تهمینه غمخوار؛ بازار: زمانی که مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید ایران حدود دو ماه پیش برگزار شد، عده ای از رسانه های خارجی انتخاب و حضور وی را نقطه امیدی برای ظهور ایرانی جدید توسط فردی محافظه کار اعلام کردند.
به دنبال شکست در توافق هسته ای ۲۰۱۵ تحت رهبری حسن روحانی، جمهوری اسلامی اعلام کرد که تغییراتی در سیاست خارجی ایران باید ایجاد شود.
عده ای از تحلیلگران مسائل بین الملل معتقدند که اگرچه مقامات ایرانی هنوز هم به موضوع برجام علاقه مند هستند، ابراهیم رئیسی به عنوان نماینده یک گفتمان مقاومتی، عقیده دارد ایران باید به جای تلاش برای لغو تحریم ها از طریق مذاکرات سیاسی، بر خنثی کردن اثر تحریم ها تمرکز کند.
بر همین اساس، نقطه کانونی این جهان بینی گسترش روابط با کشورهای غیر غربی است و آفریقا نقش محوری در این تلاش دارد. رئیس جمهور اظهار کرده است که تمام ظرفیت ها و پتانسیلهای ایران برای همکاری با کشورهای آفریقایی به طور جدی فعال خواهد شد. وی همچنین با تاکید بر اولویت توسعه روابط با قاره آفریقا در سیاست خارجی جمهوری اسلامی اعلام کرده که تهران توسعه همه جانبه روابط با کشورهای آفریقایی و از جمله گینه بیسائو را در راستای منافع متقابل پیگیری خواهد کرد.
حال در این میان، این سوال مطرح می شود که چرا آفریقا برای گفتمان مقاومت حائز اهمیت بوده و آیا این قاره آنقدر که تهران تصور می کند، از پتانسیلهای اقتصادی و سیاسی برای گسترش روابط برخوردار است یا خیر؟
ایران به عنوان محور مقاومت
در حالی که ایران از دیرباز به عنوان قدرت اصلی خاورمیانه شناخته شده است، در دوران جمهوری اسلامی، اخیراً به عنوان بخشی از به اصطلاح «محور مقاومت» نیز معروف است. این مفهوم بر اساس این اعتقاد ایجاد شده که شیعیان در طول تاریخ متحمل رنج های فراوان بوده اند و این مسئله که جمهوری اسلامی به عنوان دولت مقاومت باید در برابر قدرت های مسلط بازدارندگی ایجاد کند.
برخی از پژوهشگران مسائل منطقه بر این باورند که رهبر جمهوری اسلامی معمار این استراتژی است که هدف آن به چالش کشیدن وضعیت موجود در خاورمیانه است. از طرفی، مقامات ایرانی مقاومت را استراتژی متضاد در برابر ساختار ژئوپلیتیک روابط بین الملل می دانند و معتقدند این ساختار توسط ایالات متحده ساخته و تحمیل شده و تهدیدی برای جمهوری اسلامی است.
سیاست تغییر رژیم و دولت واشنگتن در دهه دو هزار در خاورمیانه و آسیای مرکزی، تهران را به ایجاد و تقویت «محور مقاومت» برای ایجاد عمق استراتژیک در خاورمیانه که در آن به عنوان اصلی ترین تهدید شناخته می شود، ترغیب کرد
سیاست تغییر رژیم و دولت واشنگتن در دهه دو هزار در خاورمیانه و آسیای مرکزی، تهران را به ایجاد و تقویت «محور مقاومت» برای ایجاد عمق استراتژیک در خاورمیانه که در آن به عنوان اصلی ترین تهدید شناخته می شود، ترغیب کرد.
با این حال، مدار ژئوپلیتیک ایران محدود به منطقه خود نیست، همانطور که رهبری جمهوری اسلامی در سخنرانی خود در میان فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اکتبر ۲۰۱۹ به صراحت بیان کرده است: این جغرافیای وسیع مقاومت را از دست ندهید و ما تنها نباید به مسائل منطقه خود اکتفا کنیم.
جهت گیری ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی بر دو ستون اصلی استوار است: اول، راهبرد نگاه به شرق که با امضای قراردادهای بلندمدت با قدرتهای کلیدی شرقی دنبال می شود ( نمونه آن توافقنامه ۲۵ ساله با چین و احتمالاً بهروز شدن موافقتنامه ۲۰ ساله ایران و روسیه) در جهت ایجاد بلوک با شرق در برابر تلاش های ایالات متحده برای پیدایش نظم جهانی تک قطبی.
دوم، جهان گرایی سوم با هدف افزایش نفوذ ایران در جنوب جهانی (آفریقا، آمریکای لاتین و کشورهای در حال توسعه آسیایی). هر دو ستون به منظور افزایش توانایی بازدارندگی کلی ایران در برابر تهدید تغییر رژیم طراحی شده اند.
تمرکز بر آفریقا؛ یکی از اهداف اصلی تهران
آنگونه که به نظر می رسد آفریقا به عنوان یکی از اهداف اصلی تهران تعیین شده، زیرا ایران می تواند نفوذ خود را فراتر از خاورمیانه گسترش دهد.
ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد (۱۳۸۵_۱۳۸۴) نقطه عطفی در تعامل ایران در این قاره بود، زیرا تهران به روابط خود با کشورهای آفریقایی، به ویژه کشورهای صحرای جنوبی، تعمق بخشید. اگرچه عرضه نفت ایران مهمترین برگه در دست احمدی نژاد بود، وی همچنین استراتژی «همکاری جنوب_جنوب» خود را در کشورهای آفریقایی با ایجاد زیرساخت هایی مانند بیمارستان ها، تأسیس شرکت ها و اعطای وام ارتقا داد.
این مسائل بخشی از یک تصویر گسترده تر بود که در آن محمود احمدی نژاد صدای مرکز قدرت در تهران شد و نظم غالب جهان را نه با اصرار بر تشنج زدایی بلکه با تاکید بر خنثی سازی تهدیدها از طریق تهدیدهای متقابل که به سیاست مقاومت تبدیل شد، رد کرد.
بر همین اساس، ایران در چندین کشور آفریقایی سرمایه گذاری کرد، در حالی که البته نتایج به دست آمده نتوانست انتظارات را برآورده کند زیرا با افزایش تنش بین ایران و غرب، اقتصاد ایران از تحریم های فلج کننده دولت باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا، به میزان قابل توجهی آسیب دید.
بنابراین، در سال ۲۰۱۳، هنگامی که حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور جدید انتخاب شد، سیاست خارجی ایران تمرکز خود را بر روی گفتگو با غرب متمرکز کرد تا تلاش برای پایان دادن به بن بست برنامه هسته ای ایران انجام شود.
لذا، این مسئله با مواضع سنتی به اصطلاح میانه روها که از مدت ها پیش خود را مدافع تنش زدایی با غرب معرفی می کردند، مطابقت داشت. سپس، با پیروزی ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری، دوره جدیدی در سیاست خارجی کشور آغاز شد و به نظر می رسد که دولت جدید بر اساس نقشه راه مقاومت که مقام معظم رهبری برای توانمندسازی جمهوری اسلامی تعیین کرده است، گام بردارد.
در این چارچوب احتمالاً دولت رئیسی، سیاست احمدی نژاد در آفریقا را البته با هدف کسب نتایج مطلوب احیا کرده، آن را به روز کرده و تقویت می کند تا شرایط متغیر در ایران و محیط بین المللی را منعکس کند. سه عامل اصلی در پس این تمرکز مجدد بر آفریقا در دوران ریاست جمهوری جدید قابل مشاهده است: جهان محدود به غرب نیست، دور زدن تحریم ها و گسترش جغرافیای مقاومت.
جهت گیری ژئوپلیتیک نگاه به شرق تهران و تلاش برای تقویت روابط با قدرت های آسیایی مانند چین، روسیه و هند توسط رهبری ایران به عنوان یک راه اصلی مقابله با فشارهای غرب در نظر گرفته شده است
ذکر این نکته لازم است که با وجود افزایش علاقه تهران به پرورش و تقویت روابط با جهان غیر غربی در دولت رئیسی، ریاست جمهوری وی اصول اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را که شامل رویارویی مدیریت شده با آمریکا و تمایل به احیای برجام به خاطر ثبات اقتصادی است، تغییر نمی دهد.
جهت گیری ژئوپلیتیک نگاه به شرق تهران و تلاش برای تقویت روابط با قدرت های آسیایی مانند چین، روسیه و هند توسط رهبری ایران به عنوان یک راه اصلی مقابله با فشارهای غرب در نظر گرفته شده است.
با این حال، سایر نقاط جهان به ویژه آفریقا و آمریکای لاتین نیز بخشی از این استراتژی ایران برای تقویت نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیک خود با تغییر تمرکز خود از غرب هستند. در واقع ایران تلاشهای خود را برای چرخش به کشورهای غیر غربی تشدید خواهد کرد در حالی که آفریقا بخش مهمی از این تلاش خواهد بود.
در حالی که ایالات متحده طی یک دهه، دو مرتبه ایران را از نظر اقتصادی هدف قرار داده است، ریاست رئیسی، به تهران این فرصت را می دهد تا منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود را از آنچه عمق استراتژیک آفریقایی آن است، دنبال کند
در ذهن مسئولان و مقامات ایرانی، گسترش روابط با کشورهای آفریقایی مبتنی بر جهان بینی واقع بینانه است و جمهوری اسلامی را قادر می سازد تا از منافع خود در برابر دشمنان منطقه ای و جهانی دفاع کند. در حالی که ایالات متحده طی یک دهه، دو مرتبه ایران را از نظر اقتصادی هدف قرار داده است، ریاست رئیسی، به تهران این فرصت را می دهد تا منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود را از آنچه عمق استراتژیک آفریقایی آن است، دنبال کند.
در واقع، مقامات ایرانی معتقدند آفریقا فرصتی برای تهران است تا نظم غالب جهانی را که جمهوری اسلامی آن را تهدیدی برای هویت و گفتمان خود می داند، رد کند. در دوران دولت احمدی نژاد، ایران سیاست آفریقایی مشابهی را دنبال کرد که نتایج خوبی به ست نیامد.
در آن زمان، کشورهای آفریقایی به دلیل فشارهای غرب، عربستان سعودی و امارات، تمایلی قوی برای گسترش روابط استراتژیک خود با ایران نشان ندادند. این موضوع، نشان دهنده شکاف بین پتانسیل واقعی آفریقا برای ایران و آنچه تهران تصور می کند، است.
دولت رئیسی باید جهت گیری آفریقایی را در سیاست خارجی خود ترویج کند تا مخاطبان بین المللی و به ویژه داخلی را متقاعد کند که تهران گزینه های دیگری دارد
با این وجود، دولت رئیسی باید جهت گیری آفریقایی را در سیاست خارجی خود ترویج کند تا مخاطبان بین المللی و به ویژه داخلی را متقاعد کند که تهران گزینه های دیگری دارد. این امر اهمیت یک جهان بینی را برجسته می کند که صرف نظر از پیامدها جهان منحصر به غرب نیست.
شانس دیگر برای دولت جدید احیای برجام خواهد بود. رئیسی تمایل خود نسبت به این توافق نشان داده و به نظر می رسد که تهران به ناچار به مذاکرات برجام برای کاهش فشارهای ایالات متحده نیاز خواهد داشت که به رئیس جمهور جدید اجازه می دهد سیاست خود را در قبال آفریقا دنبال کند.
در حالی که روحانی علاقمند به احیای این توافق به عنوان راهی برای بهبود روابط ایران با غرب بود، دولت رئیسی درصدد است تا از مزایای برجام برای سرمایه گذاری در کشورهای غیر غربی در جهت محافظت بیشتر از خود در برابر غرب استفاده کند.
نظر شما