محمدشهاب؛ بازار: به ناگه پس از آن که رویکرد دولت مردان یک کشور از واردات تکنولوژی به سمت تولید تکنولوژی میروند، اقتصاد تامین مالی درست، شکل میگیرد و به طور تقریباً آنی پیامد های اقتصاد تامین مالی آشکار می شود. این پیامد ها با پیامد های سیاست پولی مرتبط با تولید یعنی افزایش تولید به عنوان اولین پیامد و جایگزین شدن قوانین اقتصاد حمایت بر قوانین اقتصاد بازار است.
کره جنوبی از سال ۱۹۸۸ و چین از سال ۲۰۰۰ مسیر متفاوت برای رسیدن به اهداف اقتصادی طی کردند. تا قبل از ۱۹۸۸ برای کره جنوبی و ۲۰۰۰ برای چین، نقدینگی به کندی در جامعه افزایش پیدا می کرد به بیان دیگر درآمد سرانه به کندی خود را در مسیر همگرایی با کشورهای توسعه یافته سوگیری خود را نشان میداد و در عین پایین بودن درآمد سرانه این کشورها در مهار قوانین بازار و کنترل تورم موفق نبودند.
تغییر هدف گذاری به علت نیاز به کاهش ارز سبب درون گرا شدن ماهیت تصمیم گیری سیاستی این کشور ها شد. جایگزین شدن هدف گذاری تولید تکنولوژی بر خرید تکنولوژی، رویکرد تامین مالی را از تامین مالی برون زا به سمت تامین مالی درون زا و سیاست پولی مرتبط با تولید قرار داد. با این حال ارزش بازاری تکنولوژی خلق شده بسیار کمتر از میزان حمایت انجام شده در این حوزه بود ولی دستاورد این فرایند در ایجاد مشغولیت مفید برای شرکت های خرد(میکرو)، برقرار شدن ارتباط بین شرکت های میکرو و شرکت های بزرگ(ماکرو)، ارتقاء درآمد سرانه و ارتقاء نقدینگی در جامعه و حتی کاهش تورم باورهای تعریف اقتصاد را از نتیجه حمایت به ذات و ماهیت حمایت سوق داد.
این مساله به نوعی بینش صاحبان سیاست این کشورها را تغییر و شاید آنها را متوجه آن کرده باشد که اقتصاد برخلاف تصور اولیه که از طریق بینش اقتصادی پیش رانده شود، از طریق بینش های اقتصادی حداقل برای صاحبان سیاست پیش رانده نمیشود. حداقل برای صاحبان سیاست بینش غیر اقتصادی و هدف گذاری های والاتر مورد نیاز است تا اقتصاد ایجاد و بینش های اقتصادی بازیگران مردمی نیز منطبق با اجرایی کردن قوانین بازار نباشد و نشود.
نظر شما