به گزارش بازار، علی عبداللهی در یادداشت تحلیلی خود چنین نوشت:
این ساعتها و پس عملیات موفق سپاه با نام وعده صادق۲ علیه پایگاهها و مراکز نظامی/امنیتی رژیم استعماری صهیونیستی، مقامات این رژیم مدام از حمله تلافیجویانه علیه کشورمان سخن میگویند و طبق معمول و پس از هر شکست امنیتی یا نظامی، در کنار جنگندههای آمریکایی خود، مصاحبه تبلیغاتی برگزار میکنند تا دشمنانشان را تهدید کنند.
فیالواقع در تمامی جنگ های دو دهه اخیر این رژیم، تنها نقطه اتکای آنها، باند ترور و نیرو هوایی آن بوده است و نیروی زمینی و نیروی دریایی آنها در سال ۲۰۰۶ از صحنه نبرد ها خارج شد.
درمیان دارایی های این رژیم اما جنگنده فوق مدرن «اف۳۵ لایتنیگ۲» ساخت کمپانی لاکهیدمارتین، گل سرسبد نیروی هوایی است که در تصور عامه بخاطر طراحی و متریال پنهانکار خود، غیرقابل رهگیری و شکست است.
اما این تصور تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ برای فهم درست از مسأله، پیش از هر چیزی نیاز به بررسی وضعیت جغرافیایی ایران و اسراییل نسبت به یکدیگر داریم. برای مثال، فاصله تهران تا تلآویو چیزی حدود ۱۹۰۰ کیلومتر است یا فاصله بندرعباس تا بندر حیفا ۲۱۰۰ کیلومتر استیا فاصله اصفهان تا تلآویو حدود ۱۶۰۰ کیلومتر میباشد.
حال نگاهی به مشخصات و میزان برد جنگنده در حالت های مختلف داشته باشیم:
حداکثر برد در حالت سوخت کامل و بدون سلاح:۲۲۰۰ کیلومتر (برای نسخه c و a)حداکثر برد در حالت لود تجهیزات (دو موشک هوا به هوا و دو بمب هدایتشونده) در پایلون داخلی (پنهانکاری کامل) : ۱۰۰۰ کیلومتر
می بینیم که فارغ از توانایی راداری، پنهانکاری، جمینگ و ... این جنگنده ها به تنهایی توانایی رسیدن به شهرهای مهم و صنعتی ایران و سپس بازگشت به آشیانه را ندارند، حتی در برخی موارد، به مرز های ایران حتی نزدیک هم نمیشوند! از این رو نیروی هوایی رژیم توانایی عملیات علیه ایران آن هم به صورت کاملا پنهانکار را ندارد.
پس نیروی هوایی رژیم برای حمله به ایران، مجبور به حمل سوخت بیشتر برای جنگنده های خود است که این مهم از چند طریق قابل انجام است:
۱ لود کامل جنگندهها و استفاده از سکوهای تجهیزات در بیرون از پایلونهای داخلی (لود مخزن اضافی سوخت)
۲ سوختگیری هوایی یار به یار توسط یک جنگنده به این جنگنده ها و سپس بازگشت به آشیانه
۳ سوختگیری هوایی توسط یک هواپیمای سوخترسان به جنگندهها
۴ حمله از پایگاه کشور های دیگر یا فرود در آن پایگاه ها و سوختگیری مجدد و سپس ادامه عملیات.
اما در هر یک از این سناریوها، چه مشکلاتی پیش روی نیروی هوایی است؟
در سناریوی اول، با قراردادن مخازن سوخت در زیر بالهای جنگنده، خاصیت رادارگریزی این جنگنده از بین رفته و در رادارهای افقنگر و رادارهای مرزی ایران، قابل مشاهده خواهند بود.
در سناریوی دوم، جنگندهای که به جنگنده اسراییلی سوخترسانی خواهد کرد، طبیعتا باید از نوع دیگری از جنگنده ها باشد تا دچار مشکل مشابه نشود که بجز اف۱۶ و اف۱۵، جنگنده دیگری در اختیار رژیم نیست و آن جنگنده ها نیز در رادارهای نیروهای مسلح دیده شده و پدافند در آماده باش کامل قرار میگیرد.
در سناریوی سوم همانند سناریوی قبلی، باز با رهگیری هواپیمای سوخت، عملیات لو میرود و چه بسا با هدف قرارگرفتن سوخترسان، کل عملیات از هم بپاشد اما سناریوی چهارم بدلیل درگیر کردن کشورهای منطقه از دورترین سناریوی ها نسبت به وقوع است زیرا هیچ کشوری در آرایش فعلی منطقه خواهان نبرد مستقیم با ایران نیست و همه این کشورها میدانند که اگر پایگاههای مستقر در خاک آنها (چه متعلق به خود کشورها و چه متعلق به ائتلاف/آمریکا) مبداو شریک در شروع عملیات در خاک ایران باشند، پیش از بازگشت جنگنده ها به آشیانه، باند های فرود این جنگنده ها از بین میرود ...
نظر شما