بازار؛ گروه استانها: بسیاری از روستاهای خراسان رضوی که در این سالها با پدیده خشکسالی دستوپنجه نرم میکنند اما قابلیتها و پتانسیلهایی را در خود جایداده است که در صورت توجه به آن میتوان محصولاتی از آن استخراج کرد که در بازارهای خارجی مشتریان بسیاری دارد.
استفاده از هنر دستان بانوان خانهدار در روستاهای خراسان رضوی و همچنین استفاده از برخی ضایعات بیارزش مانند چوبهای باقیمانده از نجاری ها و یا سیم های بلاستفاده مفتولی مدلی موفق در این استان است که یکی از بانوان کارآفرین و خلاق توانسته از آن راهی برای توانمندسازی بانوان خودسرپرست ایجاد کرده و اسم و آوازه روستاهای گمنام این استان را تا خارج از کشور برجسته سازد.
خانم الهه صارمی، متولد ۱۳۵۸ ازجمله افراد موفق و با انگیزهای است که بنا بر اظهارات خودش با تمامی روستاهای اطراف محل سکونت خود و حتی نوار مرزی در ارتباط بوده و توانسته بانوان زیادی را جذب کارگاههای صنایعدستی خود کند.
در این رابطه ساعتی را با وی بهمنظور اقداماتی که برای توانمندسازی بانوان و ایجاد اشتغال در روستاهای خراسان رضوی انجام داده است به گفتوگو نشستیم.
* خانم صارمی از کجا شروع کردید؟
پس از اخذ لیسانس مدیریت بازرگانی کارم را در یک شرکت بازرگانی فرش آغاز کردم و لذا علاقه ام را در این رشته دیدم و از همین رو یک کارگاه کوچک با ۳ دار قالی و ۵ کارگر راهاندازی کردم و مشغول به کار شدم.
البته این کار را کمکم گسترش دادم تا اینکه نخستین کارگاه متمرکز فرش مشهد را در ۲۲ سال پیش دایر کردم.
* این کارگاه ۵ نفره الان به چند نفر رسیده است؟
تعداد خانمهایی که کار میکنند به ۸۰ نفر رسیده و اغلب آن ها را نیز خانمهای سرپرست خانوار یا بد سرپرست تشکیل می دهند البته با بازدیدهای زیادی که از مرکز ملی فرش و سایر مراکز داشتم سعی کردم تا این کار را به صورت حرفه ای دنبال کنم و افراد بیشتری را جذب کنیم.
* پس نخستین کارگاه راهاندازی شده را بافرش آغاز کردید؟
بله من ابتدا کارگاه فرش خود را در خواجه ربیع مشهد احداث کردم چون اکثر خانمها در این منطقه به دنبال اشتغال و کار بودند.
من کارشناسی ارشدم را در رشته فرش گرفتم و چون علاقه به صنایعدستی داشتم لذا مقطع دکترایم را در رشته پژوهش هنر و صنایعدستی ادامه دادم.
* ظاهراً شما روی روستاها و نیروی کار در این مناطق خیلی سرمایهگذاری کردید؟
از همان ابتدا علاوه بر تولید فرش به فکر گسترش صنایعدستی نیز بودم ازاینرو در ۱۵ روستای اطراف مشهد و تربت فعالیتم را آغاز کردم و با شناسایی تواناییهای مردم آن منطقه نسبت به آموزش رایگان اقدام و سپس در هر روستایی بسته به مزیتهایی که داشتند و نقاط قوتی که در آنها برجسته بود سرمایهگذاری کردیم.
* منظورتان از این نقاط قوت چیست؟
در هر منطقهای متناسب با روحیات و سبک زندگی لذا شاهد پدیدار شدن هنرهای متفاوتی هستیم از همین رو بر اساس توانمندیهای هر روستا برای آنها برنامهریزی داشتیم از همین رو در یک روستا سوزندوزی و فقط مختص سوزندوزی را انجام میدهیم.
بهطور مثال دریکی از روستاها به نام روستای «چشمه جوهر» محصولاتی چون رومیزی، روتختی و اینجور کارها انجام میشود.
چشمه جوهر در نزدیکی شهر تربتجام در خراسان رضوی واقعشده است و روستایی است که خانمها بسیار اندک از خانه خارج میشوند لذا همین موضوع به افسردگی آنها نیز دامن زده بود.
وقتی توانستیم در آن روستا برای بانوان خانهنشین هنر را تعریف و سفارش بدهیم لذا نهتنها به اقتصاد خانوادهشان کمک شد بلکه اتفاقات خوبی در زندگی این خانمها افتاد.
* برای چند نفر در این روستا ایجاد اشتغال شده است؟
در این روستا برای حدود ۴۰ نفر ایجاد اشتغال شده است و تمامی این خانم ها با تولیداتی مانند سوزن دوزی به اقتصاد خانواده خود کمک میکنند.
* پس فعالیت و تولیدات شما در صنایعدستی مانند تولیدات فرش و سوزندوزی است؟
نمیتوان گفت که فقط علاقهمند به تولید فرش و سوزندوزی هستیم بلکه ما در سایر روستاها توانستیم که با آموزش و همچنین امکانات حاضر در آن منطقه کالاهایی را تولید کنیم که جالبتوجه است.
بهطور مثال در روستای «کلات مروی» کار «دکوپاژ» را آموزش دادیم که با همان چیزهایی که خانمها در اختیار داشتند مثلاً با تیکههای چوب کوچک بتوانند وسایل تزئینی تولید کنند.
در این رابطه از نجاریها بهصورت رایگان چوبها را برای خانمها تحویل میگرفتیم تا با هنر دستان خود آن را به جاکلیدی و ساعتهای زیبا تبدیل کنند.
ما در این راستا به موضوع آموزش روستائیان توجه بسیاری داشتیم و حتی به این خانمها آموزش دادیم تا چگونه از وسایل کهنه فرزندان و هم چنین لوازم التحریر بدون مصرف دانش آموزان خود وسایل هنری و قابلفروش بسازند.
* داستان قالیهای چشمه گلی چیست؟
در روستای «چشمه گل» کار بافت را شروع کردیم و حالا به برند قالیبافی در دنیا تبدیل شده است با این حال در کشور خیلی به آن توجه نشده است اما در بحث صادرات که من کارها را که به آنطرف میفرستادم بیشتر آن را میشناسند یعنی خارج از ایران کارهای چشمه گلی را بیشتر میشناسند تا داخل ایران!
این روستا هم در نزدیک تربتجام است و کارشان بسیار عالی است و یک کارگاه متمرکز در آنجا دایر کردیم که البته کرونا موجب شد تا تغییر روش داده و لذا دارهای قالی را از کارگاه به خانههای شخصی منتقل کردیم.
ما در این روستا توانستیم تا خانمها را در شرایط کرونا نیز در خانه به کار مشغول کنیم و حتی آموزشهای دادهشده به این خانوادهها موجب شده تا امروز دخترها نیز در کنار مادران بیکار ننشسته و در کنار دار قالی نسبت به بافت پادری و یا کیفهای کوچک مردانه و زنانه مشغول شوند.
* آیا بهغیراز مواردی که گفتید بازهم روستایی هست که تولید جدیدی در آن راهاندازی کرده باشید؟
بله روستاهای بسیاری در این استان هستند که ما توانستیم با آموزش و راهاندازی کسبوکار به توانمندسازی آنها کمک کنیم.
بهطور مثال در روستای کنگ آباد یکسری ساکهای را تولید میکنیم که جنس آن از کاغذ است.برای اینکه به محیطزیست کمک کرده و به اشتغال و اقتصاد بانوان روستایی نیز توجه ای شده باشد تصمیم گرفتیم تا با استفاده از روزنامههای قدیمی و بلااستفاده آن را به کیفهای قابلحمل و سبک برای کارهای روزمره تبدیل کنیم.
* این ایده نتیجه داده است؟
بله .ما کاغذ و روزنامههای باطله را دریافت کرده و در این روستا آن را به ساک قابلحمل تبدیل میکنیم.
این ساکها معمولاً برای حمل کتاب یا وسایلی که سنگینی زیادی ندارند استفاده میشود.در حال حاضر در روستای کنگ آباد بعد فریمان برای افزون بر ۱۰ نفر از بانوان آنجا ایجاد اشتغال شده و به این حرفه مشغول هستند.
* آیا ضایعات دیگری هم هست که تبدیل به اثر هنری کرده باشید؟
در روستای «کلاته الله صمد» موفق شدیم تا کار تولید درختچههای «بونسای» باسیمهای مسی بلااستفاده را آموزش دهیم.
در این راستا درخت ژاپنی را که به شکل سیم است به بانوان روستا آموزش دادیم که در حال حاضر افزون بر ۴ نفر مشغول کار هستند و تولیدات زیبایی دارند.
* این محصولات تولیدی از چه کیفیتی برخوردار است و آیا استانداردهای لازم یک کار هنری را دارد؟
ما باوجوداینکه کار چوب را کمتر از یک سال در حال انجام دادن هستیم اما واقعیت این است که کاملاً بهصورت حرفهای آن را دنبال میکنیم.
برای تولیدات چوبی در چند روستای اطراف مشهد مشغول به کار هستیم که یکی نزدیک چناران و دیگری بعد از پلیسراه واقعشده است که برای حداقل ۱۵ نفر بهصورت حرفهای ایجاد اشتغال شده است.
* چه محصولاتی در این کارگاهها تولید میشود؟
محصولات حرفهای چون ظروف چوبی و ساعتهای دیواری بسیار زیبا و کارهای بسیار زیبا قاشق هدی چوبی با کندهکاری و کارهای زیبا که سه ماه مشغول به کار هستیم.
* اینطور که مشخص است رشتههای هنری شما در روستاها منحصر به یکی و دو رشته نیست؟
بله همانطور که عرض کردم ما در هر روستا مبتنی بر پایه توانمندیهای همان روستا سرمایهگذاری کردیم.بهطور مثال حصیربافی را نیز در یک سال شروع کردیم که حوزه شهر چناران یکی از بانوان شمالی که در مشهد زندگی میکردند آموزش حصیربافی را در دست گرفتند.
ما به این طریق آموزش به بانوان علاقهمند را آغاز کرده و آموزش دادیم که کارهای حصیر و زیرانداز حصیری را به چه شکلی انجام دهند.البته چوب یا ساقه اصلی را باید از شمال کشور تهیه کنیم و البته مشکلاتی هم در این زمینهداریم چون در این منطقه رطوبت بهاندازه شمال کشور زیاد نیست و لذا چوبها خشک و حالت شکنندگی پیدا میکنند.
* خوب پس این تنها رشته هنری است که منطبق با جغرافیای منطقه نیست!
ما برای حل این مشکل ساقه حصیر را از «قلعه گنج» کرمان که درختهای بنام «ورد» دارد تهیه میکنیم که هر۶ ماه برایمان میفرستند.چون آنجا منطقه گرمسیری است لذا این چوبها شکننده نمیشود و دارای کیفیت بالایی است.
* گرانی مواد اولیه چه تأثیراتی بر روند اشتغالزایی شما داشته است؟
در همه جلسات این موضوع را مطرح میکنم و با این موضوع درگیرم زیرا افزایش بیرویه مواد اولیه بخصوص مواد اولیه فرش دستباف قابلتحمل نیست.
این در حالی است که این مواد اولیه در کشور خودمان تولید میشود و معلوم نیست چرا با نرخ دلار افزایش مییابد برای ما هم جای تعجب دارد.
* این موضوع چه مشکلاتی برای شما به همراه داشته است؟
چون بافت فرش طولانیمدت است لذا وقتی برای صادرات سفارش میگیریم تنها قادر به افزایش ده درصدی هستیم نه ۳۰۰ برابری!
در بخشهای دیگر نیز با افزایش بیرویه مواد اولیه مواجه ایم ابتدای سال چوب روسی را کیلویی۴ میلیون تومان میخریدیم ولی در حال حاضر بیش از ده میلیون تومان باید پول بدهیم و لذا ما مجبوریم از سودمان کم کنیم.
متاسفانه ما آنقدر سرمایه در اختیار نداریم که مواد اولیه زیادی تهیه کنیم تا کمکم کارها را به بازار ارائه دهیم. من روستاهای محروم را برای کار انتخاب کردهام و عملاً تواناییمان محدود است و باید کمکی برای آنها باشیم و اگر خودمان به مشکل بخوریم به آنها هم نمیتوانیم کمک کنیم.
وسایل و مواد اولیه مورد کار بسیار گران شده است به طور مثال در بحث سوزندوزی متقال روسی را ۸ ماه پیش با عرض ۱۲۰متری ۴۵۰۰ خریداری میکردیم اما الآن با عرض ۹۰ آن را متری ۱۴هزار تومان متری خریداری میکنیم .
الآن خیلی از کالاها که بسیار زمانبر است لذا برخی از تولیدات مانند سوزندوزی رو کوسن را حذف کردیم چون صرف نمیکند و به قیمت واقعی نمیتوان فروخت.
* پس با این تفاسیر صادرات بی صادرات؟
وقتی ابریشم را پیش از این کیلویی۷۰۰ هزار تومان خریداری میکردیم اما یک ماه بعد به یکمیلیون تومان و ماه بعدی به دو میلیون رسید و هنوز هم این رشد تصاعدی ادامه دارد چگونه میتوان با این محصول گران تمامشده به صادرات فکر کرد؟
درواقع طی دو ماه با چندین برابر شدن قیمت مواجه ایم و این یکی از دلایلی است که ما نمیتوانیم قراردادهای خارجی ببندیم و در داخل ایران این قضیه ملموس و قابلدرکتر است .
با فرض با هزار مشکل و نگرانی قرارداد هم ببندیم آنقدر موانع بر سر راه ماست که نمیتوانیم صادرات داشته باشیم برای مثال صادر هم بشود گرفتن پول میسر نیست چون تبادل ارز انجام نمیشود.
* به نظر شما راهی برای حل مشکل هست؟
به اعتقاد من اگر نهاد اقتصاد مقاومتی با سفارت خانه ها لینک شوند و کسانی که ضمانت اجرایی کاردارند برای کشور مقابل تضمین بدهند که پشتیبانی لازم را اعمال می کنند و ما نیز مورد شناخت و قبولشان هم باشیم لذا میتوان این راه را تسهیل کرد.
حداقل برای بار اول که طرف خریدار ما در کشورهای دیگر به ما اطمینان پیدا کند و لذا لازم است تا به کسانی که کار میکنند و اشتغالزایی انجام میدهند درجهت برند سازی حمایتشان کنند.
* در حال حاضر این کارگاهها در چه وضعیتی هستند؟
متأسفانه صنایعدستی در حال حاضر یک صنایع ورشکسته در ایران محسوب میشود زیرا با شرایط فعلی فقط گردش کار انجام میدهند و عدهای بهسختی کار میکنند و عدهای هم که اصلاً تعطیل کردهاند.
متأسفانه برای فرش اگر صادراتی در کار نباشد لذا به رکود و تعطیلی کارگاهها میرسیم که در حال حاضر در همین وضعیت قرار داریم.
در داخل کشور مردم برای معیشتشان مشکلدارند و لذا فرش دستی گران تمام میشود و لذا بازار داخلی چندانی وجود ندارد.اگر حمایت دولت نباشد طی چند سال آینده فرشبافی وجود نخواهد داشت مگر تعدادی سرمایهدار در غیر این صورت تمام بنگاههای کوچک اقتصادی و خرد جمع میشوند که بخش زیادی هم جمع شدهاند.
درواقع یکی از کالاهای ارزآور فرش است که این بازار را هم در حال از دست دادن هستیم.
* آیا راهی برای سرپا نگاهداشتن فعلی این کارگاهها هست؟
به اعتقاد من مشکلات باید برای تولیدکنندهها رفع شود و یکی از همین مشکلات برای تولیدکنندهها مانعی به نام بانکها هستند.متأسفانه بانکها از هیچ دستگاهی حرفشنوی ندارند برای مثال نامهای داشتم که باید بخشودگی برایش اعمال بشود و وامش تسویه شود اما برای ۴۰ میلیون حسابهای آن فرد را مسدود کردند حتی اموالش را نیز توقیف کردهاند .
علیرغم نامه زدن بانک سرپرستی به بانک مربوطه اما هیچ همکاری انجام نمیدهند دولت باید نظارتی داشته باشد تولیدکننده هرلحظه با مشکلات زیادی مواجه است حداقل مشکلات را برایش چند برابر نکنند.
در سال ۷۹ و ۸۰ که من کارم را تازه شروع کرده بودم تعاونیهای شرکت فرش داشتیم که کیفیت خوبی داشتند و ما میتوانستیم از آنها خرید کنیم اما در حال حاضر قبول نمیکنند و اگر قبول کنند آنقدر کیفیت پشمها پایین است که نمیتوانیم کار نفیس از آن تولید کنیم و در بحث برند سازی نیز با تولیدکنندگان قابل برند شدن همراهی لازم را داشته باشند و حداقل در این وضعیت فعلی بتوانند باقی بمانند.
نظر شما