به گزارش خبرنگار بازار، کافی است یک روز درازای خیابان مزار شاهرود به عنوان مشتی نمونه خروار مراکز اقتصادی شهرهای استان سمنان را پیش بگیری تا نبض بازار سنتی شهر را زیردستت حس کنی مغازههایی که خشت خشتشان از تاریخ سخن میگویند. بوی نم همراه با باریکه نوری که از سقف بازار سرپوشیده میتابد و در آن غبار میرقصند حس خوب بازار و کودکی را تداعی میکند کمی آنسو از خیابان شبدری مقابل بازار اما جایگاه کاسبان سنتی شهر است مثل حاج محمد که از قدیمیهای این راسته است.
حاج محمد خروسخوانهای خیابان مزار را از دهه ۴۰ به یاد دارد نیمقرن کاسبی را در چین و چروکهای صورتش میتوان دید. عینکی بزرگ، صورتی چروک و غوز شانهاش یادگار بلند کردن کیسههای کاروبار و سنگ ترازو است ویژگی تمام کاسبان سنتی شهر را دارد... خوشسخنی و روی گشاده. در مغازهاش بنشن و ادویه و برنج میفروشد.
تاریخ یک رونق
رنگ آلوی برقان و بوی ادویه و دارچین و لعاب زیبای شکلاتهایی که هر یک در پوستی رنگین کنار هم نشستهاند خبر از سلیقهای میدهد که راه انداختن مشتری عامل آن است نه زیبایی و آرایه. بوی خوش چای و ادویه در مغازه حاج محمد در هم میپیچد حس خوب بچگی حس خوب آنوقتهایی که مادر با چادر سیاهش دستت را میکشید میگفت خسته شدم ... راه بیا. حس خوب پیچیدن صدای اذان در فضای بازار. آن قدیمها.
حاج محمد از تاریخ میگوید آن زمانها که رونق خیابان مزار دوچندان بود و میگوید: شاهرود دو مرکز خرید داشت یکی بازار قدیم که در چارسوی بید آباد بود و دیگری خیابان مزار کمی آنسوتر هم در ابتدای مصلا و کوچه راه دیزج هم مغازههایی بودند اما رونق اینجا را نداشتند. آن روزها اما خیابان مزار جایگاه کاسبان عمدهفروش هم بود خردهفروشها آنقدرها هم پا نگرفته بودند. خرما، چای، حبوبات، خشکبار و آجیل و صابون در خیابان مزار یافت میشد کمتر میوهفروشی اینجاها بود اینها حاصل تغییر بافت خیابان پس از انقلاب هستند.
وی میگوید: یک نانوایی بزرگ هم در بازار بود، منش و سبک کاسبیها هم تفاوت میکرد، صبح اول وقت کاسبهای بزرگ بانظمی خاص وارد میشدند مغازهها باز میشدند و ابتدا آبوجارو آنهم هرروز بدون استثنا... کپههای خاک حاصل از جارو کردن مغازهها همیشه جلوی در دکانها بود و نشان میداد این کاسب باسلیقه است مشتریها از همان کله صبح میآمدند و کار تا اذان ظهر یکسر ادامه مییافت.
کسبه قدیمی
از او درباره فرق کاسبیهای امروزی میپرسم و میگوید: مهمترین بحث احساس مسئولیت است به یاد دارم که حاجآقا محمد عابدی وقتی یک باکس صابون و یا سیگار و بنشن به کاسب دیگری که مثلاً در روستا زندگی میکرد میفروخت پیگیر این موضوع میشد که آیا آن کاسب با چه قیمتی آن محصولات را به مردم عرضه میکند. نکند که گرانتر بفروشد. کاسبها قدیمترها بعد از فروش هم ارتباطشان با مشتری قطع نمیشد همه اجناس قابل پس دادن و تعویض بود و کاسب روزیاش را از خدا میخواست نه از مشتری. از سوی دیگر کاسبها مردم را میشناختند و میدانستند چه کسی دستی به دهان دارد و کسی زندگی دشوار و عیالوار...
مدام در کلامش خدا شاهد است را تکرار میکند و با حسرتی نسبت به گذشته ادامه میدهد: کاسب میدانست که فلان مشتری مشکل دارد پس قیمت را برایش میشکست. نکته دیگر اما اعتماد بود بارها پیش میآمد که فردی میآمد و میگفت پدرم گفته پنج کیسه برنج میخواهم همین جمله کافی بود تا پنج کیسه برنج بر روی گاری باشد اما امروز کسبه به برادر خود هم نسیه نمیدهد.
از او میپرسم مردم چه فرقی کردهاند و میگوید: مردم هم فرق کردهاند قبلاً اگر کسی نسیهای میبرد آنقدر نسبت به آن حساسیت داشت که در اولین فرصت آن را پس میداد حتی افرادی بودند که اگر نسیه میبردند تا وقتی آن را تصفیه نمیکردند از گذر بازار عبور نمیکردند چراکه خجالت میکشیدند اما امروز ...
رازهای کاسبی
رازهای کاسبی دیگر موضوعی است که حاج محمد به آن اشاره دارد و میگوید: انصاف، ترازوی دست، توکل به خدا، مشتری مداری و اخلاق خوب، خرید درست از جای درست و باقیمت درست، دست بخشنده و ... ویژگیهای کاسبهای درست بود.
دل کندن از او سخت است اما باید به سمت دیگر شهر رفت آنهم ۲۲ بهمن که بازارچهها و چراغهای رنگارنگش از مردم دلبری میکند این بار جوانی ۳۳ساله که در راسته ۲۲ بهمن لباسفروشی دارد در یک نگاه باید گفت آن حس خوب مغازه را که در دکان حاج محمد بود، اینجا ندارد علیرضا جوانی خوشپوش است که صدای موزیک بلند داخل بوتیکش از چندین متر آنسوتر شنیده میشود نکته قابلتوجه دیگر درباره مغازهاش این است که هیچ جایی برای نشستن نیست حتی خودش هم سرپا میایستد حالآنکه در مغازه حاج محمد میشد روی تکتک کیسهها نشست.
مشاهده تفاوتها
علیرضا احمدی میگوید: ساعت ۱۱ صبح مغازه را باز میکنم چراکه قبل از آن خبری نیست یکسر تا سه بعدازظهر هستیم دوباره ساعت پنج باز میکنیم تا ۱۲ شب. روزهای جمعه هم کلاً تعطیل نمیکنیم چراکه بسیاری مشتریان که کارمند هستند آن زمان را برای خرید انتخاب میکنند از او میپرسم رازهای کاسبی چیست و جواب میدهد: خرید خوب یک رکن است باید بتوانی جنس خوب را ارزان بخری تا خوب بفروشی.
درباره سود اجناسش میپرسم و میگوید: اجناسی که بتوانیم سود بیشتری بگیریم مثلاً کت و کاپشن و یا کفش را میتوان تا ۲۰۰ درصد همسود در نظر گرفت اما برخی اجناس مثل تیشرت را نمیتوان بیش از ۲۰ درصد روکش کرد چراکه مشتری نیست این روزها کاسبیها اصلاً جوابگوی اجارهها و .. نیست.
علیرضا میگوید: اینکه مغازه را جارو کنیم و ... قدیمی است امروز کدام مشتری به این چیزها نگاه میکند امروز باید آرایهات در چشم باشد اجناست شیک باشد اینکه بگوییم کاسب هفت صبح در مغازهاش را باز کند تا ۱۱ بعد دوباره از ساعت سه تا هفت شب اینها قدیمی است شما با این سبک نمیتوانید اصلاً کاسبی کنید مضافاً بر اینکه من بسیاری مشتریانم را در اینستاگرام دارم.
بافت جمعیتی
نکته قابلتوجه در سخنان حاج محمد و علیرضا بافت جمعیتی شاهرودیهایی است که از این دو مرکز خرید اجناسشان را تهیه میکنند، قالب روستاییهای شاهرود بهواسطه ایستگاههای اتوبوس و مینیبوس طبیعتاً به بافت سنتی شهر راغب هستند همچنین این بخش شهر همهچیز را باقیمتهای پائین تر در یکجا دارد.
مدرس جامعهشناسی دانشگاه اما درباره بافت جمعیتی شهر شاهرود میگوید: در سالهای اخیر اما بافت خریداران خیابانهای مزار و ۲۲ بهمن تغییر کرده و این نکتهای است که کاسبان باوجوداینکه متوجه آن شدهاند اما همچنان آن را نادیده میگیرند. روزگاری شهریها خرید میکردند و روستاییها نگاه اما امروز چه کسی میتواند بین شهرنشین و روستانشین در مقوله خرید تفاوت قائل باشد؟ پس از میانه دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ شاهد تغییر بافت جمعیتی بودیم که در سال ۸۴ تا ۸۸ انفجار آن رخ داد یعنی روستانشینانی که قدرت خرید بیشتری یافتند و به خود قبولاندند که بهجز خیابان مزار در بافت نوین شهری هم میتوانند مایحتاجشان را تأمین کنند.
علیرضا معصومی میگوید: این تغییر بافت جمعیتی یعنی شما در خیابان ۲۲ بهمن هم میتوانیم مشتریانی پیدا کنید که برای یک بلوز ۲۰۰ هزار تومان پرداخت میکنند و هم مشتریانی که برای یک بلوز ۱۵ هزار تومان! پس من تفکیک جمعیتی بین خریداران این دو خیابان را قائل نیستم هرچند اگر این سؤال از من در دهه ۷۰ پرسیده میشد قطعاً میگفتم خیابان مزار متعلق به قشر متوسط رو به پائین و خیابان ۲۲ بهمن مختص به بالانشینان متمول است.
تفاوت بین مشتریان
بازنشسته نیروی انتظامی و کارشناس مسائل امنیتی و شهری اما نظری متفاوت دارد. محمدتقی اردیانی دراینباره میگوید: میتوان بین دو بافت جمعیتی خیابان مزار و ۲۲ بهمن تفکیک قائل شد چراکه افرادی در شاهرود هستند که صرفاً مایحتاجشان را از کاسبان سنتی شهر تهیه میکنند این افراد طرفداران خیابان مزار و بازار هستند و معتقدند اگر حال بازار و نبض آن بهخوبی بزند، اقتصاد شهرستان باحال خوش روبرو میشود و اگر بازار ضعیف شود تمام شهر دچار مشکلات اقتصادی میشود.
وی میگوید: ما در شاهرود با سه گروه خریدار روبرو هستیم متمولانی که از سوپرمارکتها خریداری میکنند، قشر متوسطی که باوجود تمایل به خیابان ۲۲ بهمن اما از پس هزینهها برنیامده و به سمت مارکت های بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای در این شهر و یا حتی شهرهایی مانند تهران و مشهد تمایل دارند و گروه سوم که با هر وضعیت اقتصادی ترجیح میدهند از کاسبان سنتی شهر خریداری کنند چراکه فاکتورهایی مانند انصاف، روی خوش، قیمت کمتر و ... برایشان مهم است.
تفکیک خریداران
نظر سومی هم دراینبین وجود دارد، صالحیان مدرس دانشگاه در رشته اقتصاد درباره بافت خریداران شهری در شاهرود معتقد است: تفکیک خریداران در دو سبک سنتی و مدرن نیاز پیشرفت اقتصادی است چراکه امروز اصول بازاریابی نوین و مشتری شناسی رکن مهمی است که تا کاسب مشتری و بافت جمعیتی هدف خود را نشناسد اصلاً موفق نمیشود این امر به طرز جالبی در بین کاسبان سنتی به طرز تجربی وجود دارد آنهم بدون اینکه کسی برایشان درباره اصول مدیریت بازار سخن گفته باشد.
صالحیان میگوید: بافت سنتی شهر بهواسطه ایدئولوژی محوری به مسائلی اعتقاددارند که امروز علم به طرز دیگری آنها را ملاکهای کاسبی موفق میداند مثلاً اگر به مغازههای سنتی خیابان مزار بروی و برای مثال سویا بخواهی سه رقم سویا با سه کیفیت و سه قیمت در مغازهها وجود دارد نخست برای کسانی که سویای ریزتر را باقیمت ارزانتر میخواهند، دوم متوسط و سوم ایدئال باقیمت بالاتر این امر امروز در کاسبی نوین هم وجود دارد.
شلوغی از جنسی متفاوت
این کارشناس میگوید: کاسب امروزی که برای مثال در ۲۲ بهمن مغازهای چندمیلیون تومانی را اجاره کرده صرفاً بر روی سلیقه خودش از تهران خرید میکند اصلاً مشتری را در نظر نمیگیرد و تنها هنر کاسبان جدید این است که مثلاً در بازار بگردند ببینند امروز چه چیزی مد است و نه چیزی نیاز مردم! پس درنتیجه این فقدان نگاه باعث میشود که اتفاقاً خط کاملاً مشخصی بین خریداران خیابان مزار و ۲۲ بهمن باشد.
وی میافزاید: خطکشی بین مشتریان درنهایت از دو عامل برمیآید نخست کاسبان و دیگری سطح رفاه مردم که در هر دو صورت نگاه تیزبین کاسبان و همچنین جیب مردم تعیین میکند که کدام خیابان شلوغتر باشد ... مزار یا ۲۲ بهمن.
خیابان مزار و ۲۲ بهمن هر دو شلوغ هستند اما جنس این شلوغیها متفاوت است در ۲۲ بهمن کسانی که تنها نظارهگر مغازههای هستند دهها برابر افرادی است که در خیابان مزار از کنار خیابانها با دستخالی عبور میکنند. مزار نبض بازار شاهرود است و دستان پر مردم نسبت به خیابان ۲۲ بهمن این را میگوید. از هیاهو اما هرکدام کم نمیآوردند هردوشان در رقابت با یکدیگر مشتریان خود رادارند اما کیفیت این مشتریان و کمیت شان متفاوت است گویا شاهرود دارای دو نبض اقتصادی است.
نظر شما