بازار، گروه استانها: دولت قبل مردم را به سمت بورس هدایت کرد تا در وهله اول نقدینگی دست مردم را جمع کند و دوم بتواند از واحدهای صنعتی که در بورس، ارتقای سرمایه پیدا میکنند، مالیات بهتری بگیرد و این یک بازی دو سر برد برای دولت بود.
کارشناسان اعتقاد دارند که اتفاقاً دولت بازی درستی را انجام داد اما در عمل و در اجرا نتوانست آن را به خوبی پیاده کند و دخالتهای سیاسی و قیمتگذاریهای دستوری و … از یک سو و سرشاخ شدن بانکها با بورس از سوی دیگر، بازار سرمایه گذاری بورسی کشور را به زمین زد تا جایی که هنوز بعد از نزدیک به دو سال این بازار نتوانسته قامت راست کند.
شرایط بورس در این یکسال و نیم اخیر چگونه بوده است؟ شرایط در آینده چه میشود؟ آیا بورس میتواند دوباره سرپا شود و بار دیگر سرمایههای مردمی به آن اعتماد میکنند؟ همه چیز درباره رصد بورس در گفتگو با مهدی عابدی کارشناس بورس و مسئول کارگزاری سهم آشنا شهرستان شاهرود به گفتگو نشستیم. این گفتگو با دلیل طولانی شدن به دو بخش تقسیم میشود که بخش نخست آن را امروز و بخش دوم آن را فردا مطالعه میکنید.
* دولت دو سال قبل فراخوانی را داد و همه را به بورس دعوت کرد آیا این کار درستی بود؟
این کار به خودی خود کار بدی نبود اینکه همه فرهنگ سهام داری را داشته باشند مقوله بدی نیست اما کسانی که مردم را ترغیب به حضور در بورس کردند به واسطه عدم حرفهای بودن اقشار مختلف میبایست سهام داران به سمت مجموعههای حرفهای مثل شرکتهای سبد گردان، شرکتهای سرمایه گذاری و … سوق میدادند اما این کار صورت نگرفت.
اینکه همه فرهنگ سهام داری را داشته باشند مقوله بدی نیست
در واقع حرف مسئولان درست بود اما در اجرا شدن نتوانستیم شاهد اتفاقات درستی باشیم. مشکل آن هم این بود که ساز و کار درستی برای بورس و ورود مردم تعریف نشده بود برای مثال میتوان سهام عدالت را نام برد که در ۱۵ سالی که از ایجاد آن گذشته، هنوز راهکاری برای آن پیدا نشده است در واقع مردم مجموعه سهامی دارند که به آنها داده شده اما نه میتوانند آن را بفروشند و نه تغییر بدهند.
در بحبوبه ای که بورس رشدی را تجربه میکرد و شتابی زیادی نیز گرفته بود، مردم به سمت بازار سرمایه گذاری هجوم آوردند و بدون اینکه اطلاع داشته باشند پولهای خود را آوردند و هر سهمی را میخریدند. در واقع فقط کافی بود که تنها نام سهام را در جایی مشاهده کنند و آن را میخریدند بدون اینکه به زیان دهی، سود دهی، ارزش واقعی سهام و … توجه شود.
* این چه اشکالی را پدید آورد؟
شرکتی در بورس وجود داشت که ارزش کلی آن ۵۰۰ میلیارد تومان بود اما سهام آن پنج هزار میلیارد تومان فروخته شد یعنی در واقع ده برابر کل ارزش شرکت، سهام فروخته شد. قانون بازار میگوید هر سهمی یک روز به ارزش ذاتی خودش باز میگردد، و لذا سهام شرکت مذکور بر جسب همین قانون ارزان شد و یک باره همه ضرر هنفگتی کردند.
امروز سهامی داریم که بعد از دو سال ۸۰ درصد ضرر دارند و این زیانها ممکن است حتی در بازههای زمانی دو، سه ساله هم باز نگردد مگر اینکه مردم بخواهند آن را برای بازههای زمانی ده ساله نگهدارند که شاید ده سال دیگر سهام به عددی برسد که روزگاری خریداری کرده اند.
شرکتی در بورس وجود داشت که ارزش کلی آن ۵۰۰ میلیارد تومان بود اما سهام آن پنج هزار میلیارد تومان فروخته شد
بورس مانند دیگر بازارهای سرمایه گذاری است شما اگر ملکی هم می خرید امکان دارد که ضرر کنید در نتیجه بورس هم باید افراد بدانند که ارزش واقعی یک سهام و یک شرکت چیست وگرنه ضرر میکنند لذا وقتی این آگاهیها وجود نداشت، مردم متضرر شدند.
* مهمترین ضرری که بورس از این هجوم مردم دید چه بود؟
مهمترین ضرر این بود که پول زیادی وارد بورس شد. در برهه یک ساله حدود ۴۷ میلیون کد بورسی صادر شد حال آنکه تا قبل از این کلاً دو تا سه میلیون نفر در بورس حضور داشتند لیکن مردم وارد بورس شدند اما همزمان با ریزشی در مردادماه ۹۹ رخ داد، اعتماد از بورس سلب شد
باید به یاد داشت که همیشه رشد میبایست در بازار منطقی باشد. اما مردم سهامی را میخریدند به امید اینکه یکباره سیر موشکی را طی کرده و بالا برود و یک شبه پول دار شوند اما این اتفاق رخ نداد زیرا رشد بازار منطقی نبود.
بُعد منطقی بازار سهام این است که بازار با یک شیب ملایم جلو برود لذا اگر مردم پولهایشان را به جای اینکه خودشان سهام بخرند به شرکتهای سبد گردان و سرمایه گذاری میدادند، پول هدر نمیرفت امروز اما به دلیل اینکه به این موضوع توجه نشد، پولهای مردم در واقع هدر رفته و اعتماد سهام داران به بورس تاحدی کم شده که ماهها است در بازار سرمایه فقط خروج پول را شاهد هستیم که پدیدهای بسیار بد است.
دیگر ضرر را شرکتها میکنند در واقع تمام پشتوانه شرکتها به خصوص شرکتهای کوچکتر و متوسط خصوصی به سهام داران است وقتی مردم سرمایههای خود را خارج میکنند، شرکتهای تولیدی ما هم تضعیف میشوند.
* عوامل این سقوط چیست؟
یکی از مهمترین دلایل آن این است که بانکها با کارگزاریها رقابت کردند در صورتی که در کشورهای دیگر این چنین نیست و هر کس کار خودش را انجام میدهد. بانکها وقتی دیدند که مردم پولهایشان را از بانکها خارج و روانه بورس کردند خودشان را در یک نگرانی دیدند در واقع بانکها نگذاشتند که کارگزاریها کار کنند و لذا سعی کردند تا با افزایش بهره بانکی نگذارند که مردم پولها را از بانکها خارج و روانه بورس کنند که این ضربه بزرگی به بازار سرمایه گذاری زد.
آمارها نشان میدهد که در سال گذشته ۳۳ درصد تورم به صورت میانگین رقم خورده است از سوی دیگر طلا هشت و مسکن ۲۵ درصد رشد کرد بانکها نیز متوسط ۱۸ درصد سود به سپردهها دادند در حالی که شاخص کل بورس دو درصد و شاخص هم وزن (برای شرکتهای کوچکتر) ۲۶ درصد کاهش یافت.
بانکها با کارگزاریها رقابت کردند در صورتی که در کشورهای دیگر این چنین نیست
به عبارت دیگر مردمی که سهام خریدند این کاهش بعلاوه نرخ تورم که رقمی حدود ۳۵ تا ۵۹ درصد میشود ضرر کردند به عبارت دیگر پول شان نصف شد و این بلایی است که رقابت با بورس بر سر مردم آورد. به عبارت دیگر کسانی که در بورس سپرده گذاری کردند نه تنها از تورم عقب شده بلکه ارزش پول خود را هم کاهش یافته دیده است لذا دیگر آن اعتماد اولیه را ندارند.
* نقش دولت را چه میبینید
یکی از ایرادات و اشکالات عدم ثبات در بورس است. بورسیها هر روز باید نگران و منتظر بودند که یک بخش نامه و یا نامه جدید صادر شود که ۹۵ درصد آنها هم به ضرر مردم میشد و ما انواع و اقسام نامهها و بازیها را داشتیم.
صالح آبادی که اکنون رئیس بانک مرکزی است، ۱۳ سال رئیس بورس بود که بدون در نظر گرفتن عملکرد خوب یا بد، حداقل شاهد ثبات در مدیریت بورس بودیم اما از ابتدای سال ۹۹ تا پایان آن فقط سه رئیس سازمان بورس عوض شد که آخرین آنها دهقان دهنوی بود که البته او هم در دولت رئیسی عوض شد عجیب اینکه هر کس هم میآمد یک تغییری میداد و تا زمانی که جا بیفتد زمانی را میبرد.
جالب اینکه دهقان دهنوی علی رغم اینکه اصلاً سابقه بورسی نداشت اتفاقاً از همه بهتر هم کار کرد و بازار تشنج نداشت و هر روز یک قانون عجیب و غریب وضع نکرد که فردا آن را عوض کند لذا مهمترین ایراد دولت این است که مدام رئیس سازمان بورس را عوض میکرد. دیگر اینکه قوانینی که وضع شد به ضرر اقتصاد کشور شد انتظار داشتیم از وقتی که رئیسی روی کار امد با توجه به شعارهایی که داد، تغییری رخ دهد اما نتوانسته آنطور که باید و شاید عملکرد درخشانی را نشان دهد.
* در واقع بانکها حاضر شدند که برای رقابت با بورس سود بانکی افزایش دهند و این خود به تورم دامن میزند
بله؛ البته به صورت کلی باید گفت سه نهاد اصلی بانک بیمه و بورس هستند امروز بانکها در واقع سردمدار هستند از سوی دیگر دولت وقتی میخواست کاری را صورت دهد در برهه از زمان دست در جیب بورس کرد.
هر چند تامین مالی از طریق بورس کار بدی نیست اینکه مردم را مشارکت بدهیم سرمایه گذاری کنند جلوه بدی ندارد و در همه جای دنیا نیز اتفاق میافتد اما اینکه پول گرفته شود اما صرف مسائل عمرانی و … نشود موضوع دیگری است از سوی دیگر بانکها از سوی دیگر قدرت دارند و کاری هم نمیتوان کرد!
نظر شما