بازار؛ گروه بین الملل: رژیم صهیونیستی تنها ذینفع افول اعراب در اواخر قرن بیستم نبوده است. به نظر می رسید که ترکیه و ایران مایل به بهره برداری از این تحول بوده اند.
ترکیه شاهد به قدرت رسیدن رجب طیب اردوغان، رهبر کاریزماتیک حزب اسلامگرای حزب عدالت و توسعه بود. برخلاف دولت های قبلی ترکیه از زمان ایجاد جمهوری ترکیه در پی جنگ جهانی اول توسط مصطفی کمال آتاتورک، اردوغان جهان عرب و اسلام را به عنوان حوزه عمل ترجیحی برای آنکارا به جای عرصه اروپا می دید. او سعی کرد موقعیت ترکیه را در جهان عرب_سنی ارتقا دهد و در عین حال از قدرت گرفتن احزاب اسلامی که عمدتاً با اخوانالمسلمین مرتبط هستند، در بسیاری از کشورهای عربی استفاده کرد.
ایران نیز به نوبه خود از تغییرات رخ داده در خاورمیانه برای پیشبرد تلاش خود برای نفوذ منطقه ای یا حداقل ایجاد یک منطقه امنیتی از ارتفاعات ایران تا سواحل دریای مدیترانه بهره برد. این موارد به گذشته هم برمی گردد.
بهار عربی و پیامدهای آن
در زمستان ۲۰۱۰، اعتراضات در بسیاری از کشورهای عربی آغاز شد و منجر به فروپاشی برخی از رژیمهایی شد که دههها بر آنها حکومت میکردند. این اعتراضات که به انقلابهای «بهار عربی» معروف شدند، ثبات منطقهای را تضعیف کردند و به نظر میرسید که اعتبار نظام معاصر عربی مبتنی بر دولتهای سرزمینی را که از زمان جنگ جهانی اول وجود داشتهاند، زیر سوال ببرند. برای لحظهای به نظر میرسید که جهان عرب ردپای سایر بخشهای جهان، مانند اروپای شرقی یا آمریکای لاتین را دنبال میکند، جایی که جوانان ناآرام مسیر تغییر و حتی دموکراسیسازی را رهبری میکردند.
اما امید برای تغییر سریع با موج لیبرال_مترقی به رهبری معترضان جوان که با موج اسلامی که توسط نیروهای اسلام گرا در منطقه، عمدتاً جنبش های اخوان المسلمین حمل می شد، از بین رفت؛ اگرچه موفقیت آنها در حفظ قدرت جزئی و عمدتاً موقتی بود. تونس و مصر در پایان روز خود را در نقطه شروعی یافتند که در آستانه تحولات با بازگشت قدرت به نیروهای نظم قدیمی بودند: ارتش، نهادهای دولتی و نخبگان اجتماعی و سیاسی.
در مصر، ارتش در کودتای ژوئن ۲۰۱۳ به رهبری ژنرال عبدالفتاح سیسی قدرت را به دست آورد و قیس سعید رئیس جمهور تونس پارلمان را منحل کرد و در اوایل سال ۲۰۲۲ قدرت را به دست گرفت. از سوی دیگر، در لیبی و یمن، «بهار عربی» به فروپاشی نهادهای دولتی و وقوع جنگهای داخلی خونین منجر شد.
در تلاش برای جلوگیری از آنچه که ادعای استقرار نظامی تهران در سوریه و استفاده از خاک سوریه برای ارسال تسلیحات پیشرفته (مخصوصاً راکت ها و موشک های دوربرد) به حزب الله لبنان، رژیم صهیونیستی یک عملیات هوایی مداوم را آغاز کرد؛ در حالی که بیشتر اوقات از مسئولیت حملات خود خودداری می کند. در این چارچوب، نیروی هوایی اسرائیل به مبارزان شیعه مستقر در سوریه (گاهی نیروهای حزب الله و مستشاران ایران) حمله کرد و تلاش کرد علیه سامانههای پدافند هوایی، انبارهای تسلیحات و همچنین موشکها و پهپادهایی را که به زعم صهیونیستها، تهران به دنبال استقرار آنها در این کشور بود، برنامه هایی را اجرا کند.
طبق گزارشهای رسانهها، نیروی هوایی آنها به کاروانهای تسلیحاتی لبنان در حالی که هنوز در خاک عراق یا حتی _به ادعای آنها_ ایران بودند، حمله کرد، در حالی که موساد یک کمپین پنهانی مداوم برای کاهش سرعت تلاش تهران برای ادعای مطرح شده به عنوان دستیابی به تسلیحات هستهای تشکیل داد.
خرابکاریهای مکرر اسرائیل علیه ایران، در آن مقطع از سوی پادشاهیهای خلیجفارس به عنوان نمونهای موفق از نحوه برخورد با سایه تهدیدگر تهران، _بهویژه با توجه به بیمیلی آمریکا برای مقابله با ایران_ تلقی شده است
خرابکاریهای مکرر اسرائیل علیه ایران، در آن مقطع از سوی پادشاهیهای خلیجفارس به عنوان نمونهای موفق از نحوه برخورد با ادعای تهدیدگر تهران، _بهویژه با توجه به بیمیلی آمریکا برای مقابله با ایران_ تلقی شده است.
بنابراین، نگرانی در مورد قدرت فزاینده تهران به تشدید تماس های امنیتی و سیاسی مخفی بین اسرائیل و برخی از کشورهای خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی و امارات کمک کرد. این ارتباطات که در دهه ۱۹۹۰ ایجاد شد، در دهه ۲۰۱۰ شتاب بیشتری گرفت و شامل اشتراکگذاری اطلاعات و فروش تجهیزات نظامی و سیستمهای تسلیحاتی اسرائیل به پادشاهیهای خلیج فارس بود.
این روابط امنیتی و اطلاعاتی با همکاری پنهان سیاسی همراه بود. بنابراین، برای مثال، اسرائیل در پی ماجرای خاشقجی که محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان را در قتل این روزنامهنگار نقش داشت، سعی کرد به ریاض در مقابل واشنگتن کمک کند. به نوبه خود، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس از «معامله قرن» ترامپ برای صلح اسرائیل و فلسطین حمایت کردند و حتی تشکیلات خودگردان را تحت فشار قرار دادند تا مواضع خود را نرم کرده و با مذاکره درباره این توافق موافقت کند.
اسرائیل روابط اقتصادی خود را با همسایگان عرب خود به لطف کشف ذخایر گازی قابل توجه در آب های سرزمینی خود در دریای مدیترانه تشدید کرده است
این اتحاد منافع تا حد زیادی یادآور «ائتلاف پیرامونی» بود که اسرائیل در اواخر دهه ۱۹۵۰ به دنبال ایجاد آن با کشورهای غیر عرب خاورمیانه و آفریقا_اتیوپی، ترکیه و ایران_در مواجهه با ظهور قدرت جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر بود. اما، این بار اتحاد نیروها علیه قدرت یابی ایران و موج تروریسم که در منطقه عربی به وجود آمده بود، معطوف شد. اسرائیل همچنین روابط اقتصادی خود را با همسایگان عرب خود به لطف کشف ذخایر گازی قابل توجه در آب های سرزمینی خود در دریای مدیترانه تشدید کرده است.
در نتیجه، رژیم اسرائیل به تامینکننده گاز مصر و اردن تبدیل شد (که سهمیههای آب بیشتری را نیز از اسرائیل دریافت کرده است). تلاشهای اسرائیل برای استفاده از اکتشافات گازی برای پیشبرد روابط با ترکیه در ابتدا خوب پیش نرفت، اما در سال ۲۰۲۲ این دو تصمیم گرفتند روابط خود را عادی کرده و آنها را به مسیر اصلی بازگردانند. در همان زمان، اسرائیل توانست از ارتباط یونان و قبرس به عنوان کانالی ممکن برای صادرات گاز به اروپا استفاده کند.
صهیونیستها از ترکیه هم سوء استفاده کردند. ائتلاف راهبردی اسرائیل_یونان_قبرس که در سایه ترس متقابل توسعه طلبی ترکیه ایجاد شده بود، با مصر همراه شد که روابط آن با آنکارا به دلیل خشم اخوان المسلمین از سرنگونی دولت اخوان المسلمین و غیرقانونی شدن متعاقب آن سازمان تیره شد. در سپتامبر ۲۰۲۱، مجمع منطقهای گاز در قاهره توسط هفت دولت مدیترانهای تأسیس شد: مصر، رژیم اسرائیل، یونان، قبرس، اردن، ایتالیا، فرانسه و تشکیلات خودگردان فلسطین. این تحولات در پسزمینه حمایت بیسابقه دولت ترامپ از اسرائیل اتفاق افتاد، همانطور که به وضوح در دسامبر ۲۰۱۷ به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان پایتخت دولت ادعایی یهود و به رسمیت شناختن الحاق بلندیهای جولان توسط اسرائیل در مارس ۲۰۱۹ نشان داده شد.
تلاشهای منطقهای اسرائیل به آن امکان داده تا با تشدید روابط سیاسی و اقتصادی با پکن و دهلی نو، و ایجاد گفت وگوی راهبردی با مسکو بر سر عملیات نیروی هوایی ارتش، که تا قبل از تهاجم فوریه ۲۰۲۲ به اوکراین به تقویت اتحاد یونانی_قبرسی خود ادامه داد و روابط خود را با کشورهای اطراف مانند رومانی و بلغارستان که با آنها آموزش نظامی مشترک برگزار کرد و همچنین آذربایجان، اتیوپی و سودان جنوبی را در مسیر نقشه های خود ارتقا داد.
با وجود این تحولات، فرض غالب این بود که مسئله فلسطین برای روابط اسرائیل با جهان عرب باقی می ماند و در صورت عدم پیشرفت در این جبهه، همکاری مخفی امنیتی و سیاسی دولت یهود به تنهایی به عادی سازی و توافقات صلح ختم نمی شود. در واقع، با از دست دادن اعتماد اسرائیلیها به امکان صلح با فلسطینیها، دولتهای نتانیاهو که بر اسرائیل حکومت می کردند، در سالهای ۲۰۲۱-۲۰۰۹ تلاش کرد تا کنترل اسرائیل بر سرزمینهای کرانه باختری را که به تشکیلات خودگردان تسلیم نشده بود، حفظ کرده و از تشکیل یک کشور فلسطینی جلوگیری کند.
پیمان ابراهیم؛ آغازی جدید؟
آنهایی که انتظار داشتند روابط اسرائیل و اعراب به دلیل عدم پیشرفت در مسئله فلسطین و افزایش تنش بین اسرائیل و ایران در بن بست باقی بماند، خیلی زود ناامید شدند. در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، توافق نامه ابراهیم برای صلح و عادی سازی بین اسرائیل، امارات و بحرین در چمن کاخ سفید امضا شد. چند هفته بعد، مراکش و سودان به این توافقنامه پیوستند و روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کردند.
دولت ترامپ نقش مهمی در پیشبرد توافقها داشت و کسانی در واشنگتن بودند که مدعی شدند رئیسجمهور امریکا با ملاحظات داخلی، یعنی تمایل به گردآوری رأیدهندگان یهودی به سمت خود و همچنین کمک به نتانیاهو در مبارزات انتخاباتی اسرائیل، انگیزه داشت. به هر حال، کشورهای خلیج فارس به حمایت ایالات متحده در برابر ایران نیاز داشتند، در حالی که سودان به کمک و حمایت واشنگتن نیاز داشت و مراکش به رسمیت شناختن آمریکا از الحاق صحرای غربی به دست آورد.
اهمیت اصلی توافقنامه ابراهیم در این واقعیت نهفته است که انگیزه آنها بیشتر از آرزوی جلب رضایت واشنگتن، تمایل به صلح با اسرائیل بود
واشنگتن همچنین با انتقال اسرائیل از فرماندهی اروپایی به فرماندهی مسئول خاورمیانه و با آغاز و تشویق رزمایش های هوایی و دریایی مشترک با مشارکت، به تعمیق همکاری امنیتی بین اسرائیل و بسیاری از کشورهای عربی کمک کرد. در ژوئن ۲۰۲۲، نشست روسای ستاد ارتش عرب از جمله رئیس ستاد ارتش عربستان با حضور رئیس ستاد ارتش اسرائیل در شرم الشیخ برگزار شد. این نشست در ارتباط با بهبود توانایی هشدار و دفاع در برابر تهدیدات هوایی، به ویژه موشکها و پهپادها، از سوی رسانهها به تمایل دولت ترامپ برای ایجاد ناتو در خاورمیانه مرتبط شد.
اما، اهمیت اصلی توافقنامه ابراهیم در این واقعیت نهفته است که انگیزه آنها بیشتر از آرزوی جلب رضایت واشنگتن، تمایل به سازش با اسرائیل بود. کشورهای خلیج فارس همچنین ظاهرا متقاعد شده بودند که اسرائیل متحد قابل اعتمادی است؛ به ویژه با توجه به قصد اعلام شده واشنگتن برای منحرف کردن توجه استراتژیک خود از خاورمیانه به سایر نقاط جهان، در درجه اول خاور دور.
این موضوع البته قبل از شروع جنگ اوکراین بود که توجه آمریکا و اروپا را به اروپا معطوف کرد. علاوه بر این، در حالی که توافق نامه های صلح با مصر و اردن نقطه عطفی در روابط اعراب و اسرائیل بود، به پذیرش عمومی منجر نشد. در مقابل، امضاکنندگان توافقنامه ابراهیم آماده بودند تا روابط اقتصادی و حتی عادی سازی کامل روابط با اسرائیل، از جمله روابط مردمی از طریق ارتقای گردشگری، تجارت، و روابط فرهنگی را ارتقا دهند. اما نهایتا عملکرد صهیونیستها باعث شد توافقات سازش اردن هرگز انجام نشده است.
نظر شما