تهمینه غمخوار؛ بازار: اصلاحات اقتصادی و دموکراتیک مورد هدف اردوغان در سال ۲۰۲۱ از دو منظر تعریف می شود: این دیپلماسی از یک سو با سرمایه گذاری های کلان در پروژه های نوین و ورود در بازی های بزرگ جسورانه در زمینه انرژی برای دستیابی به موقعیت برتر سیاسی و اقتصادی مد نظر وی تعریف و تبیین می شود و از بعد دیگر اظهارات رئیس جمهور در خصوص مذاکره و همکاری با هر کشورهایی نظیر اروپا، آمریکا، روسیه، چین و یا کشورهای دیگر در منطقه خاورمیانه که برای حاکمیت، حقوق، قوانین و ظرفیت های این کشور ارزش قائل هستند، نشانگر گشایش فصلی جدید و تا حدی سیاست آشتی جویانه در روابط خارجی با دیگر کشورها است.
بر اساس اعلام های پیشین اردوغان، این کشور همچنین در روند کنونی جهان که پاندمی کرونا به شوک اقتصادی و سیاسی فزاینده ای تبدیل شده، از نظر زیرساختی توسعه یافته و به لحاظ قدرت سیاسی و اقتصادی آماده است تا هم در عمل و هم میز مذاکره، فعالانه وارد شود.
بارزترین نمونه ای از استراتژی فعال ترکیه در درگیری قره باغ مشهود بود که تلاش کرد تا با استفاده از درگیری میان آذربایجان و ارمنستان و با تقویت ارتباط بیشتر با آذربایجان، به حیاط خلوت روسیه نفوذ کند و وضعیت خود را به عنوان یک بازیگر اصلی در قفقاز مستحکم نماید. علاوه بر آن، در منطقه مدیترانه شرقی، این کشور با همکاری های نظامی توانسته در مسیر استراتژی بزرگی قرار گیرد که به عنوان یک قدرت منطقه ای و حتی یک قدرت جهانی در حال ظهور شناسایی شود.
اردوغان انتظار دارد تا جهان پس از اتمام بیماری کووید-۱۹ سرشار از فرصت های جدیدی باشد که ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی ترکیه در یک قالب نو بتواند تعادل و توازن را در بسیاری از زمینه های سیاست خارجی ایجاد کند. اینگونه به نظر می رسد که رئیس جمهور ترکیه با گشودن و تمرکز بر فصلی جدید در سیاست خارجی ترکیه، قصد دارد تا با ایجاد فرصتهای سرمایه گذاری های اقتصادی و مرتبط ساختن سیاست های خارجی با منافع ملی کشور، به ایجاد و شکل گیری ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی کمک نماید.
در همین راستا و بر اساس اهمیت موضوع، خبرنگار بازار گفتگویی را با «دکتر رضا صولت»، کارشناس ارشد مسائل ترکیه در خصوص سیاست خارجی ترکیه و رویکرد این کشور در حوزه ترانزیت انرژی ترتیب داده که در ادامه می خوانیم:
* همانطور که می دانید ترکیه از مدتها پیش نقشه راه جدیدی را در رویکرد سیاست خارجی خود تعریف و تبیین کرده است. دیپلماسی ترکیه از یک سو با سرمایه گذاری های کلان در پروژه های نوین و ورود در بازی های بزرگ جسورانه در زمینه انرژی برای دستیابی به موقعیت برتر سیاسی و اقتصادی مد نظر رئیس جمهور این کشور تعریف و تبیین می شود و از سوی دیگر سیاست آشتی جویانه اردوغان در روابط خارجی با دیگر کشورها قابل طرح است. از دیدگاه جنابعالی، ترکیه در حال حاضر چه رویکردی را در سیاست خارجی خود در حوزه انرژی و ایفای نقش در مناطق مهمی چون قره باغ و مدیترانه شرقی اتخاذ کرده و در حال پیشروی است؟
در سیاست خارجی ترکیه یک مفهوم غالب در ایدئولوژی این کشور شکل گرفته به طوری که پس از کودتای نافرجام که رخ داد، یک تغییر ایدئولوژیک در تفکرات حزب حاکم عدالت و توسعه ایجاد شد و از الگوی ترکیب اسلام، دموکراسی و حقوق بشر که حزب عدالت و توسعه مروج آن بود. بعد از اتحاد جمهور که بین حزب عدالت و توسعه و حزب ملی گرا شکل گرفت، ما شاهد بودیم که در واقع بعد از کودتای نافرجام، یک دگرگونی در سیاست خارجی ترکیه رخ داد و آن هم این مسئله بود که ترک گرایی به مفهوم سیاست خارجی ترکیه اضافه تر شد و در واقع اتحاد جمهور در حال حاضر شکل کننده و تعیین کننده راهبرد سیاست خارجی این کشور است.
بیشتر از تاثیراتی که حزب عدالت و توسعه در متن ساختار سیاست داخلی و خارجی ترکیه تاثیر گذار باشد، حزب حرکت ملی هم اکنون تاثیر گذاری بیشتری دارد. اشخاصی مانند ترکیش و دولت باغچه لی نسبت به طیب اردوغان تاثیرگذارترند زیرا بافت داخلی ترکیه به شدت ترکیزه است یعنی منبع انرژی بخشی در ساختار سیاست خارجی این کشور را حزب حرکت ملی تشکیل می دهد و بیشتر متاثر از الگوهای ترکی است.
دکتر صولت: ترکیه جدید، حاصل یک تفکر ژئوپلیتیک نوین است که متاثر از اقتصاد بین الملل و تلفیقی از آن با مفهوم ناسیونالیسم ترکی است که اخیرا در ایدئولوژی این کشور شکل گرفته است
همچنین، نگاه ترکیه به مسائلی چون قره باغ، بالکان و حتی مدیترانه با اهمیت و ضرورت بخشی که اکنون شاهد هستیم که آذربایجان و قبرس شمالی در دستگاه سیاسی ترکیه پیدا کرده اند، هم اهمیت انرژی، هم اهمیت دیپلماسی و هم مفهوم قومیت در سیاست خارجی ترکیه افزایش یافت. این مسئله به خاطر تاثیرگذاری حزب ملی گرا بر دستگاه دیپلماسی ترکیه است. به طور کلی، بعد از کودتای نافرجام سیاست خارجی این کشور تحت تاثیر سه مفهوم است: یکی، ادغامی که در قالب اتحاد جمهور شکل گرفت. دوم، مسئله وطن آبی که طراح آن بیشتر نظامیان هستند و مورد حمایت قرار داده اند و مسئله سوم انرژی است. این سه مفهوم در سیاست خارجی ترکیه در راستای یکدیگر حرکت کرده و به شدت پشتیبان یکدیگر هستند.
با در نظر گرفتن و توجه به مفاهیمی مانند هاب انرژی، وطن آبی و ترمینال های انرژی، ترکیه اکنون به دنبال آن است که بتواند به طریقی در این مفاهیم که متاثر از ژئوپلیتیک جدید پس از سقوط صدام حسین است، خود را تعریف کند و بازسازی گفتمانی خود را در راستای اقتصاد بین الملل و انرژی بین الملل با توجه به اهمیت استانبول به عنوان چهار راه ژئوپلیتیکی دنیا دارد، خود را تبیین و تفسیر نماید
هنگامی که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسید، همه کارشناسان و تحلیلگران از مفهوم عثمانی گرایی یاد کرده و نام بردند، در حالی که من یک بار هم این مفهوم را به کار نبردم. من معتقد هستم که سیاست خارجی جدید ترکیه نامتاثر از عثمانی گرایی بلکه تحت تاثیر ژئوپلیتیک و اقتصاد بین الملل است. بنابراین، علاوه بر آن سه مفهوم که در شرایط کنونی تحت تاثیر پذیرترین انگاره در سیاست خارجی این کشور است، توجه بیشتر به محیط های دیگر مانند مدیترانه، قفقاز، آسیای مرکزی و آسیای غربی، تبیین کننده آن ژئوپلیتیک راهبردی است که سیاست خارجی ترکیه مدنظر قرار داده و ترکیه جدید، حاصل یک تفکر ژئوپلیتیک نوین است که متاثر از اقتصاد بین الملل و تلفیقی از آن با مفهوم ناسیونالیسم ترکی است که اخیرا در ایدئولوژی این کشور شکل گرفته است.
با در نظر گرفتن و توجه به مفاهیمی مانند هاب انرژی، وطن آبی و ترمینال های انرژی، ترکیه اکنون به دنبال آن است که بتواند به طریقی در این مفاهیم که متاثر از ژئوپلیتیک جدید پس از سقوط صدام حسین است، خود را تعریف کند و بازسازی گفتمانی خود را در راستای اقتصاد بین الملل و انرژی بین الملل با توجه به اهمیت استانبول به عنوان چهار راه ژئوپلیتیکی دنیا دارد، خود را تبیین و تفسیر نماید.
* به دنبال آتش بس و میانجیگری روسیه در روابط جمهوری آذربایجان و ارمنستان در سال گذشته، مفسران روسی اعلام کردند که مسکو به ترکیه اجازه داده است که نقش اساسی بین المللی در قفقاز جنوبی داشته باشد. آنچه توافق قره باغ را برای روسیه خطرناک می کند، احتمال از دست دادن قفقاز و حتی بیشتر است و روسیه دیگر متحد، حتی متحد فرضی ندارد. نظر شما در رابطه با این تفسیر چیست؟
من با کارشناسان روسی موافق نیستم. در واقع، این کارشناسان با بیان این مطالب در حقیقت تحلیل مضیق از مسئله داشته اند؛ یعنی یک بررسی مضیق روسی متاثر از سیاست خاص خارجی روسیه. نیازمندی روسیه در شرایط کنونی به ترکیه بیشتر از نیاز ترکها به روسها است. حلقه مفقوده در تعیین، تبیین و تفسیر حضور ترکیه در قره باغ شامل این موارد است: یکی اینکه ترکیه به مسئله قره باغ یک نگاه حیثیتی دارد. نکته دوم این است که در کنار این نگاه حیثیتی، ترکها معتقد هستند و نگاه دستگاه دیپلماسی ترکیه این است که در پشت طرح معامله قرن، در واقع حمایت آمریکا از اسرائیل مطرح است؛ یعنی آمریکا به دنبال این است که از این طریق بتواند اسرائیل را به هاب انرژی دنیا تبدیل کند.
ترکها معتقدند که هدف از تشکیل مجمع گاز منطقه مدیترانه شرقی این است که اسرائیل به هاب انرژی دنیا تبدیل خواهد شد. لذا، زمانی که اسرائیل به هاب انرژی تبدیل شود، روسیه از چرخه انتقال گاز و نفت دنیا حذف می شود. حال، با توجه به مباحث مطرح شده در خصوص خطوط لوله یک و دو روسیه و گازی که آلمان از روسیه در حال خریداری است، مشاهده می کنیم که هدف نهایی طرح معامله قرن این است که نفت و گاز کویت، عربستان، امارات، بحرین و عمان به سواحل اسرائیل در مدیترانه منتقل شود.
ترکها از این موضوع آگاهند و حتی هدف اصلی حضور آنها در لیبی، این بود که دنبال برهم زدن قواعد جغرافیایی این مسئله بودند و در واقع خطوط ارتباطی اسرائیل را با یونان قطع نمایند. هدف ترکیه، لیبی نبود بلکه ایجاد یک بازدارندگی در ژئوپلیتیک جغرافیایی بود که در منطقه مدیترانه در حال شکل گیری بود. با تعیین محدوده انحصاری_اقتصادی در لیبی و تصویب آن در مجلس ترکیه، یک خط موازی و منقطع در مقابل اسرائیل شکل گرفت و اتصال اسرائیل به یونان قطع شد. هدف ترکیه این بود با حضور خود در لیبی به این قاعده جغرافیایی پایان دهد. با توجه به اینکه ترکیه از چرخه کشورهای مجتمع گازی مدیترانه حذف شده بود و در قواعد بازی حضوری نداشت، در این خصوص به موفقیت رسید و این قطع ارتباط میان اسرائیل و یونان در مدیترانه رخ داد.
سیاست خارجی ترکیه در قره باغ متاثر از تحولات منطقه مدیترانه است، زیرا اگر ترکیه قصد داشت تا بر اساس منطق محاسباتی خود تفکر کند، زمانی که آن اتفاقات در قره باغ رخ داد، زمان مناسبی برای حضور ترکیه با توجه به اینکه شرایط لیبی و سوریه مشخص نشده بود و ترکیه در سودان، لبنان، یمن، قطر و عراق حضور داشت و هیچ کدام به نتیجه نرسیده بود، نبود
نظر من برخلاف دیدگاه کارشناسان روسی، این است که سیاست خارجی ترکیه در قره باغ متاثر از تحولات منطقه مدیترانه است، زیرا اگر ترکیه قصد داشت تا بر اساس منطق محاسباتی خود تفکر کند، زمانی که آن اتفاقات در قره باغ رخ داد، زمانی مناسبی برای حضور ترکیه با توجه به اینکه شرایط لیبی و سوریه مشخص نشده بود و ترکیه در سودان، لبتان، یمن، قطر و عراق حضور داشت و هیچ کدام به نتیجه نرسیده بود، نبود. بنابراین ریسک بالای حضور در قره باغ را پذیرفت و تنها کشوری بود که حمایت علنی و قاطع خود را از آذربایجان اعلام کرد. در خصوص حضور ترکیه در قفقاز دو مسئله مطرح است: خطوط نفت و گاز حذف شده روس ها به مدیترانه وصل می شود؛ یعنی اگر ترکیه بتواند ترمینال و هاب انرژی را از چنگ اسرائیل در آورد، اهمیت روسیه بیشتر می شود. حال، سوال این است که روسیه از کجا می خواهد به انرژی دنیا متصل شود؟ از اسرائیل که نمی تواند، زیرا راهی ندارد.
از طرفی ما شاهد هستیم که ولادیمیر پوتین و کرملین، بعد از حادثه سوخو خیلی حساسیت نشان نداد، زیرا بسیاری از حوادثی که در ترکیه شکل گرفت، در راستای بر هم زدن روابط روسیه و ترکیه رخ داد و خود روسها این گونه تحلیل می کنند که در خارج از ترکیه این مسائل اتفاق افتاده است.
زمانی که ترکیه به هاب انرژی تبدیل شود، به دلیل اینکه روسیه از طریق دریای سیاه با ترکیه هم مرز است، اهمیت خطوط لوله انرژی که از روسیه به ترکیه در حال انتقال است، هزار برابر می شود
زمانی که ترکیه به هاب انرژی تبدیل شود، به دلیل اینکه روسیه از طریق دریای سیاه با ترکیه هم مرز است، اهمیت خطوط لوله انرژی که از روسیه به ترکیه در حال انتقال است، هزار برابر می شود. ترکیه هم در تلاش است تا با استفاده از نفت و گاز روسیه، به هاب انرژی تبدیل شود. روسها و ترکها مشکلات هویتی فراوانی دارند یعنی یک تنفر تاریخی در طول تاریخ امپراطوری دو کشور شکل گرفته که هم اکنون شاهد این هستیم که علی رغم بدگمانی ها میان روابط دو کشور، منافع دو کشور ایجاب می کند که دو کشور به عنوان مکمل یکدیگر ایفای نقش نمایند.
اگر ترکیه با همکاری روسیه بتواند این معمای ژئوپلتیکی و مسئله خطوط انرژی در زنگزور و قره باغ را حل کند، خطوط انرژی از آسیای مرکزی و قفقاز به ترکیه شکل خواهد گرفت و پس از مدیترانه به اروپا منتقل می شود
با توجه به مسئله پروژه وطن آبی و هاب انرژی، استانبول به دنبال آن است که خود را به عنوان وطن آبی در دنیا تعریف کند، در حالی که اصطلاح بسیار نوینی است. ما در سیاست خارجی خود غافل از تحلیل و تبیین این مسئله هستیم که طرح وطن آبی را در پروژه های سیاست خارجی ترکیه تفسیر و تبیین نماییم. نکته مهم دیگر ترمینال انرژی است. روسیه هنوز محدوده منطقه انحصاری_اقتصادی سوریه را مشخص نکرده است در حالی که خود ترکیه نیز به دنبال آن است که تکلیف این ترمینال مشخص شود. از طرفی، روسها تکلیف خود را باید در مدیترانه بدانند و اینکه در رابطه با رقابت با هاب و ترمینال انرژی کدامیک از دو کشور یعنی ترکیه و روسیه موفق خواهند شد؟
ترمینال انرژی آینده خطوط انرژی را مشخص خواهد کرد که این خطوط انرژی را اعراب بر عهده گیرند یا آسیای مرکزی!
ترمینال انرژی آینده خطوط انرژی را مشخص خواهد کرد که این خطوط انرژی را اعراب بر عهده گیرند یا آسیای مرکزی! بنابراین، جنگ قره باغ هم باید در همین راستا تحلیل شود. به طور کلی پازلهای مختلفی مانند قره باغ، زنگزور و مدیترانه قابل مشاهده است.
از آن جایی که ترکیه از بلوک غرب است، شرق گرایی آن چندان قابل باور نیست. در واقع اسب تراوای غرب است در دل شرق! بنابراین، با توجه به نیازی که شرق در رابطه با خطوط انرژی اخیرا پیدا کرده به دل شرق زده و از این مسئله آگاه است که نیازمندی به هاب انرژی برای روسیه و چین و دیگر کشورها تا چه اندازه است.
ترکیه به این موضوع واقف است که اگر اسرائیل به هاب انرژی تبدیل شود شرق دچار چه ضرری خواهد شد
همچنین ترکیه به این موضوع واقف است که اگر اسرائیل به هاب انرژی تبدیل شود شرق دچار چه ضرری خواهد شد. بر همین اساس و آگاهی از این مسائل و درک تحولات ژئوپلیتیکی که در حال شکل گیری است، حضور در قره باغ را برای روسها دارای اهمیت ژئوپلیتیکی کرد. کارتهای بازی خود را با روسها بر روی میز قرار داد و سعی نمود که بر سر موضوع قره باغ، روسیه را برای همکاری ترغیب نماید زیرا شاهرگ اقتصادی آذربایجان، قره باغ است و خطوط انتقال انرژی ترکیه دچار خطر می شد.
از طرفی، اگر ترکیه با همکاری روسیه بتواند این معمای ژئوپلتیکی و مسئله خطوط انرژی در زنگزور و قره باغ را حل کند، خطوط انرژی از آسیای مرکزی و قفقاز به ترکیه شکل خواهد گرفت و پس از آن به مدیترانه و سپس به اروپا منتقل می شود، روسیه در قاعده جدید انرژی دنیا از ترکیه حمایت می کند زیرا آینده روسها این است که هاب انرژی در دستان ترکیه باشد.
ترجیح روسها و حضور در سوریه در راستای این معما است. روسیه سهم خود را از این ترمینال می خواهد و برد خود را در دستان ترکیه می بیند. در واقع، روسها با پازلهای مختلف مانند خطوط انرژی آذربایجان و گرجستان می توانند نفت و گاز خود را به ترکیه منتقل کنند و به اروپا برسانند. لذا، در قضیه قره باغ اینکه چه کشوری به کشور دیگر نیازمندتر است در کنار پازل ژئوپلیتیکی مدیترانه مسئله مهمی است.
نظر شما