بازار؛ گروه بین الملل: «مایکل هیرش» اخیرا مقاله ای با عنوان «کجای رویکرد بایدن در برابر افغانستان درست بود و کجای آن به طرز خطرناکی اشتباه؟» به رشته تحریر درآورده که در سایت تحلیلی فارین پالیسی منتشر شده است. ترجمه متن مقاله در ادامه آمده است.
برداشت عمومی در واشنگتن این است که جو بایدن، در ارزیابی اش از افغانستان، به شکل فاجعه آمیزی گمراه بود بویژه هنگامی که کمتر از یک ماه پیش اعلام کرد که نیروهای دفاعی ارتش افغانستان با طالبان خواهد جنگید و احتمالا بر آن غلبه خواهد کرد. بدتر اینکه وی گفت: افغانستان در هیچ کجای تاریخش، هرگز یک کشور یکپارچه نبوده است.
اکنون که طالبان حتی به نسبت اواخر دهه ۱۹۹۰، کنترل بیشتری بر کشور دارند، به نظر می رسد که این ارزیابی بایدن هم، غلط از آب در می آید. اکنون افغانستان به بهای خون، یکپارچه می شود. همچنین به احتمال بالا، طالبان پشتون یک حاکمیت را مستقر خواهد کرد که بر غیرپشتون هایی همچون تاجیک ها و هزاره ها (دومین و سومین گروههای قومی بزرگ افغانستان) مسلط می شود.
اما در چشم اندازی راهبردی، بایدن اصولا درست می گوید که دلیلی نداشت که آمریکا، زمان بیشتری را در افغانستان بماند؛ دولت و نیروهای امنیتی افغانستان توخالی بودند و نمی توانستند بر پای خود بایستند و هرگونه مداخله بیشتر آمریکا هم شرایط نظامی صحنه را دگرگون نمی کرد و تنها یک امر ناگزیر را به تاخیر می انداخت. این همه تحلیل بایدن بود همانطور که روز دوشنبه در کاخ سفید گفت: ما همه گونه فرصتی را فراهم کردیم تا افغان ها، آینده شان را خودشان تعیین کنند. آنچه را که ما نمی توانستیم فراهم کنیم، اراده ای در آنها برای جنگیدن بر سر این آینده بود.
همین نکته را جیک سولیوان مشاور امنیت ملی هم روز دوشنبه به ان بی سی گفت: به رغم این واقعیت که ما بیست سال و دهها میلیارد دلار صرف کردیم تا بهترین تجهیزات، بهترین آموزش و بهترین ظرفیت را برای نیروهای دفاع ملی افغانستان فراهم کنیم، نتوانستیم به آنها اراده لازم را بدهیم.
هرچند منتقدان دولت کنونی آمریکا، غلبه طالبان بر افغانستان را یک ویتنام تازه برای جو بایدن می دانند اما پیروزی سریع طالبان می تواند برای بایدن کارآیی داشته و از نظر سیاسی به سود او باشد: در انتخابات میان دوره ای ۲۰۲۲ و ریاست جمهوری ۲۰۲۴، افغانستان دیگر در تیتر رسانه ها نیست بویژه اگر آمریکا و متحدانش و نیز سازمان ملل، موفق شوند چارچوبی به رفتار طالبان بدهند.
البته این برداشت عمومی هم وجود دارد که پیروزی سریع طالبان، یک ضربه سنگین بر وجهه بین المللی آمریکا در خارج است و متحدان آمریکا به روشنی نگران عقب نشینی گسترده آمریکا از مناطق بحرانی بویژه در خاورمیانه هستند اما سقوط سریع و حیرت آور کابل همچنین نشان می دهد که حمایت نظامی آمریکا تا چه اندازه تعیین کننده است. حتی یک حضور یا عدم حضور چندهزار نفره نیروهای آمریکایی هم می تواند تا این اندازه تفاوت ایجاد کند.
افغانستان همیشه یک مشکل ویژه دشوار بوده که جغرافیایش، سرنوشتن را بعنوان یک کشور غیرقابل تسخیر، دیکته میکند. همانطور که «لَری گودسان» استاد دانشگاه در کتاب جنگ های بی پایان افغانستان می نویسد: هندوکش و شاخه های آن، نه تنها تاکتیک های هجومی دشمنان افغانستان را محدود می کند بلکه همچنین پایگاههایی تقریبا دست نایافتنی برای عملیات گروههای چریکی رقیب فراهم می آورد. چه انگلستان قرن نوزدهم باشد و چه روسیه قرن بیستم، هیچ قدرت بزرگی قادر بر تسلط بر کوهستان های سر به فلک کشیده افغانستان و اقوام و قبایل و نژادهای پراکنده این کشور نیست.
کارشناسان ضدشورش دولت باراک اوباما بر این باور بودند که هرگز یک برنامه ملت سازی در افغانستان جواب نخواهد داد و به همین دلیل آنها به یک افغانستان نسبتا خوب راضی بودند که میانگینی از ثبات را داشته باشد و تروریست ها را طرد کند.
به هرحال، زمانی دراز می خواهد تا دولت بایدن از پیامد این خطاهای تاکتیکی بزرگ در افغانستان رها شود. حتی اگر غلبه طالبان بر کشور امری ناگزیر بود، اصرار وی بر عقب نشینی در غیاب طرح های اضطراری، آمریکا را در بدترین موقعیت ممکن قرار داد.
احتمالا اکنون، بایدن و تیم او، این واقعیت را درک می کنند و از آن درس می گیرند. بروس لیدل مشاور چهار رییس جمهوری آمریکا در زمینه خاورمیانه و جنوب آسیا می گوید: این اشتباه بود که بدون مشورت های گسترده با متحدان ناتو و دولت افغانستان، یک تصمیم مهم سیاست خارجی را اعلام کنیم. همچنین این اشتباه بود که در آغاز فصل جنگ در افغانستان و نه در پایان آن در زمستان که خود به خود حرکت طالبان را کُند می کرد، تن به یک عقب نشینی شتابزده بدهیم.
«جونا بلانک» که در زمان حضور بایدن در سنا، مشاور او در امور جنوب شرق آسیا بود، می گوید: مطمئن نیستم که غلبه طالبان بر افغانستان، یک امر ناگزیر بود اما آن طور که ما این کشور را ترک کردیم و ارتش افغانستان را غافلگیر ساختیم، و برای مثال آنطور که پایگاه هوایی بگرام را تخلیه کردیم، احتمالا تعادل اوضاع را بر هم زد.
اینگونه بود که به جای آنکه اتحادی میان ارتش افغانستان و رهبران جنگاور ضد طالبان شکل بگیرد، پیشروی طالبان همچون یک بهمن فرود آمد و نیروهای محلی که می توانستند در شرایط دیگری در برابر طالبان مقاومت کنند، زمین گیر شدند.
نظر شما