علیرضا مبصر؛ گروه بورس: بازار سرمایه ایران در سال ۱۴۰۳، نهتنها از قافله رشد اقتصادی جا ماند، بلکه حتی در قیاس با دیگر بازارهای دارایی نیز عملکردی ناامیدکننده داشت. در شرایطی که قیمت ارز، طلا و سایر داراییها افزایش یافت، بازار سهام در رکودی عمیق فرو رفت؛ رکودی که بیش از آنکه حاصل عوامل بیرونی باشد، ریشه در سیاست گذاری های نادرست و عدم اعتماد به ساختار بازار داشت.
اما آیا سال ۱۴۰۴ میتواند نقطه بازگشت این روند باشد؟ آیا با کاهش ریسکهای سیستماتیک و بهبود انتظارات در سایه مذاکرات سیاسی، شاهد احیای بورس خواهیم بود؟ پاسخ به این پرسش را باید در دادهها و تجربهی سیاستگذاری سالهای اخیر جستوجو کرد.
بازار سهام حتی در تطابق با نرخ تورم و ارز نیز عقبنشینی کرده و نهتنها از رشد واقعی محروم بوده، بلکه حتی از رشد اسمی نیز جا مانده است. این یعنی بورس بهطور مطلق، و نه نسبی، وارد فاز رکود شده است
تحلیل داده محور از رکود بورس در سال ۱۴۰۳
مطابق با آمار رسمی منتشرشده، میانگین ارزش معاملات خرد روزانه بازار سهام در سال ۱۴۰۳ به رقم ۵٬۸۱۱ میلیارد تومان رسید. این رقم نسبت به سال قبل که ۶٬۸۸۵ میلیارد تومان بود، نشاندهنده کاهشی حدود ۱۶ درصدی است. این در حالی است که در همین مدت، میانگین قیمت دلار حدود ۳۰ درصد افزایش یافته؛ یعنی حتی اگر فقط اثر تورم و افزایش ارزش اسمی پول را در نظر بگیریم، باید انتظار رشد ارزش معاملات را داشت.
به بیان سادهتر، بازار سهام حتی در تطابق با نرخ تورم و ارز نیز عقبنشینی کرده و نهتنها از رشد واقعی محروم بوده، بلکه حتی از رشد اسمی نیز جا مانده است. این یعنی بورس بهطور مطلق، و نه نسبی، وارد فاز رکود شده است.
برای فهم دقیقتر این افول، کافیست به روند چندساله ارزش معاملات نگاهی بیندازیم:
سال مالی | میانگین ارزش معاملات روزانه (میلیارد تومان) | تغییر سالانه |
---|---|---|
۱۳۹۷ | ۶۱۸ | - |
۱۳۹۸ | ۲٬۵۸۰ | +۳۱۷٪ |
۱۳۹۹ | ۱۳٬۱۲۹ | +۴۰۷٪ |
۱۴۰۰ | ۴٬۷۴۹ | -۶۴٪ |
۱۴۰۱ | ۵٬۰۰۰ | +۵٪ |
۱۴۰۲ | ۶٬۸۸۵ | +۳۸٪ (اسمی) |
۱۴۰۳ | ۵٬۸۱۱ | -۱۶٪ (واقعی) |
در سال ۱۴۰۲، برخی تصور کردند که افزایش ارزش معاملات میتواند نشانهای از بازگشت رونق باشد؛ اما این تحلیل تنها در صورتی صادق بود که قیمت دلار ثابت میماند. در حالی که در همان سال، دلار حدود ۴۷ درصد رشد کرده بود، بنابراین افزایش عددی معاملات عملاً نشاندهنده رشد اسمی ناشی از تورم ارزی بود و نه بازگشت اعتماد سرمایهگذار. اما در سال ۱۴۰۳، وضعیت بغرنجتر شد.
نکته کلیدی این جدول آن است که بازار سرمایه ایران، پس از تجربهی رشد شگفتانگیز در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، بهجای تثبیت در یک مسیر رشد پایدار، وارد فاز فرسایشی و رکودی شده است
با وجود رشد ۶۲ درصدی نرخ دلار، ارزش معاملات نهتنها رشد نکرد، بلکه کاهش یافت. این یعنی فعالان بازار به جای درگیر شدن در خرید و فروش سهام، ترجیح دادند از بازار خارج شوند یا سرمایه خود را در حالت انتظار نگه دارند. بهعبارت دیگر، ۱۴۰۳ سال فرسایش، بیتحرکی و انجماد سرمایه بود. نقدینگی نهتنها وارد بازار سهام نشد، بلکه از آن خارج شد؛ پدیدهای که در شرایط تورمی میتواند بهنوعی فاجعه تعبیر شود.
سیاست گذاری اشتباه و سقوط اعتماد سرمایه گذار
سال ۱۴۰۳ را باید نقطه اوج شکست در سیاستگذاری بازار سرمایه نامید؛ سالی که در آن، بحران بیاعتمادی به ساختار بورس، بیش از هر عامل بیرونی یا سیاسی، مسئول عقبنشینی سرمایهگذار از بازار بود. تصمیمات غیرمنطقی و مداخلات گسترده در سازوکار بازار موجب شد تا مکانیزم طبیعی قیمتگذاری و عرضه و تقاضا، عملاً از کار بیفتد و بورس به عرصهای دستکاریشده و غیرقابلپیشبینی تبدیل شود. در طول این سال، سیاستگذار بهجای آنکه با اصلاح ساختاری، عمق و شفافیت بازار را افزایش دهد، در بزنگاههای حساس، به مداخلههایی از جنس محدودسازی دامنه نوسان، توقف معاملات در مقاطع بحرانی و دستورالعملهای خلقالساعه متوسل شد؛ اقداماتی که بهجای کاهش ریسک، بر اضطراب سرمایهگذاران افزود و محیط بازار را برای ورود نقدینگی جدید ناامنتر کرد. چنین رفتارهایی نهتنها نتوانست از افت شاخصها جلوگیری کند، بلکه مهمتر از آن، اعتماد عمومی به کارکرد بازار سرمایه را متزلزل ساخت.
تجربه سرمایهگذاران در بازار سهام در سال ۱۴۰۳، بیش از آنکه تجربهای مبتنی بر تحلیل یا محاسبه سود و زیان باشد، به نوعی تجربه امنیت روانی بدل شد؛ جایی که بازیگران خرد، نه در مواجهه با نوسانات بازار، بلکه در برابر رفتارهای پیشبینیناپذیر و غیرشفاف نهادهای سیاستگذار قرار گرفتند. در نتیجه، بخش مهمی از سرمایهگذاران حقیقی تصمیم گرفتند برای چهارمین سال پیاپی، عطای تالار شیشهای را به لقایش ببخشند و سرمایههای خود را به بازارهایی ببرند که دستکم منطق حاکم بر آنها، قابلپیشبینیتر باشد. در این میان، عدمهمراستایی میان سیاستهای ارزی، پولی و مالی کشور با ساختار بازار سرمایه نیز مزید بر علت شد. تضادهای آشکار میان سیاستهای کوتاهمدت دولت با منافع بلندمدت بازار سهام، این تصور را تقویت کرد که بورس نه محلی برای تأمین مالی شفاف و حمایت از تولید، بلکه بستری موقتی برای مدیریت روانی جامعه است؛ آنهم زمانی که سایر ابزارها از کار افتادهاند. این تصویر مخدوش از کارکرد بازار، باعث شد تا سرمایهگذار، بازار سرمایه را نه بهعنوان ابزار پوشش ریسک، بلکه بهعنوان یک زمین بازی دستکاریشده تلقی کند؛ زمینی که بازنده آن، همواره سهامدار خرد است. در چنین فضایی، سرمایهگذار حق دارد که از ورود یا ماندن در بازار اجتناب کند؛ چرا که اصل بنیادی حضور در بازار یعنی اعتماد به سازوکارها، در طول زمان از بین رفته است.
سقوط ارزش معاملات، کاهش سهم بازیگران حقیقی، و رشد بازارهای موازی، همه و همه نشانههایی روشن از این حقیقت هستند: بازار سرمایه در سال ۱۴۰۳ نه قربانی تحولات بینالمللی، بلکه اسیر مداخلات داخلی و بیثباتی سیاستگذاری بود؛ و تا زمانی که این رویکرد اصلاح نشود، بازگشت اعتماد نیز ممکن نخواهد بود
آیا سال ۱۴۰۴ میتواند آغاز بازگشت باشد؟
با ورود به سال ۱۴۰۴، نخستین نشانهها از تغییر فضای انتظارات در اقتصاد ایران به چشم میخورد. از سرگیری مذاکرات هستهای میان ایران و ایالات متحده، هرچند هنوز به نتیجه قطعی نینجامیده، اما تأثیر روانی خود را بر بازارها گذاشته است. تنها انتشار خبر آغاز این گفتگوها در فروردینماه کافی بود تا شاخصهای مالی کشور، بهویژه در بازار ارز، طلا و سهام، بهسرعت واکنش نشان دهند. در روز شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، قیمت دلار در بازار آزاد بیش از ۴.۶ درصد کاهش یافت و به ۹۶۳٬۹۵۰ تومان رسید. همزمان، سکه طلا با افت ۳.۵ درصدی همراه شد و شاخص کل بورس تهران نیز که پیش از این در وضعیت رخوت قرار داشت، حرکتی رو به رشد آغاز کرد.
این تحولات، اگرچه هنوز در مقیاسی محدود و مقطعیاند، اما حامل پیامی عمیق برای تحلیلگران و تصمیمگیران اقتصادی هستند: بازار سرمایه همچنان زنده است؛ اگرچه آسیبدیده، بیاعتماد و فرسوده، اما همچنان به «امید» واکنش نشان میدهد. همین واکنش سریع به گشایش احتمالی در سیاست خارجی، تأییدی است بر این واقعیت که یکی از ریشههای رکود مزمن بورس در سالهای اخیر، نه صرفاً ضعف عملکرد شرکتها یا عوامل تکنیکال، بلکه تسلط فضای ریسک سیستماتیک بر اقتصاد ایران بوده است.
در این میان، مرور تجربههای گذشته نیز ما را به این نتیجه میرساند که بورس ایران سابقهی واکنش مثبت به توافقات بینالمللی و بهبود روابط خارجی را در کارنامه دارد. در سال ۱۳۹۲، بلافاصله پس از اعلام توافق موقت ژنو، شاخص کل بورس تهران وارد فاز صعودی شد و در بازهای کوتاه، بازدهیهای قابلتوجهی به ثبت رساند. روند مشابهی نیز در سال ۱۳۹۴، همزمان با توافق برجام، تکرار شد. آنچه در هر دو مقطع مشترک بود، نه آغاز رشد اقتصادی، بلکه تغییر در فضای ذهنی و انتظاری سرمایهگذاران بود. بورس، مانند هر بازار مالی دیگری، پیش از آنکه به اتفاقات واکنش نشان دهد، به پیشبینی اتفاقات حساس است.
بر همین اساس، میتوان گفت که اگر روند مذاکرات سیاسی در سال ۱۴۰۴ ادامه پیدا کند و نشانههای رفع تحریمها تقویت شود، بازار سهام نیز ظرفیت بازگشت به مدار رشد را خواهد داشت. اما این «امکان» تنها زمانی به «واقعیت» تبدیل میشود که سیاستگذار نیز از فرصت خلقشده بهدرستی استفاده کند. تکرار سیاستهای سرکوبگرایانه، ادامه دستکاری در دامنه نوسان، فقدان شفافیت در اطلاعرسانی، و بیتوجهی به نهادسازیهای حمایتی، میتواند این فرصت تاریخی را بار دیگر به تهدیدی مزمن تبدیل کند.
واقعیت این است که فضای سیاسی ممکن است تغییر کند، اما اگر در جبهه داخلی، همچنان با همان نگاه قدیمی به بازار سرمایه رفتار شود، اعتماد سرمایهگذار بهسادگی بازنخواهد گشت. بازگشت بازار سهام، نه فقط نیازمند «توافق»، بلکه مستلزم اصلاح نگرش حکمرانی اقتصادی است. اگر این اصلاحات همزمان با کاهش ریسکهای سیستماتیک انجام شود، بورس میتواند دوباره به جایگاه اصلی خود، یعنی «قلب تأمین مالی اقتصاد ایران» بازگردد.
نظر شما