پژمان مرادی؛ بازار: شاخص کل بورس امروز با رشد خوب ۲۰ هزار واحدی توانست حمایت در محدوده یک میلیون و ۳۰۰ هزار واحد را حفظ کند، با ریزش های چند روز گذشته ناامیدی در بازار چیره شده بوده و حتی احتمال ریزش تا محدوده یک میلیون واحد نیز وجود داشت، دیروز جلسه حقوقی های بزرگ با معاون اول رئیس جمهور برگزار شده و محصول آن نیز مثبت شدن بازار امروز است.
گفته میشود که حدود ۱۰۰ حقوقی بزرگ دولتی از عاملان اصلی جهت دهی حرکت بازار هستند که به تبع آن سهامداران خرد اقدام به خرید یا فروش سهم میکنند. سوری از کارشناسان بازار مالی هم معتقد است که جهت دهی اصلی بازار توسط این حقوقیها صورت میگیرد اما حرکت عمومی مردم در این سمت دهی بی تاثیر نیست.
حدود دو ماه پیش قاضی زاده هاشمی نائب رئیس مجلس در صفحه شخصی خود نوشته بود که لیستی از متخلفان بازار سرمایه را به قوه قضائیه معرفی کرده است. این نماینده بدون اشاره به اسامی متخلفان عنوان کرده که ۹۰درصد بازار در اختیار حقوقیهای دولت هستند. مهدی سوری کارشناس بازار سرمایه در گفتگو با بازار که مشروح آن را در زیر میخوانید معتقد است که حقوقیهای دولتی شروع یک حرکت در بازار هستند و سهامداران خردی که بدون آگاهی به این بازار دعوت شدند ادامه دهنده حرکت حقوقیهای بزرگ هستند.
*این موضوع گیری در بین نمایندگان و سهامداران وجود دارد که یکی از عوامل اصلی ریزش و رشد بازار حقوقیهای بزرگ دولتی هستند، این صحبت که بازار در دست حقوقیهای دولتی است و مسیر اصلی بازار را آنها تعیین میکنند چقدر میتواند درست باشد؟
تا یک حدودی زیادی این موضوع صحت دارد که جهت دهی اصلی بازار توسط حقوقیهای بزرگ دولتی انجام میشود، اما حرکت عمومی مردم که محصول دعوت غیر کارشناسی و همه جانبه مردم توسط دولت به بازار سرمایه است در نزولی و صعودی بودن بازار تاثیر دارد، یعنی حقوقیهای زیر نظر دولت ایجاد کننده یک حرکت هستند و حرکت سهامداران مانند یک بهمن بزرگ که در پی جهت دهی حقوقیهای دولتی است بر سر بازار سرمایه فرود میآید.
*پس میتوان نتیجه گرفت که عدم تاثیر گذاری تصمیمات شورای عالی بورس در بهبود روند بازار به خاطر تبعیت نپذیرفتن حقوقیهای بزرگ دولتی از این دستورات بوده است.
دولت در این زمینه همراهی لازم را نداشت، ولی تصمیمات هم که گرفته شده غیر کارشناسی بود، به عنوان مثال ما بارها برای مقابله با شرایط بحرانی به جای اینکه سهام خریداری کنیم و شرکتها را ملزم به خرید سهم کنیم، میتوانستیم اختیار فروش تبعی منتشر کنیم.
*مگر اختیار فروش تبعی در بازار صورت نگرفت؟
ابزار اختیار فروش تبعی را آورند ولی انقدر تعداد اختیار فروشها کم بود که در نهایت مبلغ فروش این اختیار بر روی یک ریال ثابت نماند و سقف آن را بازار کردند و عملا یک ابزار اضافه به سایر ابزارهای افزوده شد و یک هزینه برای ناشر این اوراق تحمیل کرد، در صورتی که اگر تمام این منابع که صرف خرید سهام و بالا بردن قیمتها به صورت مصنوعی شد، پشتوانه برای فروش تبعی میشد وضعیت بازار به صورت طبیعی به حالت تعادل میرسید.
در هر کجای دنیا شما بگویید که در بازار سهام یک ماه در صف فروش قرار دارید و توان نقد کردن سهم خود را ندارید به شما میگویند این بازار، بازار سهام نیست چرا که اولین شرط یک بازار استاندارد نقدشوندگی آن میباشد
همچنین اگر برای من سرمایه گذار به اندازه شناوری هر سهم اختیار فروش تبعی وجود داشت و قیمت این اوراق یک ریال باقی میماند، این سیگنال داده میشد، زمانی که سرمایه گذاری اوراق فروش تبعی را خریداری کند دیگر نیاز به قرار گرفتن در صف خرید و معامله سهم با قیمت بالاتر نیست. اینکه خریداران این اوراق چنین موضوعی را لمس کنند که با خرید این اوراق حداقل سود بانکی را دریافت میکنند، جریان پول از بانک به سمت بازار سرمایه سرازیر میشود و این جریان پول میتوانست قیمتها را بالا ببرد و این گونه نباشد که ناشر مجبور باشد برای یک درصد اختیار فروش تبعی و یک درصد شناوری سهام که در دست مردم بود تامین منابع کند و برای آن هزینه داشته باشد.
اختیار فروش تبعی دقیقا حمایت از سرمایه گذار خرد است اما وقتی در قالب صندوق تثبیت و حمایت از بازار یکسری سهام منتخب را (سهامی که مد نظر خودمان است) را به منظور بالا بردن شاخص خریداری میکنیم. حالا کسانی سهامشان را به این صندوق انتقال میدهند و پول خود را دریافت میکنند که سر خط فروش قرار دارند و به سیستمهای معاملاتی سریع و سیستمهای غیر رسمی و غیر مجاز دسترسی داشتند؛ این افراد یا سرمایه گذاران بزرگ بودند یا از اطلاعاتی در این باره خبر داشتند، چرا که سرمایه گذاران خرد تا بخواهند خبر دار شوند چه اتفاقی افتاد ته صف فروش هستند. ایدال بازار سرمایه این است که بازار کار خودش را خودش انجام دهد و تنها در جاهای دولت وارد شود که بخواهد جلوی بحرانها را بگیرد.
زمانی که ما میگویم که دولت وارد شود شود منظورمان این نیست که دولت وظیفه بالا کشیدن شاخص کل را دارد، حمایت از بازار سرمایه به معنی بالا بردن قیمتها نیست بلکه باید کاری کنیم که بازار سرمایه به یک بازار استاندارد تبدیل شود. در بازار استاندارد اگر شرکتی زیان ده باشد و افق روشنی در انتظار آن نباشد باید قیمتش افت کند و اگر شرکتی از نظر مالی شرایط خوبی داشته باشد قیمتش رشد میکند.
اینکه شرکتها را اجبار به بازارگردانی میکنیم، یعنی دخالت در روند بازار، در حالی که بازار سهام را باید کمک کنیم که ابزارهای استاندارد در آن شکل بگیرد و دخالتها و دستکاریهای غیر کارشناسی در آن کاهش پیدا کند
اولین شریط بازارها قدرت نقدشوندگی آن است، در هر کجای دنیا شما بگویید که در بازار سهام یک ماه در صف فروش قرار دارید و توان نقد کردن سهم خود را ندارید به شما میگویند این بازار، بازار سهام نیست چرا که اولین شرط یک بازار استاندارد نقدشوندگی آن میباشد.
*شاید این جمله را بارها شنیده باشید که همه چیز را باید به بازار سرمایه بسپاریم، اعم از تامین مالی پروژهها دولتی تا ایدههای دانش بنیان و غیره، آیا بازار بورس این میزان از توانای را در یک اقتصاد دارد که همه چیز به آن سپرده شود؟
یک زمانی ما چیزی را میبینیم و نسبت به آن اطلاعات کافی نداریم، دچار ذوق زدگی میشویم، تا جایی که میخواهیم همه چیز را به آن بسپاریم؛ قاعدتا هیچ بازار و هیچ بخشی از اقتصاد نیست که بتواند جور مابقی بازارها را بکشد. اگر به جای کلمه بازار سرمایه هر عبارت دیگر را جای آن بگذاریم باز هم اشتباه است، نمیتوان همه چیز را به یکجا سپرد چرا که هر جای کارکردهای خودش را دارد.
قاعدتا افرادی که دارای ایده و ارائه خدمات هستند و کسانی که دارای سرمایه میباشند در بازار کسب و کار، خودشان را پیدا میکنند. ما در بسیاری از کسب و کارها برای رونق دادن به آن پول تزریق کردیم که نهایتا به بنگاههای زود بازده و طرحهای اشتغالزایی تبدیل شد که وام دریافت کردند اما این وام سر از بازار املاک در آورد. در فضای کسب و کار درست کسی که ایده درست داشته باشد، سرمایه گذارانی هستند که بخواهند از آن حمایت کنند و اصلا در این بازار نیاز به تزریق پول نیست.
یا اینکه در بازار سرمایه، عملا شرکت ها را ملزم به افزایش سرمایه از محل صرف سهام کردیم و میگویم که اگر شما از محل صرف سهام تامین مالی نکنید حق ندارید از راه دیگر تامین سرمایه کنید که این دستور یک کار غیر قانونی است. اینکه شرکتها را اجبار به بازارگردانی میکنیم، یعنی دخالت در روند بازار، در حالی که بازار سهام را باید کمک کنیم که ابزارها استاندار در آن شکل بگیرد و دخالتها و دستکاریهای غیر کارشناسی را در آن کاهش پیدا کند. اینکه به بازار سرمایه تحمیل کنیم که پروژهها و ایدها در آن تامین مالی کنند به نظرم دخالت در این بازار است.
نظر شما