بازار؛ گروه بین الملل: ایران سال هاست که به دلیل برداشت بی رویه منابع آب زیرزمینی و سطحی با کمبود آب مواجه است. این بحران در سراسر سال ۲۰۲۱ عمیق تر شد زیرا خشکسالی که بدترین خشکسالی در ۵۰ سال اخیر تلقی می شود، کشور را تحت تأثیر قرار داد. بر اساس آمار سال ۲۰۲۱، سدهای سراسر ایران تنها ۵۲ درصد از کل ظرفیت ذخیره سازی خود را در اختیار دارند.
در نتیجه بحران آب در ایران دیگر بحث مدیریت و محیط زیست نیست و در دهه های اخیر به یک معضل ساختاری تبدیل شده و موجودیت جامعه ایران را تهدید می کند. وضعیت امروز در نقاط مختلف ایران به ویژه جنوب و جنوب شرق که از نظر تاریخی به بارش کم شهرت دارد، بسیار متفاوت است. نیزارها در مردابهای سرسبز خشک شدهاند، نهرهای چشمهها کم شدهاند و قایقها در کنار رودخانههای خشکشده صف کشیدهاند. سیستم های آب و هوایی به گونه ای تغییر کرده اند که دیگر نمی توان فصول خشک یا بارانی را پیش بینی کرد.
قبل از انقلاب صنعتی، مردم ایران می دانستند که در منطقه ای خشک زندگی می کنند. آنها زندگی خود را با این سرزمین خشک وفق دادند و بین منابع آب و استفاده از آنها تعادل ایجاد کردند. پس از انقلاب صنعتی و پیشرفت در کشاورزی، این مشکل آشکار شد. کارخانه های فولاد، آهن و سیمان در مناطقی ساخته شدند که با بحران آب مواجه بودند. این توسعه صنعتی با امواج مهاجرت از مناطق روستایی، افزایش شهرهای بزرگ و جهش جمعیت کشور همراه بود.
این تغییرات در کمتر از سه دهه (از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰) اتفاق افتاد و باعث جهش مصرف آب شد. علاوه بر این، رفتار مصرفکنندگان آب ایران، چه کشاورز، چه صنعتگر و چه تصمیمگیرنده نشان میدهد که ذخایر آب تمام نمیشود. آنها برنامه های صنعتی سازی و توسعه را با هزینه منابع آب در اولویت قرار دادند.
صنعتی شدن و شهرنشینی سریع به محیط زیست ایران آسیب زد. طرح های گسترده راه اندازی شد و سدهایی برای اطمینان از تامین آب به مراکز صنعتی شهری با استفاده از شبکه های آب و پروژه های حفاری عمیق ساخته شد. آنها تصور نمی کردند که عدم تعادل بین منابع آبی موجود و استفاده از آنها منجر به بحرانی عمیق شود. نتیجه فاجعه بار بود. خاک تخریب شد، دشت ها هیچ منبع آبی نداشت، کانال ها و چشمه ها خشک شد و مرداب ها به دریاچه های شور و شنی تبدیل شدند. همه این موارد به معنای خطری قریب الوقوع برای موجودیت مردم ایران در شهرها و روستاها بود.
اگرچه طبیعت هشدارهای اولیه در مورد خطر قریب الوقوع ارسال کرد، اما رقابت برای استخراج و استفاده از آب کاهش نیافت. سالانه حدود ۵.۷ میلیارد مترمکعب آب زیرزمینی بالاتر از حد مجاز استحصال میشود که به همین دلیل حجم آبهای زیرزمینی ایران اکنون در آستانه فاجعه قرار دارد.
این فاجعه را می توان با اندازه گیری آن از طریق یک شاخص جهانی به نام سرانه آب تجدیدپذیر فالکن مارک توضیح داد. این شاخص بر اساس نظریه یک هیدرولوژیست سوئدی است که کمبود آب را با تعیین میانگین سهم سرانه منابع آب تجدیدپذیر زیرزمینی و سطحی تعریف کرده است. شاخص فالکن مارک برای اندازه گیری میزان تنش و کمبود آب، ۱۷۰۰ متر مکعب آب برای هر نفر در سال را به عنوان آستانه مصرف تعیین کرد. کشورهایی که چنین سهم سرانه ای از آب دارند بالاتر از آستانه بحران هستند. بر اساس این شاخص، اگر میزان آب تجدیدپذیر در کشوری کمتر از ۱۷۰۰ متر مکعب برای هر نفر در سال باشد، دچار تنش آبی است. زمانی که این شاخص زیر ۱۰۰۰ متر مکعب باشد، با کمبود آب مواجه می شود و زیر ۵۰۰ متر مکعب به معنای کمبود مطلق آب است.
باید گفت ایران با حدود ۸۳ میلیون نفر جمعیت و ۱۱۶ میلیارد متر مکعب منابع آب تجدیدپذیر، در حال حاضر دچار تنش آبی است، زیرا سهم سرانه منابع آب تجدیدپذیر آن حدود ۱۴۰۰ مترمکعب است. باید گفت ادامه این وضعیت منجر به ورشکستگی گسترده آب خواهد شد که نسل های آینده از آن به شدت آسیب خواهند دید.
در ایران، آب ممکن است از یک ماده طبیعی حیاتی برای زندگی به یک «ماده اجتماعی» تبدیل شود، زیرا به یک نقطه اختلاف قابل توجه بین مناطق و استانهای مختلف تبدیل میشود.
از جمله مهم ترین پیامدهای بحران آب، امواج بزرگ مهاجرت ناشی از کمبود آب است. این امر ناشی از یک سری نقل و انتقالات آب و برنامههای مدیریت منابع آب بود که منجر به خشک شدن حومهها، مردابها و رودخانهها شد. این مهم علاوه بر جابجایی اجباری جوامع روستایی از مناطق خود برای سدسازی است. بین سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۸، کمبود آب باعث شد ۶۴ درصد از کسانی که از روستاها مهاجرت کردهاند، مکانهای مبدا خود را ترک کنند. اکثریت کسانی که مهاجرت کردند از روستاها آواره شدند و در حلبی آبادها و زاغه های حاشیه شهرهای بزرگ یعنی تهران، اهواز، مشهد و اصفهان ساکن بودند.
از جمله مهمترین پیامدهای کمآبی در ایران، بحرانهای اجتماعی ناشی از پروژههای انتقال آب است. چنین پروژه هایی تضاد بین مناطقی که آب از آن برداشت می شود و مناطقی که آب به آن منتقل می شود را برطرف می کند. این امر اهمیت ویژه ای دارد زیرا تصمیم گیرندگان در ایران نسبت به پیامدهای اجتماعی پروژه های انتقال آب بی تفاوت هستند و تنها بر انگیزه های سیاسی و مهندسی تمرکز می کنند.
پروژههای مصرف آب ایران را تحت فشار قرار داده و کشور را به سمت کمبود آب سوق داده است زیرا آب مصرفی بیشتر از تولید شده است. از سوی دیگر، پروژه های صنعتی سازی واقعیت ایران را به عنوان کشوری فقیر از آب نادیده می گیرد. علاوه بر این، طرحهای انتقال آب باعث ایجاد موجهای مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک، افزایش بیکاری و ناآرامیهای متوالی شده است که احتمالاً در مناطق مختلف کشور افزایش خواهد یافت.
نظر شما