بازار؛ گروه بورس: به نظر میرسد بازار بیمه همگام با بازار بورس در وضعیت دگردیسی نوینی قرار دارد. در طی دو سال گذشته تاکنون، کارشناسان زبده بازار سرمایه دست به خلاقیتها و ابتکارات ارزشمند زده اند. حمید رضا حاجی اشرفی ضمن نگاهی به ابتکارات مدیران در بازارهای مالی در تأسیس صندوقهای متنوع سرمایه گذاری، به ضعف عملکرد مدیران نیز پرداخته است.
صندوقهای متنوع سرمایه گذاری دو هدف اساسی اجرایی دارند؛ ۱- کاهش ضریب ریسک زیان سهامداران خرد. ۲- حداکثر کردن سود سهامداران خرد و دادههای ناشی از مطالعه عمقی طرحهای صندوقهای بورسی.
بررسی ها نشان می دهد که پروژههای کارگزاران بورسی قابل تقدیر است. گرچه صندوقهای بورسی برای کاهش ریسک عدم ایفای تعهدات خویش از سرمایه پذیران، تضامین بانکی میگیرند و در این راستا تکیه بر تضامین بانکی دارند. به همین دلیل طرح ریزی استراتژیکی جهت حفظ سرمایههای شرکتهای سرمایه پذیر بعنوان ذینفعان استراتژیک در اقتصاد ملی مشاهده نمیگردد. وقتی کارگزاران بازار سرمایه برای حفظ منافع اعضا سرمایه گذار خرد صندوقها، تضامین لازم را از شرکتها و اشخاص حقوقی طرف قرارداد میگیرند تا اینجای قضیه روش کار مدیران این صندوقها بی نقص و اصولی است. در واقع آنها یک بهره برداری مشترک را اجرایی کرده اند و بسیار مورد استقبال دو طرف عرضه - تقاضا قرار گرفته است.
اما چرایی محدود بودن دامنه این همکاریها از منظر رویکرد مدیریت ریسک، با توجه دانش محدود مدیران و کارشناسان بازار سرمایه مورد سوال است. مطالعات نشان میدهند که صنعت بیمه پتانسیل حمایت از اینگونه طرحهای ارزشمند و نوین بازار سرمایه را دارد.
مدیران ارشد شرکتها تمرین یادگیری مفاد آیین نامههای مصوب شورایعالی بیمه و تراز نامههای داراییها و صورت حساب سود و زیان شرکتها را در دستور کار قرار میدهند. همچنین نیم نگاهی به فعالیتهای سایر شرکتها و کپی کردن از سایرین در طراحی محصول و احیاناً ادعای نوگرایی در روشهای بازاریابی دارند، بدون اینکه استراتژی بلندمدتی داشته باشند
صنعت بیمه و دانش بیمه یک زیر سیستم از سیستم اقتصاد کلان کشورهاست. اقتصاد با فرهنگ و روابط اجتماعی هر جامعه پیوند مستقیم دارد. فرهنگ دلالی مخالف فرهنگ صنعتی و نگرش دانش محور در سیر توسعه اقتصادی است. در شرایطی که دانش مدیران و کارشناسان شرکتهای بیمه محدود به دروس بیمهای و حداکثر گذرانیدن چند دوره کارگاهی در مورد مباحث مدیریتی محدود شده است. دانش اینگونه اشخاص محدود به مسائل روزمره و چرخاندن چرخ صنعت بیمه برای رتق و فتق امور جاری و نیازهای امروزین بیمه گذاران است.
اینچنین مدیران و کارشناسان بیمهای، افق دید محدود دارند. وقتی با آنها در مورد نقش اقتصاد بیمه در برنامههای توسعه کلان ملی و سرمایه گذاری گفتگو میشود با مفاهیم بیگانه هستند. درک بسیطی از اقتصاد کلان و تصمیمات استراتژیکی، ندارند.
حداکثر در سطح مدیران ارشد شرکتهای بیمه، تمرین یادگیری مفاد آیین نامههای مصوب شورایعالی بیمه و تراز نامههای داراییها و صورت حساب سود و زیان شرکتها مشغولند. همچنین نیم نگاهی به فعالیتهای سایر شرکتها و نوآوری آنها و کپی کردن از سایرین در طراحی محصول و احیاناً ادعای نوگرایی در روشهای بازاریابی، آنهم فقط با نگاه محدود.
اقتصاد دنیا بواسطه دو انقلاب صنعتی چهارم و پنجم از ۲۰۰۸ در حال شخم خوردن و دگردیسی در بخش سرمایهگذاری قرار دارد. موج این تحولات بزرگ، بزودی اقتصاد کشور ما را در برخواهد گرفت. برای درک این تغییرات بنیادین مهم است.
به مدیران و کارشناسان بیمهای - بانکی - بورسی دارای دانش و مهارت طراحی مهندسی نوین اکوسیستم محیط کسب و کار فردای ایران نیاز داریم. ایران امروز در حین اجرای قانون برنامه هفتم توسعه به کارشناسانی از صنعت مالی کشور خصوصاً در بخش تدوین استراتژی ماموریت شرکتهای بیمه در اقتصاد دیجیتال کشور نیاز دارد که نه تنها به انجام کارهای روزمره و شرایط امروز مسلط باشند. بلکه درک درست و آشنایی با مفاهیم راهبردی سرمایهگذاری آشنا باشند.
لازمست آنها مسلط به مفاد قوانین مختص حل مسائل محیط کسب و کار خصوصاً قانون برنامه هفتم توسعه باشند تا بتوانند سرمایه گذاری جدید انجام دهند. لیکن ابداً در سخنان، نشستها، جلسات، مصاحبهها، شوهای نمایشی همایشی، نوشته های و … اثری از ایدهها و طرحهای آینده نگر که به توسعه اقتصادی کشور و اهداف دولت در مسیر توسعه قانون برنامه کمک کند، حرکتی دیده نمیشود.
نحوه سرمایه گذاری باید تابع فرهنگ و نیازهای روند موجود و مطلوب اقتصاد هر کشور باشد. بیمه گر و یک شخص بیمه شناس میتواند به اقتصاد ملی، صنعت بیمه و شرکت مطبوع خود کمک کند. هنگامی که دانش وی فراسوی رشته بیمه و نگاهش به فردای توسعه ایران سربلند و سرافراز باشد.
نظر شما