۱۱ تیر ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۱
 تضاد در علم اقتصاد

تضاد در علم اقتصاد

تضادها در علم اقتصاد (اقتصاد کلان و اقتصاد سنجی) بسیار بیشتر از تضاد های اولیه است. محمد شهاب، در یادداشتی برای بازار به مهم‌ترین این تضادها پرداخته است.

محمدشهاب، بازارداده هایی که در اقتصاد سنجی انتخاب می شوند داده هایی هستند که ماهیت یک نمونه از جامعه را ندارند به طور مثال نقدینگی سالانه یا تورم سالانه یا چیز هایی شبیه به این، داده های مربوط به یک نمونه نمی باشند. بنابراین در روش حداقل مربعات معمولی(OLS ) چون داده ها از جنس داده های جامعه هستند می بایست نتیجه حداقل مربعات معمولی نیز، غیر تصادفی معرفی شود. به لحاظ ریاضی نیز متغیر OLS غیر تصادفی بود ولی اقتصاد سنجی از تساوی رابطه های ریاضی استفاده کرد و قبل از آنکه بیان کند OLS بدست آمده غیر تصادفی است، از طریق روابط ریاضی و نشان دادن روابط ریاضی، متغیر OLS را تصادفی معرفی کرد! به تبع مفاهیمی مانند اریب و نااریب خلق شد که در نهایت نقض فروض کلاسیک  مقدم بر نقد مدل رگرسیون شد به گونه ای که هر پژوهشگر از این به بعد امکان آن را پیدا کرد از اقتصاد سنجی برای نشان دادن رابطه بین هر متغیرهای مستقل و وابسته استفاده کند! علم اقتصاد در ادبیات اقتصاد سنجی،  مفهوم ریاضی را مقدم بر مفهوم اقتصادی قرار داد (ولو آنکه در غیر تصادفی بودن OLS نیز صحبت نکرده باشد).

در اقتصاد کلان، زمانی که دستمزد ها افزایش پیدا می کند(پس از افزایش قیمت ناشی از افزایش تقاضا ...) منحنی عرضه به بالا شیفت داده می شود. این شیفت دادن یک قرار داد در اقتصاد کلان بوده است ولی اقتصاد دانان کلان نباید بر اساس آن مفهوم ریاضی نموداری، قضاوت می کردند(چرا؟). تقاضای محصول نهایی افزایش یافته است و می گویند قیمت ها معادل آن افزایش یافته و سپس تولید افزایش می یابد. از افزایش دستمزد معادل افزایش قیمت سخن نمی شود و حال سخن از آن می شود که دستمزد ها معادل افزایش قیمت افزایش می یابد. بسیار خوب تعادل یا برابری هزینه نهایی با درآمد نهایی در جایی است که منطبق با افزایش تولید است و اگر شما انتقال قراردادی خود را مورد نظر و ملاک خود قرار بدهید به اشتباه بیان می کنید که تولید پس از افزایش تقاضای محصول نهایی در نهایت به سطح قبل خود باز می گردد!

مشاهده می کنید که علم اقتصاد مفاهیم قراردادی خود را مقدم به مفاهیم اقتصادی و حتی ریاضی می کند.   از مفهوم ریاضی نتیجه نمی گیرد! اول به نتیجه ای می رسد و بعد از مفهوم ریاضی که مطابق با خواسته او باشد استفاده می کند و اگر هم نمی توانست از مفهوم ریاضی استفاده کند به صورت نموداری خود را منطبق بر علم ریاضی قرار داده و این گونه تلقین به  آنچه می خواهد ، می کند. تلقینی که نه بر اساس یک قرارداد  بلکه بر اساس ریاضی است.

در ارتباط با مفهوم اقتصادی و مفهوم ریاضی: در اقتصاد سنجی مفهوم ریاضی مقدم بر مفهوم اقتصاد سنجی شد  در اقتصاد کلان قرارداد، مقدم بر مفهوم اقتصادی و مفهوم ریاضی(برابری هزینه نهایی با درآمد نهایی) شد.  در واقع می توان گفت قرار دادها در علم اقتصاد همه کاره هستند و مقدم به هر گونه مفهوم می باشند.

اما این تمام ماجرا نیس زیرا تضادها در علم اقتصاد (اقتصاد کلان و اقتصاد سنجی) بسیار بیشتر از تضاد های اولیه ای است که بیان شد:

در اقتصاد کلان، سیاست پولی در تفسیر اش به انحراف کشیده شد و تقاضای محصول نهایی جایگزین تقاضای مواد اولیه شد در حالیکه اقتصاد کلان اولین پیامد سیاست پولی را افزایش تقاضای سرمایه گذاران معرفی کرده بود ...

در اقتصاد سنجی تضاد های عجیب بر اساس آنچه خود اقتصاد سنجی از ارتباط نقض فروض کلاسیک با اصلاح شکل تابع رگرسیون، بیان کرده بود؛ دیده میشود. وقتی بر اساس   همبستگی، پیامد خودهمبستگی بیان نمی شود،   وقتی پیامد همبستگی بر اساس همان چارچوب فکری اقتصاد سنجی به درستی بیان نمی شود و حتی مجوز مدل هایی مانند ARDL داده می شود و غیره.

کد خبر: ۹۶٬۵۹۹

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha