بازار؛ گروه بین الملل: در قرن بیست و یکم، قدرتهای میانی آسیا به طور فزایندهای آرزوهای جسورانهتر و قاطعتری برای ایفای نقشهای گستردهتر در سیاست بینالملل نشان داده اند. در این میان، همانند دیگر قدرتهای متوسط در سیاست جهانی، کشورهایی مانند اندونزی، آرزوها و چشماندازهای آشکار نظم بینالمللی را برای تعامل با قدرتهای بزرگ و شکل دادن به نظم بینالمللی بیان کردهاند. آنها همچنین با پذیرش تفکر تمدنی، گفتمانهای دموکراتیک و مفاهیم نقش متمایز، برای بهبود مشخصات بینالمللی خود و تعامل با قدرتهای بزرگ تلاش کرده اند.
با وجود این پیشرفتها در نقشها و مشخصات قدرتهای میانی آسیایی، مطالعه نظم بینالملل هنوز توجه قابل ملاحظه ای به دیدگاهها و تصورات آنها از چنین نظمی نشان نداده است. در عوض، مطالعه نظم بینالملل بر دو فرض متمرکز است: یکی این که نظم بینالمللی پس از جنگ سرد (نظم بینالمللی لیبرال) اساساً توسط ارزشها، هنجارها و نهادهای لیبرال شکل گرفته است، و دیگر اینکه ظهور قدرتهای غیرغربی_ به ویژه چین_می تواند چالش هایی را برای نظم بینالمللی لیبرال ایجاد کند.
این مفروضات_که اغلب دلالت بر این دارند که انتخاب دوگانه ای بین لیبرالیسم و رویزیونیسم در مورد نظم بین المللی وجود دارد_ این واقعیت را نادیده می گیرند که قدرت های متوسط، به ویژه در آسیا، همیشه با این دیدگاه دوتایی موافق نیستند، و نظم بین المللی را به عنوان یک نظام بین المللی منحصرا لیبرال نمی دانند. در حالی که چندین قدرت متوسط (مانند برزیل، اندونزی یا آفریقای جنوبی) این دیدگاه را دارند که ارزشهای لیبرال ویژگیهای مهم نظم بینالمللی کنونی هستند، آنها همچنین به حاکمیت دولت و عدم مداخله احترام میگذارند که با منافع داخلی و هویت ملی آنها مطابقت دارد.
هدف این گزارش تحلیل دیدگاههای قدرتهای متوسط آسیایی در رابطه با نظم بینالمللی معاصر با نگاهی به اندونزی است. اندونزی که به طور گسترده به عنوان یک قدرت متوسط «دموکراتیک» در حال ظهور تصور می شود، یک مطالعه موردی مهم از نظر قدرت های متوسط آسیایی ارائه می دهد. دولت اندونزی از ابتدای استقلال خود، دیدگاه مشخصی از نظم بین المللی برای تعامل با قدرت های بزرگ و بزرگ بیان کرده است.
از نظر تاریخی، اندونزی استعمارزدایی جهانی را از طریق کنفرانس باندونگ در سال ۱۹۵۵، که به عنوان کنفرانس آسیایی_آفریقایی نیز شناخته میشود، ترویج کرده است و نظم منطقهای را در جنوب شرق آسیا به عنوان یکی از اعضای مؤسس آسه آن حفظ کرده است
از نظر تاریخی، اندونزی استعمارزدایی جهانی را از طریق کنفرانس باندونگ در سال ۱۹۵۵، که به عنوان کنفرانس آسیایی_آفریقایی نیز شناخته میشود، ترویج کرده است و نظم منطقهای را در جنوب شرق آسیا به عنوان یکی از اعضای مؤسس انجمن کشورهای جنوب شرقی آسیا (آسه آن) حفظ کرده است. علاوه بر این، در ۲۰ سال گذشته، اندونزی با ایفای نقش پررنگ تر در سیاست های منطقهای و بینالمللی، علاوه بر ایفای هویت دموکراتیک نوظهور خود از طریق طرح هنجارهای دموکراتیک در تعاملات منطقهای و جهانی خود در حوزه سیاسی، به تدریج وجهه بینالمللی خود را بهبود بخشیده است.
در این جا ما به دنبال پاسخگویی به دو سؤال هستیم: اول، تصور اندونزی از نظم بینالمللی چیست و دوم، چگونه اندونزی در دو دهه گذشته با نظم لیبرال تعامل داشته است؟ در حالی که اندونزی مفاهیم در حال تکاملی از نظم بین المللی داشته است، به طور خاص تعامل اندونزی با نظم بینالمللی لیبرال تحت ریاست سوسیلو بامبانگ یودویونو (۲۰۱۴-۲۰۰۴) و جوکو ویدودو (اکنون-۲۰۱۴) مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
با انتخاب هر دوی آنها در دوره پس از اصلاحات دموکراتیک ۱۹۹۸، هر دو دموکراسی به عنوان دیدگاه های ترجیحی از نظم بین المللی تصور شده است. با این وجود، هر دو رئیس جمهور تفسیرهای متفاوتی از دموکراسی در سیاست جهانی بیان کرده اند. در حالی که یودویونو نظمی بینالمللی را متصور بود که فضایی را برای اندونزی فراهم میکند تا هویت خود را بهعنوان یک دموکراسی نوظهور و بطنی انجام دهد، ویدودو با تأکید بر تأثیرات دموکراسی از نظر ارائه توسعه عادلانه از نظم بینالمللی لیبرال انتقاد کرده است. این دیدگاهها، نمونهای از یک مفهوم آسیایی «دموکراتیک» از نظم بینالمللی را نشان میدهند که به جای عدم پذیرش، با نظم بینالمللی لیبرال درگیر است.
مبانی مفهوم اندونزی از نظم بین المللی
پایه و مبنای مفهوم نظم بین المللی از دید اندونزی را می توان در سخنرانی معروف هاتا در سال ۱۹۴۸ ردیابی کرد. هاتا یک چهره کلیدی و معمار روشنفکر سیاست خارجی اندونزی بود. سخنرانی او در سال ۱۹۴۸ و سایر نوشتههای او در دهه ۱۹۵۰، پایهای را برای اصل «مستقل و فعال» اندونزی گذاشت، که امروزه پابرجاست و در قانون ذکر شده است.
افزون بر این، هاتا بهطور مشهوری سیاست خارجی اندونزی را بهعنوان «پارو زدن بین دو صخره» تشریح کرد در حالی که درگیری های قدرت های بزرگ را به دقت هدایت می کند. به طور گستردهتر، هاتا استدلال کرد که اندونزی باید خودمختاری را در سیاست بینالملل تضمین کند در حالی که استقلال اندونزی برای به رسمیت شناختن بین المللی استقلال ضروری است. به این ترتیب، او می خواست که اندونزی نه تنها از موقعیت ژئوپلیتیکی خود به عنوان قرار گرفتن در منطقه سیاست قدرت های بزرگ بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آگاه باشد، بلکه همچنین از خدمت به منافع قدرت های بزرگ به جای منافع خود اجتناب کند.
اهمیت تأمین خودمختاری در میان سیاست قدرتهای بزرگ، هاتا را به مفهومسازی یک نظم بینالمللی ایدهآل برای دفاع از حاکمیت و عدم مداخله (بهویژه در برابر قدرتهای بزرگ) سوق داد تا اندونزی بتواند آزادانه اقدامات خود را تعیین و اهداف بینالمللی خود را دنبال کند
اهمیت تأمین خودمختاری در میان سیاست قدرتهای بزرگ، هاتا را به مفهومسازی یک نظم بینالمللی ایدهآل برای دفاع از حاکمیت و عدم مداخله (بهویژه در برابر قدرتهای بزرگ) سوق داد تا اندونزی بتواند آزادانه اقدامات خود را تعیین و اهداف بینالمللی خود را دنبال کند. بنابراین، حاکمیت و استقلال کامل به عنوان منبع اصلی نظم و صلح بینالمللی تلقی میشد. علاوه بر این، هاتا استدلال کرد که دفاع از حاکمیت به معنای دفاع از عدم مداخله نیز است، به گونهای که هیچ کشوری نمیتواند در سیاست داخلی دیگران مداخله کند. همزیستی در سیاست جهانی که به نوبه خود همه کشورها را قادر می سازد تا منافع ملی خود را دنبال کنند.
به گفته هاتا، اندونزی به دلیل ثروت ناشی از منابع طبیعی و استقلال اخیر خود از کشورهای استعماری، به صلح و همکاری نزدیک با سایر کشورها نیاز دارد. تلاش برای صلح و همکاری مستلزم همزیستی مسالمت آمیز است، که در آن دولت هایی با ایدئولوژی متفاوت، می توانند به راحتی در کنار این کشور به صورت مسالمت آمیز وجود داشته باشند،؛ مشروط بر اینکه یک شرط مطلق وجود داشته باشد و آن پرهیز از مداخله در امور داخلی دیگری است.
این فرمول عدم مداخله منجر به دومین عنصر در مفهوم اندونزی از نظم بینالملل یعنی برابری حاکمیتی میشود: این که همه کشورهای مستقل باید همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند. این اصل مستلزم پایبندی به قوانین بینالمللی است که در آن همه کشورها تابع قوانین یکسان هستند. در عمل، این موضوع به معنای پایان دادن به استعمار برای دستیابی به «عدالت اجتماعی در مقیاس بینالمللی» است.
بر اساس گفته های هاتا، اندونزی مایل به همسویی با بلوک های غرب و شوروی نبود و در عوض تمایل داشت به چارچوب سازمان ملل متحد برای حفظ صلح بین المللی پایبند باشد؛ یعنی صلح بین المللی از طریق امنیت جمعی و عدالت اجتماعی
در نهایت، هاتا معتقد بود که اندونزی باید از اصل چندجانبه گرایی، به ویژه چارچوب و سازوکارهای سازمان ملل متحد، در اداره نظم بین المللی حمایت کند. هاتا تصریح کرد که سازمان ملل، نقطه کانونی روابط خارجی اندونزی، به ویژه برای میانجیگری بزرگ است. او احساس میکرد که سازمان ملل متحد بسیاری از آرمانهایی را که کشورهای تازه استقلال یافته در سیاست بینالملل (مانند عدالت اجتماعی) بدون نیاز به انتخاب بین قدرتهای بزرگ از آنها دفاع میکنند، مجسم می کند.
بر اساس گفته های هاتا، اندونزی مایل به همسویی با بلوک های غرب و شوروی نبود و در عوض تمایل داشت به چارچوب سازمان ملل متحد برای حفظ صلح بین المللی پایبند باشد؛ یعنی صلح بین المللی از طریق امنیت جمعی و عدالت اجتماعی. دولت های متوالی اندونزی به این اصل چندجانبه، نه تنها با حمایت از سازمان ملل، بلکه با مشارکت در سایر اشکال همکاری چندجانبه در زندگی منطقه ای و بین المللی، پایبند بوده اند.
به طور خلاصه، هاتا سه مفهوم اساسی از نظم بینالملل، «یعنی حاکمیت، برابری و چندجانبهگرایی» را متصور شد. این مفهوم با تعریف هدلی بول از نظم بینالملل که بر حاکمیت دولت و همزیستی دولتها در جامعه بینالمللی تحت هنجارها و قواعد مشترک حقوق بینالملل تأکید میکند، مطابقت دارد.
تاکید هاتا بر چندجانبه گرایی نیز تا حدی با ادبیات موجود در مورد نظم لیبرال مطابقت دارد که اصول باز بودن، وضع قوانین و همکاری چندجانبه را که در فعالیت های مختلف ترویج دموکراسی، حمایت از حقوق بشر و جهانی سازی اقتصادی تجسم یافته است، برجسته می کند. جدای از اصول گسترده چندجانبه گرایی، هاتا اصول دموکراسی و حقوق بشر را نیز پذیرفت که هر دو بخشی از فلسفه ملی اندونزی هستند.
با این حال، او شکلی از نظم بینالمللی را رد کرد که اجازه میدهد ایدئولوژی خاصی از طریق اجبار بر کشورهای دیگر تحمیل شود.به عبارت دیگر، در حالی که هاتا از برخی عناصر کلیدی نظم بینالمللی لیبرال(چندجانبهگرایی، دموکراسی و حقوق بشر) حمایت میکرد، او تلاشها برای جهانیشدن آنها بهعنوان منبع واحد نظم و اجرای آنها در کشورهای دیگر که دارای ارزشهای متفاوت هستند را رد کرد.
اندونزی با تمایل به خودمختاری، امکان همسویی با قدرت های بزرگ_به ویژه ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی شوروی در دوران جنگ سرد_را رد کرده است، اما پذیرای هر گونه تعامل سازنده به روشی است که به نفع این کشور باشد
یکی از مفاهیم هاتا از نظم بین المللی، تعهد اندونزی به عدم تعهد است. اندونزی با تمایل به خودمختاری، امکان همسویی با قدرت های بزرگ_به ویژه ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی شوروی در دوران جنگ سرد_را رد کرده است، اما پذیرای هر گونه تعامل سازنده به روشی است که به نفع این کشور باشد. این سیاست عدم تعهد پیامد مهمی برای تعامل اندونزی با نظم لیبرال دارد. در حالی که اندونزی «دموکراسی داخلی» را در دوران یودویونو پذیرفت، از نظر ژئوپلیتیکی خود را با ایالات متحده همسو نکرد.
اندونزی، قدرت های بزرگ را به عنوان شرکای کلیدی درگیر کرده، اما هرگز نخواسته است که خودمختاری خود را قربانی کند و به همین دلیل سعی کرده خود را در فاصله مساوی از هر یک از قدرت های بزرگ نگه دارد
اندونزی نظم بین المللی را ترجیح می دهد در حالی که به این کشور اجازه می دهد تا هویت خود را بیان کند و از منافع خود محافظت، دفاع و آن را ارتقاء دهد. این موضوع بدان معناست که مفهوم اندونزی از نظم بینالمللی دارای عناصر اجرایی و مادی است. به این ترتیب، اندونزی، قدرت های بزرگ را به عنوان شرکای کلیدی درگیر کرده، اما هرگز نخواسته است که خودمختاری خود را قربانی کند و به همین دلیل سعی کرده خود را در فاصله مساوی از هر یک از قدرت های بزرگ نگه دارد.
یکی از ویژگیهای مهم آن خودمختاری، توانایی اندونزی برای «اجرا» و طرح هویت خود از طریق نهادهای چندجانبه مختلف است که تعامل آن را با شرکای کلیدی تسهیل کرده است. بنابراین، هر دو عنصر اجرایی و مادی، متقابلاً تقویت میشوند. به طور گسترده تر، این مفهوم از نظم بین المللی به عنوان افزایش دهنده خودمختاری، تجربه اندونزی را به عنوان یک کشور پسااستعماری که به دنبال توسعه اقتصادی و اولویت های مستقل سیاست خارجی است، منعکس کرده است_ویژگی مشترک سایر کشورهای پسااستعماری در آسیا، مانند هند و مالزی.
با وجود این، دولتهای متوالی اندونزی از اصول هاتا حمایت کرده اند، در حالی که به دنبال راهها و پلتفرمهای متفاوتی برای بیان آنها ناشی از ایدئولوژیهای سیاسی و اولویتهای سیاست خارجی، بوده اند.
پلتفرم چندجانبه به ابزار دیپلماتیک اندونزی برای از بین بردن استعمار در نهایت از طریق سازمان ملل تبدیل شد. از سوی دیگر، سوهارتو که در سال ۱۹۶۶ به قدرت رسید و تا زمان استعفای خود در سال ۱۹۹۸ حکومت کرد، نظم بین المللی را ترجیح داد که از ثبات ملی و منطقه ای محافظت کند. این اصول اندونزی را قادر ساخت تا رقابت قدرت های بزرگ را مدیریت کند و در نهایت نقش مهمی در میانجیگری بحران هند و چین ایفا نماید.
نظر شما