بازار؛ گروه بین الملل: رقابت جهانی گسترده چین و ایالات متحده آمریکا به طور فزاینده ای به یک رقابت خصمانه تبدیل شده است. در حوزه فناوری، این جرقه بحثهای فزاینده ای را به سمت به اصطلاح «جداسازی فناوری» - کاهش اتکای نامتقارن یا وابستگیهای متقابل و در برخی موارد، قطع کامل پیوندهای آنها در حوزه فناوری و سایبری برانگیخته است.
با آشکارتر شدن تأثیرات حاد این فرآیند بین دو ابرقدرت فناوری، خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) به آرامی به عنوان یک منطقه مهم برای تماشا ظاهر می شود. روابط اقتصادی و ژئوپلیتیکی با غرب مدتهاست که شکل محیط دیجیتالی منطقه را دیکته میکند، اما رقابتهای اخیر قدرتهای بزرگ و پیگیری کشورهای خاورمیانه برای حاکمیت اقتصادی و فناوری به آرامی این پویاییها را تخریب کرده است.
سه ویژگی کلیدی فناوری منطقه ای و چشم انداز سایبری به احتمال زیاد شکل و پویایی آینده آن را در سال های آینده دیکته می کند:
اول اینکه جنگ سایبری به دلیل ژئوپلیتیک چالش برانگیز که مشخصه منطقه است، در خاورمیانه معمولی و تکراری شده است. در نتیجه بازیگران باید جعبه ابزار متعارف و غیر متعارف خود را برای دستیابی یا حفظ موقعیت منطقه ای مطلوب گسترش دهند. جنگ سایبری آستانه ورود پایینی دارد و به ملت-دولت ها و بازیگران غیردولتی روشی ارزان برای تحقق اهداف ژئوپلیتیکی خود بدون توسل به ابزارهای نظامی متعارف ارائه می دهد.
دوم اینکه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شکاف دیجیتالی رو به رشدی را تجربه می کند. با تلاش کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی) از طریق سرمایهگذاری در زیرساختهای دیجیتال، راه پیشرفت در منطقه هموار شده است.
پس از خلیج فارس، شمال آفریقا است - جایی که کشورهای محلی فعالانه در حال تلاش برای استفاده از جمعیت و منابع مالی محدود خود برای ایجاد چشم انداز دیجیتالی خود هستند. در مقابل، شام (عراق، لبنان، سوریه) زیرمنطقه ای است که بیش از همه تحت تأثیر نابرابری های فنی قرار گرفته و به طرز ناراحت کننده ای از خلیج فارس و شمال آفریقا عقب است.
سوم اینکه حاکمیت دیجیتال و فناوری هنجارهای جدید در منطقه هستند. کشورهای حوزه خلیج فارس در خاورمیانه در این زمینه نیز پیشتاز هستند زیرا به دنبال ایجاد یک اکوسیستم فناوری انعطافپذیرتر با سرمایهگذاری در شبکه دسترسی رادیویی باز (RAN) هستند تا اجزای اکوسیستم ۵G خود را متنوع کنند و در نتیجه از پیامدهای ناشی از دخالت ایالات متحده جلوگیری کنند.
این ویژگی ها با چندین خطر برای چشم انداز فناوری منطقه ای مرتبط هستند.
اول، یک تحول دیجیتالی که جاهطلبیهای منطقهای، بهویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس را برآورده میکند، مستلزم بسیج و حفظ نیروی کار دیجیتالی توانمند است. تامین منابع این سرمایه انسانی در عصر رقابت شدید برای استعدادهای جهانی همچنان چالشی برای کل منطقه و به ویژه برای مناطق فرعی شام و شمال آفریقا است که از مغزها تخلیه شده اند.
یک رویکرد دوگانه برای ایجاد این نیروی کار با قابلیت دیجیتال ضروری است که هم دسترسی به تخصص سواد دیجیتال در موسسات دانشگاهی محلی و هم وارد کردن تیمهای رهبری با تجربه که قادر به ایجاد انگیزه برای چنین تحولی هستند، را ممکن می کند.
این رویکرد متخصصان فناوری محلی را که مدتها هدف شکار غیرقانونی استعدادهای فناوری جهانی بودهاند، با یک اولتیماتوم مواجه میکند: آیا آنها به دنبال رفاه در خارج از کشور هستند یا حاضرند در آینده کشورهای خود سرمایهگذاری کنند؟
در خلیج فارس، کیفیت زندگی بالاتر و محیط تکنولوژیکی توسعه یافته تر، دومی را به گزینه ای جذاب تر تبدیل می کند. از سوی دیگر در شمال آفریقا و شام، محیطهای تکنولوژیک توسعه نیافته، عدم اطمینان اقتصادی و بیثباتی سیاسی، دستیابی به فرصتهای بهتر در خارج از کشور را تشویق میکنند. اگر منطقه نتواند به طور مداوم سرمایه انسانی واجد شرایط را تامین کند، خود را در موقعیت ناخوشایندی قرار خواهد داد زیرا گسست جهانی فناوری همچنان در حال گسترش است.
دوم، رقابت قدرت های بزرگ به شکل گیری عمیق چشم انداز دیجیتال منطقه ای ادامه خواهد داد. از لحاظ تاریخی، قدرتهای بزرگ علاقه خود را به حفظ مشارکت در زنجیرههای تامین خاورمیانه، ابتکارات توسعه اقتصادی و پویاییهای ژئوپلیتیکی نشان دادهاند.
این علایق منحصر به معماری ها یا قابلیت های فناورانه منطقه ای نیست. برای چندین دهه، شرکتهای دیجیتال ایالات متحده آمریکا روی یک شبکه دیجیتال گسترده کار کردهاند که آنها را به خلیج فارس و اسرائیل متصل میکند.
اخیراً، فناوری بزرگ چینی سرمایهگذاریهای سنگینی را در شبکه دیجیتال منطقه و زیرساختهای رایانش ابری انجام داده است که نشاندهنده تمایل پکن برای تقویت نقش خود به عنوان یک ارائهدهنده فناوری در منطقه است.
از آنجایی که خاورمیانه به چالش عبور از مشکلات و فرصتهایی که به دلیل جدا شدن از فناوری بزرگ باز شده است، سؤال دیگری ایجاد می شود: آیا منطقه به سیاست «اول آمریکا» که در گذشته از آن حمایت میشد متعهد میماند، یا روابط جدیدی را با این کشور دنبال میکند - شرکای رقیب در عصر چندقطبی بیشتر؟ وفاداری به یکی احتمالاً به معنای ترک دیگری است.
جداسازی فناوری ایالات متحده آمریکا و چین، عصر جنگ سایبری دائمی و شکاف دیجیتالی رو به رشد را آغاز کرده است که چالشهای یافتن نیروی کار دیجیتالی توانمند را تشدید میکند
زیرمناطق مختلف منطقه خاورمیانه با چالش ایجاد تعادل در چنین تصمیماتی در برابر ملاحظات ژئوپلیتیکی روبرو هستند. این دو مسیر متفاوت میتواند به معنای آیندههای بسیار متفاوتی برای چشمانداز تحول دیجیتال باشد، بهویژه در حوزه جنگ سایبری و فناوری دفاعی - عامل دیگری که بر فرآیندهای تصمیمگیری رهبران خاورمیانه تأثیر میگذارد.
خطر دوم شاید نگرانی فوری بیشتری نسبت به اولی داشته باشد. دو اقتصاد بزرگ جهانی - چین و ایالات متحده آمریکا- تصمیم گرفته اند که جنگ سرد تنها راه پیش رو است. در این بنبست تنشآمیز، اقتصادهای نوظهور میتوانند سعی کنند از شرطبندیهای خود جلوگیری کنند و ائتلافهایی برای مقابله با طوفان ایجاد کنند. اما از نظر واقع بینانه، چنین قماری همچنان پرهزینه و پر از موانع لجستیکی و مین های زمینی ژئوپلیتیک خواهد بود.
موضوع نیمه هادی ها مطالعه موردی مفیدی را ارائه می دهد. اواخر سال گذشته، دولت بایدن کنترلهای صادراتی را بر این صنعت تحمیل کرد تا دسترسی چین به نیمههادیهای پیشرفته را محدود کند و در نهایت رشد فناوری چین را کند کرد و به احتمال زیاد شهرت آن را به عنوان یک رهبر جهانی در این بخش خاص از بین برد.
به منظور اجتناب از تحریمهای اعمالشده توسط ایالات متحده آمریکا، شرکتهای چینی مجبور شدند پیشرفتهترین طراحیهای تراشههای خود را تغییر دهند تا سرعت پردازش خود را کاهش دهند و در نتیجه قدرت محاسباتی چین را سرکوب کنند. اکنون هلند و ژاپن از این کنترل ها تبعیت خواهند کرد. اما کمپین ایالات متحده آمریکا به نیمه هادی ها و شبکه جی ۵ محدود نخواهد شد: ممکن است به زودی به بیوتکنولوژی و هوش مصنوعی (AI) گسترش یابد.
مهمترین چالش برای کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، حرکت بین ایالات متحده آمریکا و رقبای جهانی آن به گونهای است که پیامدهای این رقابت قدرت بزرگ مانع تلاشهای تحول دیجیتال منطقه نشود
جداسازی فناوری ایالات متحده آمریکا و چین، عصر جنگ سایبری دائمی و شکاف دیجیتالی رو به رشد را آغاز کرده است که چالشهای یافتن نیروی کار دیجیتالی توانمند را تشدید میکند.
با این حال در تمام این موارد، کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا سیاستهایی را دنبال میکنند که برای ایجاد حاکمیت دیجیتال و فناوری منطقه طراحی شدهاند. مهمترین چالش برای کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، حرکت بین ایالات متحده آمریکا و رقبای جهانی آن به گونهای است که پیامدهای این رقابت قدرت بزرگ مانع تلاشهای تحول دیجیتال منطقه نشود.
نظر شما