بازار؛ گروه بین الملل: سوبرامانیام جایشانکار وزیر امور خارجه هند در نشست هفته گذشته وزرای خارجه کشورهای بریکس در کیپ تاون افریقا اعلام کرد که گروه بریکس دیگر جایگزینی برای سایر انجمن های بین المللی نیست، بلکه سنگری برای سیاست جهانی است. به عبارت دیگر، بر اساس گفته او، بریکس دیگر یک «جایگزین» محسوب نمی شود، بلکه یک ویژگی تثبیت شده در چشم انداز جهانی است.
جایشانکار همچنین گفت: پیام اصلاحاتی که بریکس مظهر آن است باید در دنیای چندجانبه گرایی نفوذ کرده و اعضای بریکس قویاً از این اصلاحات حمایت خواهند کرد. بریکس نه تنها بیانگر جهان چندقطبی است، بلکه راه های متعدد و متنوعی برای رویارویی با چالش های بین المللی است. او اظهار داشت که گروه کشورهای بریکس به دنبال ایجاد معماری بین المللی عادلانه تر، فراگیرتر و بازتر با توسعه پایدار در هسته آن هستند، ضمن اینکه ایجاد زنجیرههای تامین انعطافپذیر و قابل اعتماد برای اطمینان از اینکه هیچکس عقب نمیماند، محوری است.
در حالی که اعضای پیشنهادی جدید بریکس، نهادی با تولید ناخالص داخلی ۳۰ درصد بزرگتر از ایالات متحده، بیش از ۵۰ درصد از جمعیت جهان و کنترل ۶۰ درصد از ذخایر گاز جهانی ایجاد خواهند کرد، وزرای بریکس پس از اجلاس خود بیانیه ای رسمی ارائه دادند؛ به طوری که وزیران تعهد خود را به تقویت چندجانبه گرایی و حمایت از حقوق بین الملل، از جمله اهداف و اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد به عنوان سنگ بنای ضروری آن، و نقش مرکزی این سازمان در یک سیستم بین المللی که در آن حاکمیت وجود دارد، تکرار کردند.
همچنین، دولت ها برای حفظ صلح و امنیت، پیشبرد توسعه پایدار، تضمین ترویج و حمایت از دموکراسی، حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همه، و ترویج همکاری بر اساس روحیه همبستگی، احترام متقابل، عدالت و برابری همکاری خواهند کرد.
بریکس؛ تقویت و اصلاح نظام چندجانبه
بریکس مخفف پنج اقتصاد ملی در حال ظهور و با اتحاد بین برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی همراه است. قبل از پیوستن آفریقای جنوبی به این گروه در سال ۲۰۱۰، این گروه بریک نامیده می شد و همه آن کشورها نیز عضو گروه ۲۰ بودند.
آنچه بریکس را بسیار قدرتمند می کند، این است که هر کدام از اعضای آن یکی از مهم ترین کشورهای منطقه بوده و از قدرت و نفوذ قابل توجهی در منطقه برخوردار هستند
آنچه بریکس را بسیار قدرتمند می کند، این است که هر کدام از اعضای آن یکی از مهم ترین کشورهای منطقه بوده و از قدرت و نفوذ قابل توجهی در منطقه برخوردار هستند. اصطلاح اتحاد قدرت های نوظهور برای کشورهای بریکس نیز به دلیل موقعیت قدرتمند آنها در درجه اول در منطقه خود و همچنین در سطح جهانی ابداع شد. همه کشورهای عضو به جز آفریقای جنوبی ده جمعیت بزرگ جهان را در خود جای داده اند.
افزون بر این، بریکس، اقتصادهای نوظهور بزرگ جهان را گرد هم آورده است. طبق آمار، در سال ۲۰۱۸ مجموع تولید ناخالص داخلی اسمی آنها بالغ بر ۱۸.۶ تریلیون دلار گزارش شده که حدود ۲۳.۲ درصد از تولید ناخالص جهانی محسوب می شود. مجموع تولید ناخالص داخلی نیز حدود ۴۰.۵۵ تریلیون دلار و آنها دارای ذخایر خارجی ترکیبی ۴.۴۶ تریلیون دلار بودند.
هدف اصلی ایجاد بریکس برقراری روابط چند جانبه نه تنها بین کشورهای عضو بلکه در سطح جهانی و ایجاد فضا و مکان بر اساس منافع متقابل، استراتژی برد_برد، برابری و عدم مداخله است
بر اساس گزارشهای منتشر شده در سال ۲۰۲۱، اعضای بریکس هنوز ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلی اسمی و بیش از ۱۸ درصد تجارت جهانی، ۳۰ درصد پوشش زمین و ۴ تریلیون دلار فارکس جهانی را در اختیار دارند. انتظار می رود رقم تولید ناخالص داخلی تا سال ۲۰۳۰ دو برابر شود و به ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی برسد. توسعه بریکس بلافاصله این روند را تسریع خواهد کرد. هدف اصلی ایجاد این گروه برقراری روابط چند جانبه نه تنها بین کشورهای عضو بلکه در سطح جهانی و ایجاد فضا و مکان بر اساس منافع متقابل، استراتژی برد_برد، برابری و عدم مداخله است.
سازمان منطقه ای جدید بریکس از همان ابتدا راه سازمانی جهانی را انتخاب کرد که پتانسیل شکل دهی و هدایت نظام جهانی را بر عهده دارد. آنها از سال ۲۰۰۹ اجلاس سالانه خود را برگزار کرده اند و آخرین اجلاس آنها در سال ۲۰۲۲ در پکن بوده است؛ ضمن اینکه اجلاس وزای خارجه آنها نیز در اوایل ماه جاری برگزاری شد.
زمانی که به دلایل نیاز به اصلاح چندجانبه گرایی نگاه می کنیم، شاهد ظهور کشورهای بریکس هستیم که باعث تغییر شدید به سمت چندقطبی شدن شده و فشار قابل توجهی بر نهادهای چندجانبه هژمونیک موجود وارد کرده است
در اجلاس سال ۲۰۲۱ در هند، تمرکز اصلی بر تقویت و اصلاح نظام چندجانبه بود. آنها بر ارزشهای مشترک صلح، آزادی، حاکمیت قانون، احترام به حقوق بشر و دموکراسی و همچنین بر یک نظام بینالمللی چندقطبی منصفانه، عادلانه، فراگیر و عادلانه، بر اساس منشور سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی تأکید کردند. آنها همچنین تمرکز خود را بر اهمیت برابری حاکمیتی همه کشورها، احترام متقابل به منافع و احترام به تمامیت ارضی قرار دادند.
در کنار این اهداف، یک هدف مهم حفظ تفاوت آنها با سایر سازمان های جهانی یا قدرت های هژمونیک است؛ ضمن اینکه تعهد خود را به مشارکت فعال در سازمان های بین المللی به منظور بهبود کارایی، روش های کاری و به طور کلی حکومت جهانی ابراز کردند. زمانی که به دلایل نیاز به اصلاح چندجانبه گرایی نگاه می کنیم، شاهد ظهور کشورهای بریکس هستیم که باعث تغییر شدید به سمت چندقطبی شدن شده و فشار قابل توجهی بر نهادهای چندجانبه هژمونیک موجود وارد کرده است.
هژمونی موجود در نهادهای چندجانبه ناشی از نمایندگیهای نابرابر کشورهای در حال توسعه است. در نتیجه، سیستم موجود از طریق تأثیر مشهود تغییرات آب و هوایی، همهگیری، ظهور پوپولیسم و تجارت جهانی در حال فروپاشی است. علاوه بر این، بحران مالی دهه ۲۰۰۰، جنگ های تجاری دوجانبه، اقدامات یکجانبه و احیای حمایت گرایی روند چندجانبه و درک عمومی از چندجانبه گرایی را تضعیف کرد. نمونه بارز آن رفتار یک جانبه قدرت های سلطه گر است.
علاوه بر این، همهگیری کووید-۱۹ عدم اطمینان سیستم چندجانبه موجود را افزایش داد. بزرگی این بیماری همه گیر نهادهای چندجانبه را تحت تأثیر قرار داد. از نظر اقتصادی، بن بست ادامه دار در سازمان تجارت جهانی نیز نشان دهنده دورنمای نامطمئن اقتصاد جهانی است. از منظر سیاسی، ظهور جناح راست پوپولیستی باعث از بین رفتن نمایندگی های دموکراتیک شد.
در همین راستا برخی از تحلیلگران معتقدند که تجزیه و تضعیف ساختار نهادی حکمرانی جهانی بخشی از فرآیند گستردهتر واژگونی یا جهانیزدایی است؛ ظهور پوپولیسم جناح راست و تغییرات ساختاری در توزیع جهانی قدرت. هژمونی نظام جهانی موجود، انتخابات ریاست جمهوری دونالد ترامپ و سیاست خارجی «اول آمریکا» او عناصر ساختار حکومت جهانی بودند که بحران چندجانبه گرایی را تقویت کردند.
در کنار سایر گرایشهای سیاسی گسترده، جهان شاهد افزایش نابرابری، بیثباتی و ناامنی بوده که احتمالاً باید با حکمرانی جهانی جلوگیری میشده است. در سال ۲۰۲۰، در طول همه گیری، خروج آمریکای ترامپ از سازمان بهداشت جهانی، سلطه چین را تقویت کرد. در سال ۲۰۱۹ نیز ایالات متحده از توافقنامه پاریس خارج شد.
این اقدامات ایالات متحده به عنوان یک هژمون، مسلماً پیامدهایی در پی داشت که باعث دور دوم تغییرات در موازنه قوا شد. حکمرانی نادرست جهانی، چندجانبه گرایی شکست خورده و انتخاب های محافظه کارانه تر سیاست خارجی، آغازگر دوره انتقال قدرت بوده است. در نهایت، همزمان با شیوع کووید-۱۹، نیاز به تغییر یا تقویت ساختار چندجانبه موجود و اشکال حکمرانی جهانی بیشتر نمایان شد. امروز، وضعیت کنونی نظام جهانی، مقدماتی را یادآوری می کند که والرشتاین نظریه پرداز معروف جهانی هنگام توضیح نظریه انشعاب خود به آن اشاره کرده بود.
نظر شما