امیرحسین عیدی؛ بازار: آموزش در ایام کرونا با مشکلات و معضلات شدیدی بخصوص در شهرهای کوچک و دورافتاده روبرو شده است. امکان استفاده از آموزشهای مجازی و کلاسهای مجازی که صورت میگیرد برای طبقات پایین جامعه امکان پذیر نیست. سید مجید حسینی از اساتید دانشگاه تهران حرفهای جالبی را در خصوص این مبحث با خبرنگار بازار مطرح کرد. آنچه در ادامه میخوانیم شرح گفتگوی وی میباشد.
* کمی برایمان از مشکلات دانشآموزان و دانشجویان در ایام کرونا بگویید
کرونا ۲ اثر خیلی جدی برایمان داشته است؛ یکی اینکه کیفیت آموزشی را که پایین بود، به شدت پایینتر کشیده است. دلیل اصلی آن این است که دانشجویان ما وقتی در رشتهای که دوست دارند قبول نمیشوند، دیگر برایشان فرق نمیکند که چه رشتهای را انتخاب کنند؛ پس به صورت خودکار نسبت به آموزش در آن رشته بیمیل هستند. در کلاسهای حضوری که ما دانشجویان را میدیدیم و به صورت مستقیم با آنها تعامل داشتیم، میل و رغبت نداشتند، حالا شما فکر کنید که یک کلاس مجازی بوجود آمده است که خیلی راحت میتوان در آن آنلاین شوید و بروید به کارهایتان برسید. دومین اثر کرونا این است که نابرابری را بسیار تشدید کرده است؛ خیلی از بچهها بودند که وقتی به دانشگاه تهران میآمدند دیگر پول نداشتند که به شهرشان برگردند.
الان که کرونا همه چیز را مجازی کرده است، این دانشجویان توان دسترسی و استفاده از بسیاری از ابزارها را ندارند. ضمن اینکه سیستمهای دانشگاه نیز بسیار خراب است و نمیتوان در آن بستر کار خاصی انجام داد. سرجمع افرادی که امکانات یا پول اینترنت ندارند، عملا دارند از تحصیل محروم میشوند؛ یعنی کرونا برای افراد ثروتمند آموزش مجازی بهتر و برای ندارها تحصیلات عالی را دور از دسترس میکند. روشن است که خدمات عمومی آموزشی مطابق با قانون اساسی بر عهده دولت است. دولت ایران هم از آموزش، هم از درمان و هم از کنترل مسکن سر باز میزند؛ زیرا یک دولت نئولیبرال است و هر لحظه هم که بحرانی در آموزش ایجاد میشود راهحل آن به نفع طبقات بالای جامعه است. این است که کرونا باعث تعمیق شده است و متأسفانه دولت هم هیچگونه مسئولیتی در برابر این اتفاق ندارد.
*یعنی شما میفرمایید که دولت در جای دیگری مثل بورس سرگرم است؟
دولت سرمایهداری اصولا مردم رقابتجو را دوست دارد؛ یعنی علاقه دارد ما عدهای گرگ والاستریت باشیم که برای بدست آوردن پول یکدیگر را بدریم. واقعیتش هم این است که این افراد یک مشت بره هستند که فکر میکنند گرگ والاستریت اند؛ همه افرادی که وارد بازار بورس شدند الان فهمیدند که گرگ والاستریت نیستند و همان بره هستند، بره ی گرگ اصلی. آن کسی که میخواهد از بورس تأمین بودجهاش کند، در تلاش برای تولید انسانهای رقابتجو و رویازده تولید میکند. یعنی این افراد بر سر قمار بورس با هم رقابت میکنند اما واقعیت این است که این افراد رویازده هستند.
دولت رویای پولدار شدن را برای کسانی میسازد که رقابت کنند و به رویای پولدار شدند برسند، اما مثل همیشه طبقات وابسته به دولت پولدار میشوند.
*کمی بحث را به سمت دانشآموزان ببریم. از شما مصاحبههای زیادی در رابطه با مخالفتهای شدیدتان در برابر کلاسهای کنکوری و آموزشی شنیدهایم. با وضع حال حاضر کنکور، آیا برای یک دانشآموز چه در داخل تهران و چه خارج از آن که میخواهد در کنکور شرکت کند، از لحاظ آموزشی، اجتماعی و حتی اقتصادی عدالت رعایت میشود؟
ما اگر فکر کنیم کنکور یک چیز جدا از نظام آموزشی است اشتباه کردهایم. کنکور یک نمادی از وضع نظام آموزشی است. پس نشان میدهد که وضع نظام آموزشی به چه صورت است. من برای شما مثالی میزنم که ببینید چقدر عادلانه است! در کنکور سراسری امسال حدود ۳۰۰ نفر از منطقه یک تهران رتبه زیر ۱۰۰۰ شدهاند. با بررسیهایی که ما انجام دادیم و محاسبه کردیم که افراد این منطقه چقدر برای کنکور پول خرج کردهاند، به رقم حدود ۴میلیارد تومان رسیدیم. یعنی یک سوم رتبههای زیر ۱۰۰۰ کنکور سراسری کشور، با ۴ میلیارد خرج کردن فقط از یک منطقه از تهران هستند. آیا این عادلانه است؟ همزمان با این اتفاق چند میلیون بچه اصلا درس نمیخوانند و مدرسه نمیروند.
حالا ما با یک سیستمی روبرو هستیم که در لحظهای که چند میلیون کودک بخاطر مدرسه نداشتن، آب نداشتن و پول نداشتن و... از تحصیل محروم هستند، در این لحظه مدرسه چند ده میلیونی در تهران اداره میکند و در همین لحظه برای عدهای سهمیه تعریف میکند. آخرین مصوبه وزارت علوم و بهداشت را در رابطه با سهمیه مشروط انتقال فرزندان هیئت علمی نگاه کنید؛ یعنی اگر فرزند من در زابل قبول شود و کف نمره معدل تهران را هم نیاورد، ما مشروط او را به تهران میآوریم. یعنی در همین لحظه که این نابرابری پول را اعمال میکند، مدارس غیر انتفاعی را افرایش می دهد و در لحظه ای که رئیس جمهور میگوید دانشآموز برای دولت ۴ میلیون تمام میشود و برای بخش خصوصی ۱ میلیون، یعنی رسما دولت بنگاه معاملات است و به افراد هم مثل ماشین و ملک نگاه میکند، در همین لحظه سهمیههای مختلف به کنکور اعمال میکند.
میشود این را عنوان کرد که کنکور ایران در دوره دولت اخیر تبدیل به نابرابرترین سیستم گزینش جهان شده است و دیگر از این بدتر نمیشود؛ زیرا تبعیض مالی، تبعیض فرهنگی و تبعیض علمی را باهم دارد. متأسفانه چیزی که من در این نظام آموزشی میبینم این است که این سیستم آموزشی ضدانقلاب است. زیرا مبنای انقلاب اسلامی عدالت و برابری بوده است اما الان مشخص شده است که یک عده برابرترند! شما زندگی مرحوم شهید رجایی را نگاه کنید و نگاهی هم به زندگی رئیس جمهور وقت که در منطقه ثارالله که از گرانترین مناطق تهران است زندگی میکند بیاندازید.
در دوران ایشان بچههای بلوچستان فاصله آموزشیشان با تهران ۵۷ برابر بیشتر شده است. یعنی لحظهای که آقای روحانی دولت را تحویل گرفته فاصله آموزشی بلوچستان با تهران ۴۰ برابر بوده است، الآن ۵۷ برابر بیشتر شده است که این موضوع تا قبل از گرانیهای دلار است! حالا بنظر شما این سیستم کنکور است که نابرابر است؟ نه اصلا اینطور نیست، نظام آموزشی ماست که نابرابر و ضدانقلاب است.
*آیا به این مجلس انقلابی میتوان امیدی داشت؟
من با جناب آقای فلاحیِ کمیسیون آموزش صحبت کردم. ایشان فرمودند که ما تازه ۶ ماه است که مسئولیت را پذیرفتهایم. ماهم قبول کردیم و گفتیم ۲ سال بعد از شما میپرسیم ببینیم آیا شما این میدان نئولیبرالیسم را عوض کردهاید؟ ما یک میدان داریم که نئولیبرال است و نه قوانین. در این میدان آموزشی هر تصمیمی که گرفته شود به ضرر طبقات پایین و به نفع طبقات بالاست. پس برای اینکه این میدان جمع شود اینکه کنکور جمع شود یا نشود الویت نیست، در ابتدا باید خصوصی آموزش جمع شود. به چه حقی نظام آموزش ایران ۵۰ هزار میلیارد از مردم پول گرفته است؟ ۱۰هزار میلیارد را موسسات کنکور گرفتهاند، ۱۰هزار میلیارد تومان مدارس دولتی، ۲۰ هزار میلیارد تومان را مدارس خصوصی و تا کلاسهای آموزش زبان هم تا جایی که توانستهاند از مردم پول گرفتهاند. ما وقتی ۸۹۰ کلاس زبان در سطح کشور داریم آیا زبان را در مدارس به درستی آموزش میدهند؟ این وضعیت نظام آموزشی ماست و باید ببینیم این مجلس میتواند کاری کند یا خیر!
* آیا تحصیلات و آموزش مافیا دارد و راه حل آن چیست؟
منطق دولت سرمایه مافیاست. وقتی بر سرمایه نظارت نمیشود همه جا را مافیایی میکند. الآن آشغالهای سر خیابانها هم مافیا دارد. مشکل این است وقتی دولت معاون اجرایی سرمایه است همه جا رهایش میکند. در بهداشت، در آموزش، در مسکن و خیلی از جاهای دیگر این سرمایه رها شده است. مگر در مسکن کم فاجعه پیش آمد؟ در دولت آقای روحانی قیمت مسکن ۵۳۳% افزایش پیدا کرده است. یعنی تهران اعیانی نشین شده و از قشر کارگر و کارمند پاکسازی شده است و کسی که توان پرداخت ۴ میلیون تومان اجاره را ندارد باید از تهران برود. بعد به نظر شما سرمایه کنترل میشود؟ وزیر مسکن دولت استعفا داده است و دلیل آن را اینگون عنوان کرده است که چون به صورت بازاری مسکن را اداره نمیکنید من استعفا دادم. یعنی این مقدار که بازاری کردید کم است و این بلایی که سر مردم آوردید کم است.
وقتی دولت در خدمت نهاد سرمایه است و آن را کنترل نمیکند، این مافیا ایجاد میشود. مافیا در ۲بخش است. یا با زور اسلحه که مثل سیسیل و ... است که در این حالت یعنی مافیا ارگانیک و طبیعی نیست. اما لحظهای که برای مثال موسسات کنکور از مدیرکل بخشنامه میگیرد که در مدارس باید آزمون آزمایش برگزار کند که تفنگ لازم ندارد، بخشنامه در اختیارش است. وقتی آموزش و پروش ابلاغ میکند که در مدارس باید آزمونهای آموزشی مختلف برگزار شود که احتیاج به تفنگ نیست. موسسات کنکوری هم با خیال راحت آن چیزی را که باید بفروشند میفروشند و آن چیز ترس است. ترس از کنکور را به دانشآموزان میفروشند. در تلویزیون ایران رویا میفروشند که شما پزشک میشوید.
من به برنامه تلویزیونی رفتهام و علیه موسسات کنکوری صحبت کردهام، در همان لحظه زیر برنامه من تبلیغ موسسات کنکوری پخش میشد. دولت یک میدانی درست کرده است و در این میدان به نفع سرمایهداری عمل میکند و وقتی سرمایهداری در دولت نفوذ کند، ما به آن مافیا میگوییم. راه حل آن تغییر میدان است. مثل همه کشورهایی که مسئله اصلیشان عدالت است، ما هم باید در آموزش مسئله اصلیمان عدالت باشد نه بازار. آموزش و درمان و سرپناه مردم محل کاسبی نیست. تا وقتی که این را نپذیریم و بخواهیم از سرطان مردم پول در بیاوریم، از مدرسه مردم پول دربیاریم اوضاع به همین صورت است. این افرادی که دارند از طریق آموزش پول در میآورند، سرمایهشان را از کشور خارج میکنند و به آلمان میفرستند. همین مافیای کنکور میلیونها دلار از کشور خارج کرده است و هیچکس رسیدگی نمیکند. در این فضا ما باید تنظیمات میدان را به نفع مردم تغییر دهیم و قوانین ما مشکلی ندارد.
متأسفانه تنظیم اصلی در آموزش ما خصوصیسازی است؛ یعنی هرچه را که میتوانید به مردم بفروشید. زبان، هنر و هرچیز که میتوانید بفروشید. حتی انتخاب رشته را هم به مردم میفروشند؛ یعنی پیش کسی میروید که از روی دفترچه انتخاب رشته برایتان میخواند و پولهای هنگفتی دریافت میکند. کجای آموزش مانده که خصوصیسازی نشده باشد؟ یک میدانی در حوزه آموزش فراهم شده است به عنوان میدان خصوصیسازی آموزش. تا زمانیکه این میدان جمع نشود هرکاری که انجام دهیم به ضرر افراد قشر پایین است.
* چرا قوه قضاییه به این مسائل مطرح شده ورود نمیکند؟
من فکر میکنم قوانینی که در کشور در مراجع قانون ساز مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس تصویب شده است به صورتی است که اصلا اجازه ورود قوه قضاییه را به این مسائل نمیدهد. برای مثال سال ۱۳۸۸ دیوان عدالت اداری کشور سهمیه انتقال فرزندان هیئت علمی را ابطال کرده است و عنوان کرده است که این سهمیه خلاف روح قانون اساسی ایران است. وزارت علوم این قانون را تصویب کرده است. ۲ ماه بعد دولت لایحه به شورای عالی انقلاب فرهنگی برده است و سهمیه دانشگاه آزاد و پیام نور و... تصویب کردهاند و دوباره به آن سهمیه هیئت علمی دادهاند.
قوه قضاییه کارش این است که بر اساس قانون با خاطیان برخورد کند، اما وقتی قانون به نفع فرد خاطی است قوه چه کار میتواند انجام دهد؟ یک قانونی وجود دارد که به نفع لیبرالیسم است و از قوه قضاییه هم کاری بر نمیآید. لیبرالیسم میدانی است که در آن فقط طبقات بالا میبرند. یعنی در ابتدا فساد کردهاند و بعد فساد را قانونی جلوه دادهاند و در مرحله بعد به مدد قانون طبقات پایین را سرکوب کرده است. این یعنی لیبرالیسم. این تعبیر حضرت امیرالمومنین (ع) است که میفرمایند: «نیست در غذا و ثروت ثروتمندان مگر قوت فقرا». این اسرافهایی که توسط این افراد انجام میشود نان همان بچهای است که هفته پیش داخل هوتک افتاد و فوت کرد.
فوکو از فیلسوفان پست مدرن اروپایی تعبیری از انقلاب ایران داشت و گفت ما در اروپا فکر میکردیم که عدالت را باید از قانون توقع داشت، اما انقلاب ایران اثبات کرد که باید قانون را از عدالت توقع داشت. انقلاب ایران آمده بود که قانون را بهم بزند تا از دل آن قانونی عدالت خواهانه بیرون بیاید. حالا ما در لحظهای هستیم که از قانون جز نابرابری توقع دیگری نمیتوانیم داشته باشیم. در سمت سیستان و بلوچستان به شهر میگویند ایران و به ما که به آنجا رفته بودیم میگفتند ایرانی؛ انگار که خودشان در این کشور زندگی نمیکردند. این تبعیض عمیق حاصل خود قانون و برنامه توسعه است. چه کسی گفته است که دولت ناکارآمد است؟ اتفاقا بسیار کارآمد است، در خصوصی سازی، در آزادسازی قیمت بنزین، آزادسازی قیمت نان، در یارانه زدایی و در هر عنوانی که بانک جهانی به ما اعمال کرده است، بسیار کارآمد است. در سال ۱۳۶۸ تعداد کارگران رسمی در کشور ۹۰درصد بوده است، در سال ۱۳۹۹ تعداد کارگران رسمی ۷درصد است. این کارآمدی نیست؟ در اجرای اهداف خودشان بسیار هم کارآمد هستند.
* دلیل ورود شما به بحثهایی مثل آموزش و عدالت در نظام آموزشی چه چیزی بوده است؟
من کارم علوم سیاسی است و جامعهشناسی سیاسی را به خوبی میفهمم. جامعهشناسی سیاسی به من میگوید که این جامعه در خطر است. خطرش هم این است که طبقات پایین جامعه در حال حذف شدن از چرخه مناسبات سیاسی هستند. حذف این افراد از چرخه مناسبات سیاسی معادل با فروپاشی است. بعنوان یک جامعهشناس سیاسی معتقدم اگر به سیاستهای عدالتخواهانه برنگردیم کشور خواهد پاشید. ممکن است فروپاشی سیاسی برای کشور انجام نشود اما فروپاشی اجتماعی آن قطعی است.
برای اینکه بتوانیم عادلانهتر رفتار کنیم ۳ رکن ییشتر وجود ندارد که فقط در ایران به این صورت نیست و در همهجای دنیا به همین منوال است؛ نقطه آغاز رقابتها برابر شود. اگر شما جامعهای ساختهاید که همگی گرگ وال استریت هستند حداقل همگی از یک نقطه شروع کنند. یکی از ته روستاهای بلوچستان شروع نکند یکی از بهترین مناطق تهران. برای اینکه بتوانند همه از یک نقطه شروع کنند ۳ رکن بیشتر وجود ندارد؛ آموزش، درمان و مسکن. من تلاشم در آموزش هیچ ربطی به آموزش ندارد و به اقتصاد سیاسی مربوط است. اقتصاد سیاسی به من میگوید اگر آموزش برابر نشود کشور برابر نخواهد شد. در حوزه درمان و مسکن هم به صورت است. این ۳ رکن مبنای تولید عدالت در کل جهان است. اقتصاد سیاسی به ما میگوید که برای آموزش باید جنگید. اگر آموزش برابر شود رقابتها از نقطه برابر شروع میشود و اگر رقابتها از نقطه برابر شروع شود امکان بالا آمدن طبقات پایین جامعه وجود دارد و وقتی این اتفاق بوجود بیاید، دموکراسی رخ خواهد داد.
نظر شما