بازار؛ گروه ایران: چند هفته قبل از تشکیل دوم دولت محمود احمدی نژاد، او در اقدام غیر منتظره ای اسفند رحیم مشایی را به عنوان معاون اول برگزید و پس از آن که از مقاومت در برکناری او دست برداشت، آن چهره جنجالی را در تیر ماه ۱۳۸۸ به عنوان رئیس دفتر رئیس جمهور منصوب کرد و از آن زمان به بعد، نقش رئیس دفتر در تصمیمات رئیس جمهور، برجسته شد.
در دولت احمدی نژاد، نهاد ریاست جمهوری و دفتر رئیس جمهور ادغام شدند و در دولت حسن روحانی، این ادغام منتفی نشد و هم اینک محمود واعظی که از دوستان و همفکران حلقه اول حسن روحانی است، رئیس دفتر رئیس جمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری است. بارها گفته شد که واعظی، قدرت اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور را عملاً کم و محدود کرده و البته این موضوع بارها تکذیب شد.
به دلیل جایگاه کلیدی نهاد ریاست جمهوری در تصمیم سازی و ارائه استراتژی به رئیس جمهور، «بازار» با دکتر میرمهدی سیداصفهانی، گفت و گو کرده است. سیداصفهانی، سه دهه قبل از دانشگاه برادفورد بریتانیا دکترای مهندسی صنایع گرفته، در دهه ۶۰ معاون وزیر صنایع سنگین بوده، مدتی سرپرست سازمان هواپیمایی بوده، در سال های ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۵ عضو شورای برنامه ریزی شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده و استاد دانشگاه است.
*دولت در تصمیم گیری ها خیلی کُند عمل می کند و از طرفی ما می دانیم که نهاد ریاست جمهوری، جایگاه مهمی می تواند داشته باشد و به رئیس جمهور در تصمیم گیری ها کمک کند. در حال حاضر، این نهاد چندان موفق عمل نمی کند. جنابعالی، در سال های گذشته تحقیقی درباره مهندسی مجدد ساختار سازمانی نهاد ریاست جمهوری انجام داده اید. این تحقیق در چه سالی انجام شد و چه ضرورتی وجود داشت که این تحقیق انجام شود؟
این پروژه، توسط چند نفر و از سال ۱۳۷۸ شروع شد و من خودم مسئولیت آن را به عهده داشتم. ما دانشگاهی ها اعتقاد داریم که ما برای نسل فردا مملکت می سازیم. در سال های قبل از انقلاب، تعداد ۱۰ هزار کارگر از کره جنوبی به ایران آمدند تا ما آنها را به کار بگیریم ولی الان جوانان تحصیلکرده ما به خارج از کشور می روند و کار می کنند. این وضع، به خاطر ساختار مدیریتی در مملکت است.
به خاطر تضادهایی که در مدیریت کلان جامعه وجود داشت باعث شد که ما به این فکر بیفتیم که بررسی کنیم چرا کشور ما به جای افزایش بهره وری و ایجاد توسعه صنعتی، مسیر دیگری را طی کرده است. ما فهمیدیم که علت آن، ساختار مدیریتی و تصمیم گیری کلان است.
*چطور شد که این طرح مهندسی مجدد نهاد ریاست جمهوری مطرح شد؟
ما در بخش صنعت و تولید، کار مهندسی مجدد را انجام می دادیم و مهندسی مجدد، باز طراحی و ایجاد تغییرات اساسی در سازمان فعلی است تا بهبود عملکرد تحقق پیدا کند. ما گفتیم که مهندسی مجدد را هم در مدیریت کشور محقق کنیم. ما در چارچوب این طرح، با مدیران کلان و وزرای مختلف و نمایندگان مجلس صحبت کرده و اطلاعات دریافت می کردیم و نظرسنجی انجام می دادیم. نظرسنجی ما هم، به طور کتبی نبود.
*چرا نظرسنجی را به صورت کتبی انجام نمی دادید؟
ما نظرسنجی را به صورت کتبی انجام نمی دادیم که برگه ای را تحویل بدهیم و آنها پُر کنند. این نوع نظرسنجی به خاطر تجربه ما بود و ما از این طریق اطلاعات دقیق تری کسب می کردیم. نظرسنجی ما در مورد رفع مشکلات، نشان داد که روند تصمیم گیری چندان مشخص نیست. البته در نهاد ریاست جمهوری، مرکز بررسی های استراتژیک تاسیس شده بود و این نهاد می توانست کارهای بزرگی انجام بدهد.
ما در مرکز مطالعات مدیریت ایران که یک مرکز غیر دولتی بود، حتی در زمینه ساختار نهاد ریاست جمهوری تحقیق کرده بودیم. ما این تحقیق را با موافقت نهاد ریاست جمهوری انجام دادیم و آن موقع آقای سیدعلی خاتمی (برادر محمد خاتمی رئیس جمهور)، رئیس نهاد ریاست جمهوری بود.
این طرح با پیشنهاد نهاد ریاست جمهوری شروع شد و البته بین بخش های مختلف نهاد، اختلاف وجود داشت. طرح ما یک طرح ملی بود و در نهایت سه سناریو برای جمع کردن و کوچک کردن نهاد ریاست جمهوری، پیشنهاد کردیم. ما در این طرح حدود ۵۰ کشور را و حتی نهاد نخست وزیری انگلیس و فرانسه و سایر کشورهای پیشرفته را مطالعه کردیم.
جالب است که بدانید نهاد ریاست جمهوری آمریکا با ۳۰۰ نفر اداره می شود و نهاد نخست وزیری انگلیس هم، همین طور. در صورتی که نهاد ریاست جمهوری ما بالای ۳ هزار نفر پرسنل داشت ولی بدنه کارشناسی نهاد ریاست جمهوری، بسیار ضعیف بود. این نهاد، تعداد ۵۰ مشاور داشت ولی از آن ۵۰ مشاور، بیش از ۳ یا ۴ نفر، در نهاد ریاست جمهوری حضور نداشتند. بیش از ۵۰ درصد کارکنان نهاد ریاست جمهوری، زیر دیپلم بودند.
طرح ما یک طرح ملی بود و در نهایت سه سناریو برای جمع کردن و کوچک کردن نهاد ریاست جمهوری، پیشنهاد کردیم. ما در این طرح حدود ۵۰ کشور را و حتی نهاد نخست وزیری انگلیس و فرانسه و سایر کشورهای پیشرفته را مطالعه کردیم
*در سال های قبل از تحقیق شما، نهاد ریاست جمهوری و دفتر رئیس جمهوری جداگانه فعالیت داشته اند. بنا به گفته آقای ترکان در سال ۱۳۹۷ که مشاور آقای روحانی بودند، دفتر ریاست جمهوری در دولت آقای هاشمی ۵۰ نفر و نهاد ریاست جمهوری ۶۰۰ نیرو داشته اند و در دولت آقای احمدی نژاد، دو نهاد ریاست جمهوری و دفتر رئیس جمهور ادغام شده و تعداد نیروهای آن ۳۵۰۰ نفر است.
الان این نهاد، زیر رئیس دفتر رئیس جمهور فعالیت می کند. آیا در زمانی که دفتر رئیس جمهور ۵۰ نفر کارمند داشته، موفق عمل می کرد؟
این مطالعه ای که انجام دادیم در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی انجام گرفت و آن موقع حدود ۳۲۰۰ یا ۳۳۰۰ نفر پرسنل داشت و بعدا افزایش پیدا کرد. البته قبل از گروه ما، گروه دیگری کار کرده بودند. آن گروه شامل آدم های پخته و باتجریه ای بود و خوب هم نظر داده بودند ولی آن گروه کنار گذاشته شد و ما رفتیم.
ما هم وقتی شروع به کار کردیم کار آنها را دنبال کردیم. آن موقع نهاد ریاست جمهوری تعداد ۳ هزار و خرده ای، کارمند داشت. عمده کارمندان آن هم، زیر دیپلم بودند و اکثر باغبان و نگهبان کاخ ها بودند.
*آقای ترکان گفته که نهاد ریاست جمهوری ۶۰۰ نفر پرسنل داشته.
من به این عدد نرسیدم و زمانی که این پروژه را شروع کردیم این تعداد نیرو وجود داشت. ما به سیدعلی خاتمی (رئیس دفتر رئیس جمهور) و آقای عارف (معاون اول رئیس جمهور) کار می کردیم و گزارش های خودمان را به طور مستقیم به رئیس جمهور می دادیم. ما همواره این نگرانی داشتیم که این دفتر، تصمیم نمی گیرد و کاری انجام نمی شود.
*در آن دوره، آقای عارف که معاون اول رئیس جمهور بودند، زیر نظر رئیس دفتر رئیس جمهور بودند؟
زیر نظر رئیس جمهور بودند.
*از لحاظ اداری و ساختار، معاون اول زیر نظر دفتر یا نهاد باید باشد.
آقای سیدعلی خاتمی، نهاد ریاست جمهوری را اداره می کرد و ما با ایشان کار می کردیم.
*اقای سیدعلی خاتمی، هم رئیس نهاد بود و هم رئیس دفتر ریاست جمهوری؟
رئیس دفتر رئیس جمهور، یک نفر دیگر بود. آقای عارف که معاون اول بود زیر نظر رئیس دفتر کار می کرد. در دفتر رئیس جمهور، کارشناسان و تحصیلکردگان کار می کردند و شاید تعداد آنها حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر بودند.
*شما به این نتیجه رسیدید که تعداد افراد نهاد ریاست جمهوری باید کم و مثلاً ۳۰۰ نفر باشد؟
بله. ما سه سناریو را پیشنهاد کردیم. در یک سناریو، پیشنهاد کردیم تعداد افراد نهاد ریاست جمهوری ۳۰۰ نفر باشد. در یک سناریو هم حدود ۷۰۰ نفر بود و در یک سناریو هم نزدیک ۲۰۰۰ نفر. نظر ما این بود که کاخ و نهادها باید زیر نظر مراکز علمی باشند یا به صورت پارک در اختیار عموم قرار بگیرند.
نظر ما این بود که این کاخ ها، نباید باری روی دوش دولت و نهاد باشند. تصمیم گیری در این زمینه، عمدتاً به نظام و حکومت برمی گشت.
*چطور به ۳ سناریو برای کوچک سازی نهاد رسیدید؟
در سناریوی کمتر از ۴۰۰ نفر، تجربه کشورهای توسعه یافته و پیشرفته مثل فرانسه، آمریکا و کانادا را در نظر داشتیم. ما فهمیدیم که اگر ما بخواهیم مثل آنها کار کنیم باید ظرفیت نهاد ریاست جمهوری را کمتر کنیم. در نهاد ریاست جمهوری، تعداد افراد تصمیم ساز باید بیش تر باشد تا کارمند معمولی. افراد نهاد ریاست جمهوری، عمدتاً کارمند، کارشناس و نگهبان بودند.
سناریوی دیگر که ۷۰۰ نفر را مطرح کردیم با توجه به این بود که یک مقدار، نهاد ریاست جمهوری را کوچک تر کنیم تا تصمیم سازی سریعتر انجام شود. کشورهای متوسطی را مطالعه کردیم و دیدیم که آنها موفق بوده اند.
ما سه سناریو را پیشنهاد کردیم. در یک سناریو، پیشنهاد کردیم تعداد افراد نهاد ریاست جمهوری ۳۰۰ نفر باشد. در یک سناریو هم حدود ۷۰۰ نفر بود و در یک سناریو هم نزدیک ۲۰۰۰ نفر
*کشورهای متوسط از نظر شما کدام بود؟
کشورهایی مثل ژاپن و کره جنوبی. به هر حال، ما نهادهای ریاست جمهوری و نخست وزیری ۵۰ کشور را بررسی کردیم.
*در سناریوی ۲ هزار نفری، با فرض این که مثلاً نگهبان های کاخ ها زیر مجموعه نهاد ریاست جمهوری باشند، ارائه شد؟
بله. این سناریو با این فرض بود که واگذاری اتفاق نیفتد. این سناریو، با توجه به حفظ وضع موجود و حفظ امکانات در اختیار نهاد ریاست جمهوری و دولت بود.
*الان نهاد ریاست جمهوری و دفتر رئیس جمهور، به صورت یک مجموعه واحد است و بر اساس آمارهای اخیراً منتشر شده ۲۷ هزار و ۳۳۰ نفر کارمند دارد. آقای ترکان گفته اند هر رئیس جمهوری که آمده، نیروهای تبلیغات چی زمان انتخابات را در نهاد ریاست جمهوری مشغول به کار کرده است.
کسانی که صاحب نظر و کارشناس هستند، معمولاً بعد از آمدن رئیس جمهور جدید از نهاد ریاست جمهوری می روند. وقتی رئیس جمهور جدید می آید تعداد زیادی از نزدیکان و افراد مورد اعتماد خود را می آورد و همین افراد، نهاد را اداره می کنند ولی بقیه کار اداری انجام می دهند.
برای مثال، معاونت اداری و همین طور معاونت پارلمانی داشت و کارکنان آنها، کارکنان تصمیم ساز نبودند. یک عده باید باشند که تصمیم سازی کنند و رئیس جمهور، تصمیم نهایی را بگیرد. در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، نهاد ریاست جمهوری تعداد ۵۰ نفر کارشناس داشت ولی فقط چند نفرشان در نهاد حضور داشتند و بیرون از نهاد بودند.
برای مثال، وزرای سابق به عنوان مشاور فعالیت می کردند. آقای بهزاد نبودی، قبلاً وزیر بوده و در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، مشاور بود.
کسانی که صاحب نظر و کارشناس هستند، معمولاً بعد از آمدن رئیس جمهور جدید از نهاد ریاست جمهوری می روند. وقتی رئیس جمهور جدید می آید تعداد زیادی از نزدیکان و افراد مورد اعتماد خود را می آورد و همین افراد، نهاد را اداره می کنند ولی بقیه کار اداری انجام می دهند
*آیا بعد از انجام این پروژه، روش تصمیم گیری و تصمیم سازی در دولت آقای خاتمی را با دولت های آقای احمدی نژاد و روحانی مقایسه کرده اید که ببینید اوضاع چگونه شده و نقش نهاد چطور بوده است؟
تصمیم سازی کلان در مملکت، بستگی به اعتقاد رئیس جمهور دارد. آقای خاتمی در زمان ریاست جمهوری، به فکر توسعه کشور و ایجاد ارتباط با کشورهای همسایه و کشورهای دیگر بود. در زمان آقای احمدی نژاد، روابط ما کمتر و محدود شد. در این دوره ارتباط با کشورهای اروپایی هم کمرنگ تر شد. در دولت آقای روحانی، در زمان مذاکرات هسته ای، این امید وجود داشت که مملکت به آن سمت برود، ارتباط با کشورهای پیشرفته، بیش تر شود، سرمایه گذاران خارجی در ایران سرمایه گذاری کنند، ایرانی هایی که در خارج از کشور هستند انگیزه پیدا کنند و به کشور خودشان برگردند.
در دوره آقای احمدی نژاد، ارتباطات ما کمتر شد و نگرانی ها، بیش تر شد. الان هم به خاطر اختلاف ارزش ارز و پول ایران، نگرانی بیش تری وجود دارد.
اولین معاون اول رئیس جمهور، آقای دکتر حبیبی بود که زیر نظر آقای هاشمی رفسنجامی رئیس جمهور بود. تقریباً برنامه ها و سیاست ها را با هم و در همان دفتر ریاست جمهوری، تدوین می کردند. این که معاون اول رئیس جمهور زیر نظر رئیس دفتر رئیس جمهور باشد اولین آسیب برای مملکت است
*آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، زیرنظر رئیس دفتر رئیس جمهور است. رئیس دفتر، نهاد را هم اداره می کند. آیا این وضعیت، وضعیت خوبی است که معاون اول رئیس جمهور، زیر نظر رئیس دفتر رئیس جمهور باشد؟
اولین معاون اول رئیس جمهور، آقای دکتر حبیبی بود که زیر نظر آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بود. تقریباً برنامه ها و سیاست ها را با هم و در همان دفتر ریاست جمهوری، تدوین می کردند. این که معاون اول رئیس جمهور زیر نظر رئیس دفتر رئیس جمهور باشد و ارتباط آن با رئیس جمهور، کمتر باشد اولین آسیب برای مملکت است.
معاون اجرایی یا معاون اول، باید ۵۰ تا ۶۰ درصد کار اجرایی نهاد ریاست جمهوری را به عهده بگیرد. الان آقای جهانگیری، متاسفانه این نقش را ندارد. آقای جهانگیری اگر الان به نهاد ریاست جمهوری نرود، هیچ تاثیری ندارد و کارها متوقف نمی شود. احتمالاً شاید آقای روحانی، رئیس جمهور نمی خواهد که معاون اول نقش جدی تری داشته باشد. شاید رئیس جمهور ما هم نمی داند که باید چه کار کند.
*الان از نظر اداری، معان اول زیر نظر رئیس دفتر رئیس جمهور است؟
در این حالت، رئیس دفتر رئیس جمهور، عملاً معاون اول رئیس جمهوری است.
*به خاطر همین وضع بود که آقای جهانگیری در مهر سال ۱۳۹۷ اعلام کرد که حتی اختیار ندارد منشی خودش را تغییر بدهد.
این وضع، درست نبوده و قابل دفاع نیست. در حقیقت معاون اول رئیس جمهور، همان نقش نخست وزیری را دارد.
*در دولت آقای خاتمی، آقای عارف که معاون اول رئیس جمهور بوده، همچنین رئیس نهاد ریاست جمهوری بوده است ولی در دولت آقای احمدی نژاد و آقای روحانی، معاون اول زیر نظر رئیس دفتر است که ریاست نهاد را هم به عهده دارد. آقای ترکان می گوید این وضع باعث شده آقای جهانگیری کلافه شود. به نظر شما، آیا حداقل همان ساختار دو دهه قبل که معاون اول قدرت داشته است باید حفظ می شد و این که معاون اول، رئیس نهاد باشد مناسب تر است؟
بله. اساساً قرار بود معاون اول رئیس جمهور، همان نقش نخست وزیر را داشته باشد و کارهای اجرایی ریاست جمهوری را انجام بدهد. به نظرم، همان ساختار باید حفظ می شد و نه این که معاون اول، زیر نظر رئیس دفتر باشد.
اساساً قرار بود معاون اول رئیس جمهور، همان نقش نخست وزیر را داشته باشد و کارهای اجرایی ریاست جمهوری را انجام بدهد. به نظرم، همان ساختار باید حفظ می شد و نه این که معاون اول، زیر نظر رئیس دفتر باشد
*تحقیقی که برای مهندسی مجدد نهاد ریاست جمهوری انجام دادید در چه سالی خاتمه پیدا کرد؟
در همان زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی بود. کار ما طول کشید و در سال ۱۳۸۲ یا ۱۳۸۳ تمام شد.
*این سناریوهایی که پیشنهاد و ارائه کردید اجرایی نشد؟
ما طرح خودمان را انجام دادیم و ارائه کردیم. ما در نهاد ریاست جمهوری، با فردی به نام آقای دلیری به طور مستقیم این کار را جلو می بردیم. آقای دلیری، معاون مالی و اداری نهاد ریاست جمهوری بود. البته ایشان هم، سلیقه خاصی داشت. سلیقه ایشان این طور بود که دفتر و زیرمجموعه خودش را بزرگ کند و بقیه دفاتر را کوچک کند.
ما طرح خودمان را انجام دادیم و ارائه کردیم. ما در نهاد ریاست جمهوری، با فردی به نام آقای دلیری به طور مستقیم این کار را جلو می بردیم. آقای دلیری، معاون مالی و اداری نهاد ریاست جمهوری بود. البته ایشان هم، سلیقه خاصی داشت. سلیقه ایشان این طور بود که دفتر و زیرمجموعه خودش را بزرگ کند و بقیه دفاتر را کوچک کند
*رقم قراردادتان برای اجرای این طرح و پروژه چقدر بود؟
ما در آن موقع قرارداد را با رقم ۳۲ میلیون منعقد کردیم ولی کاری که دادیم بالای ۲۰۰ میلیون تومان ارزش داشت. البته قرار بود که ما یک مطالعه کلی انجام بدهیم ولی وقتی وارد کار شدیم مجبور شدیم کارهای قبلی گروه پیش از خودمان را انجام بدهیم. بر این اساس مجبور شدیم اطلاعات کشورهایی را که با خودمان مقایسه می کنیم، بگیریم.
*گروهی که قبل از شما این طرح را شروع کرده بودند چه کارهایی انجام داده بودند؟
فکر می کنم آقای بشارتی نامی بود و شرکتی به نام یاس داشتند. آدم های متخصصی بودند و یک جلسه هم با ایشان داشتیم و خواستیم ببینیم که چه کارهایی تا آن زمان انجام شده. البته نسبت به کاری که انجام می دادند امیدوار نبودند. کما این که ما هم خیلی امیدوار نبودیم. ما ۲۰ میلیون تومان از مبلغ پروژه را گرفتیم و پدر ما درآمد تا ۱۰ میلیون دیگر را دریافت کنیم.
نظر شما