بازار، گروه استانها: تابلوی سبز رنگی سر و ته کنار جوی آب روی دو آجر قرار گرفته تا خشک شود دور آن را نوار شیرینی قرمزی به دو سمت درختان جوی آب کشیدهاند که مردم به آن دست نزنند یک تکه آهن فلزی کج و کوله به انتهای دو پایه تابلو جوش داده شده تا پاهای احتمالاً در خاک فر رفته تابلو را مقاومتر کند.
تابلو سر و ته است اما میتوان نوشتهاش را خواند که میگوید طرح مرغداری ۱۲ هزار قطعه جوجهریزی مجری… تأمین اعتبارات از تسهیلات بانک… نوشتاری با رنگ سفید براق روی زمینهای سبز تیره که بیشتر شبیه اثر هنری است تا تابلو؛ گوشه سمت چپ نوشتهها که با خط قلم ریز شکسته نستعلیقی نام و شماره تماس تابلو نویس نوشته شده تا شاید کسی که از آن دور و بر رد میشود و یا میخواهد مرغداری جدیدی احداث کند برای سفارش تابلویش به او زنگ بزند.
بوی هنر از لابلای تاریخ میآید
دو پله تا مغازه کشیده شده است از آن موزائیک هایی که کف خانه مادر بزرگهایمان بود چهارگوش با نهایتاً یک طرح ضربدری که آن زمان اوج ابتکار ساخت این خشتی ها بود! مغازه در نگاه اول بسیار شلوغ است گوشهای رنگها روی هم هستند، گوشهای دیگر میز بزرگی است که با زاویه ۱۵ درجه متمایل شده و آنقدر قلمو با آن تمیز کردهاند که خودش یک اثر هنری کوبیسم را به نمایش میگذارد تا میز زیردستی یک خطاط!
گرم است و دلیل آن هم سقف کوتاه مغازه و چراغ کوچکی است که رویش چای دم میکنند چراغ در این هوای دم کرده روشن است و زبانه میکشد همه جا بهم ریخته به نظر میرسد اما در عین بهم ریختگی نظمی عجیب دارد کمی که وارد مغازه میشوی و چشم به نور آن عادت میکند در مییابی که چقدر زیبایی لابلای آنها نهفته است. خطاط تمام موهایش را سفید کرده با عینکی که بندی بلند دور گردنش دارد خوش آمد میگوید صورت استخوانیاش به زردی میزند وقتی حرف میزند سیبک گلویش بالا و پایین میرود عرق کرده و میگوید چند لحظه صبر کنید تا بیایم…
خطاط تمام موهایش را سفید کرده با عینکی که بندی بلند دور گردنش دارد خوش آمد میگوید
در این فرصت کتابچهای را ورق می زنم که درباره هنر خطاطی است هنری که از قرنها قبل شغل و منصبی مهم بوده و در دوران مدرن نیز بیش از یک قرن شاهد ایجاد مغازههای تابلو نویسی بوده ایم که ارتزاق گروهی از مردم استان سمنان به آن وابسته بوده است. سید رضا حسینی که سالها است تابلو نویسی و خوش نویسی میکند با ما درباره این شغل تقریباً فراموش شده به گفتگو مینشیند.
*آیا مردم هنوز سراغ پارچه نویسی می آیند؟
دیگر مشتری نداریم زمانی همه کار میکردیم از خوش نویسی تا تابلو نویسی اما امروز همه چیز الکترونیکی شده و با دستگاه کاری را در عرض پنج دقیقه میکنند که من باید ۱۰ ساعت زمان صرف آن کنم در نتیجه باید به زودی همه مغازههایی که صرفاً تابلو سازی میکنند را تعطیل کرد.
باور نمیکنید اگر بگویم در هفته گذشته تنها همان یک تابلویی که بیرون درب قرار دادهام را سفارش گرفتهام و یک دفتر بله برون را نیز نوشتهام که ۲۰۰ هزار تومان بابتش پرداخت کردند و تمام! با خودم میگویم اگر مغازه متعلق به خودم نبود همین بعد از ظهر تعطیلش میکردم. از طرف دیگر دو شاگرد برای نستعلیق هم دارم که از آنها روی هم ماهی ۲۰۰ هزار تومان میگیرم برای چهار جلسه که در نتیجه در این گرانیها هیچی نمیشود.
مردم دیگر مانند سابق به هنر توجه ندارند زمانی حتی با ورود تابلوهای جدید و بنرهای کامپیوتری بسیاری بودند که زیبایی دست خط آدمی را ترجیح میدادند اما امروز دیگر از آنها هم خبری نیست متأسفانه همه بی صبر شدهاند و چند دقیقه به یک بنر فروشی که با احترام کامل، هیچ درکی از هنر ندارد مراجعه میکنند تا برایشان پارچه عرض تسلیت یا تبریک بنویسد در صورتی که همه چیز یک شکل شده و دیگر روح زیبایی و هنری ندارد.
*اعتقاد دارید مردم اقبالی به این شغل ندارند. چرا؟
دیگر مردم اقبالی به این شغل ندارند امروز اگر کسی خدایی ناکرده فوت کند یا بخواهد پارچه تبریکی را خریداری کند یک لحظه به مغازه های بنر فروشی مراجعه می کند طرح های از پیش اماده را می بیند و چند لحظه بعد همه چیز را به دست رایانه می سپارد و تمام! دیگر کسی به فکر اینکه این پارچه نوشته زیبایی داشته باشد یا نداشته باشد نیست فقط می خواهند رفع تکلیفی کرده باشند.
*درباره آسیب های شغلی نیز بگویید
متاسفانه شغل ما آسیب زیادی خورده است بسیاری از هم صنف های ما تعطیل کرده اند برای مثال من زمانی یک شاگرد ثابت و یک شاگرد نیز برای نصب تابلوهای نئون یا فلزی و … داشتم اما هر دویشان رفتند سراغ کارهای دیگر چرا که نمی توانستم درآمدی برایشان مهیا کنم در نتیجه بیکاری کارگران و حتی اساتید خوش نویسی استان اولین مشکلی است که در این شغل پدید آمده است.
دومین آسیبی که دیده ایم افزایش هزینه ها است امروز پارچه و رنگ و ابزار مورد استفاده در تابلو مانند فلز، قوطی، قلمو و … بسیار گران شده اند اما شگفت آور اینکه دستمزدها همان هایی است که ده سال است می گیریم با نهایتاً ۵۰ درصد افزایش که در قیاس با پنج هزار درصد گرانی های این ده سال اخیر هیچی نیست.
اگر مغازه متعلق به خودم نبود همین بعد از ظهر تعطیلش میکردم
برای مثال نوشتن یک پارچه با دست که پنج سال قبل ۲۵۰ هزار تومان بود امروز ۴۰۰ هزار تومان است در حالی که ۱۸۰ هزار تومان فقط هزینه می برد در واقع اگر علاقه به این هنر نباشد نمی توانیم اصلاً درب مغازه مان را بازنگهداریم به خصوص امثال ما که به سمت رایانه و بنر نوشته ها نرفته ایم نمی توانیم دیگر ادامه کار دهیم.
راهکارهای حمایت از شما چیست؟
به نظرم دستگاه های فرهنگی باید به ما به چشم هنرمند نگاه کنند و حداقل دستگاه های اجرایی را مکلف کنند که از ده بنری که به بیرون سفارش می دهند یکی را به هنرمندان خوش نویس قدیمی شهر سفارش دهند تا درب مغازه هایشان باز بماند.
از طرف دیگر ذوق هنری که در کار دست دیده می شود به هیچ وجه در بنرهای عجیب و غریب این روزها دیده نمی شود بنرهایی که مدام چهره شهر را زشت می کنند اما متاسفانه اقبالی از این موضوع وجود ندارد حتی ارشاد اسلامی و فرمانداری و … می توانند یک رویداد هنری به راه بیندازند تا هنر همکاران ما دوباره به جامعه عرضه و به نمایش گذاشته شود هرچند به اجرای هیچکدام از اینها امیدی نداریم.
چرا شما به سمت رایانه نرفتید؟
اصلاً کار ما چیز دیگری است ببنید داستان این است که تابلو نویسی و خطاطی با آن چیزی که تحت عنوان بنر نویسی می بینید تفاوت دارد هر دویشان مانند رانندگی هستند اما یکی با خودروی سنگین یکی با خودروی سبک یا در مثال دیگر می توان نجاری و ام دی اف را مثال زد فکر می کنید چند درصد از استاد های ام دی اف کاری ما در استان سمنان می توانند یک چهار پایه چوبی کامل را درست بسازند؟ اما متاسفانه هر دویشان نام نجاری دارند اما این کجا و آن کجا؟
به نظرم دستگاه های فرهنگی باید به ما به چشم هنرمند نگاه کنند و حداقل دستگاه های اجرایی را مکلف کنند که از ده بنری که به بیرون سفارش می دهند یکی را به هنرمندان خوش نویس قدیمی شهر سفارش دهند تا درب مغازه هایشان باز بماند
این هم همان است در واقع نجاری هنر است خوش نویسی و تابلو سازی هنر است و وقتی با رایانه همراه شد دیگر از هنر بودن می افتد و به تجارت بدل می شود یعنی از روح هنر خالی شده و به یک نوع تجارت بدل می شود ما اعتقاد داریم که این نوع تولیدات روح هنری ندارند در نتیجه سبب می شوند تا درب مغازه های هنرمندان تخته شود.
چطور ارتزاق می کنید؟
به دشواری شاید کسی باورش نشود اما ما همکاری داریم بعد از ۳۰ سال کارکردن مسافرکشی هم می کند اگر چند شاگرد، یکی دو تابلوی کارخانه و کارگاه و … نباشد واقعاً نمی توانیم ارتزاق کنیم ما هم مانند دیگران مشکلات عدیده ای داریم اما نگرانی بزرگتر من این است که این شغل فراموش شود.
شغلی که ۲۰۰ سال است که به صورت شغلی جدی به شهرهایمان رنگ و لعاب بخشیده و امروز متاسفانه در محاق فرورفته در حالی که ظرفیت عظیمی برای اشتغال جوانان ما محسوب می شود و رنگ و لعاب خوبی هم به شهرمان می دهد تا در روحیه مردم نیز موثر باشد اما حتی دستگاه های اجرایی به ما یک سفارش هم در ماه نمی دهند. امروز بسیاری از همکاران ما با دشواری زندگی می کنند همچنین باید گفت بسیاری هستند که توان خرید رنگ را هم ندارند و لذا باید دولت کمکی به این قشر کند.
نظر شما