اول مشکل بحث مدیریتی است یعنی در حالی که دولتی مانند تایوان از محل تولید اسباب بازی ارزان قیمت ۳ برابر فروش نفت ایران در آمدزایی می کند و به عبارتی از هیچ همه چیز می سازند ایران با این همه منابع و پتانسیل کماکان وابسته به نفت است. در حقیقت مدیریت غیر تخصصی پدر کشاورزی ما را درآورده است. از سوی دیگر اینکه عمر مدیریت در این کم است و بیش از ۳ سال نیست مزید بر علت شده است.
مورد بعدی نداشتن دانش چنین کارهایی و عدم ایجاد ارزش افزوده با ایجاد صنایع تبدیلی است. در واقع باید در ابتدا فکر این کار را داشته باشیم. یعنی بهره بردار بخش کشاورزی باید سواد این کار را داشته باشد که اگر بتواند مثلا خرمای شاهونی ۳ هزار تومانی را نگه دارد و روی آن کار کند، بسته بندی کند، شیره آن را بگیرد یا هسته آن را بگیرد و برای مصارف دارویی بفروش برساند یا حتی تفاله آن را به عنوان علوفه دام بفروشد و ارزش افزوده ایجاد کند تحول ساز خواهد شد.
مشکل بعدی سنگ اندازی هایی است که در قالب بروکراسی های اداری در مسیر کار ایجاد می کنند، به عنوان مثال وقتی یک سرمایه گذار و کشاورز قصد دارد در جایی کارگاه ایجاد کند و یا شرایط ایجاد صنایع تبدیلی را فراهم سازد به قدری با سنگ اندازی و نبودن هایی مانند برق صنعتی و زیر ساختها مواجه می شود که به اندازه یک شهرک صنعتی باید پول بدهد تا یک کارگاه کوچک را راه اندازی کند.
به این ترتیب در حالی که ما از هر لحاظ غنی هستیم و تمام آیتم های رشد و توسعه را دارا هستیم منتها نحوه استفاده، بکارگیری و راه اندازی را یا بلد نیستیم و یا تعمدا نمی خواهیم اتفاق بیفتد. به طور کلی این موارد به خلا قانونی، سوء مدیریت، شکاف های عمیق بین وزارت خانه ها و دولتها و غیره برمی گردد که مجموعا کشاورزی را از حَیّز انتفاع می اندازد.
نظر شما