تهمینه غمخوار؛ بازار: نظام بین الملل شاهد تغییرات ژئوپلیتیکی و فشار برای کاهش هژمونی قدرتهای بزرگ از جمله ایالات متحده است که همچنان برای برتری در نظام بین الملل تلاش می کند. با این حال، در طول دهه اول قرن بیست و یکم، معماری نظم جهانی قدیم تحت یک فرآیند دگرگونی قرار گرفت و در همین راستا، بازیگران نوظهوری برجسته شدند و مرحله جدیدی را ارتقاء دادند. بر همین اساس، کشورهای بریکس به عنوان کشورهای در حال توسعه می توانند پایه و اساس نظم نوین جهانی را تشکیل دهند و امکان احیای مجدد همکاری کشورهای جنوب جهانی وجود دارد.
ایده همکاری میان اقتصادهای نوظهور از جمله برزیل، روسیه، هند و چین منجر به تشکیل بلوک بریکس در سال ۲۰۰۱ شد و پس از آن، آفریقای جنوبی در سال ۲۰۱۰ به این گروه پیوست. بریکس به عنوان یک چارچوب همکاری دیپلماتیک و اقتصادی با هدف به چالش کشیدن نفوذ غرب در نظم اقتصادی جهانی ظهور کرد، در حالی که این گروه یک صندوق توسعه ای را برای تامین مالی پروژه های زیربنایی، حلقه مفقوده حیاتی در اقتصادهای نوظهور، راه اندازی نمود.
اما اکنون، با وضعیت ژئوپلیتیکی به شدت متفاوت از اوایل دهه ۲۰۰۰، مشخص نیست که آیا برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی به عنوان یک گروه به همکاری ادامه خواهند داد یا خیر؟ در حالی که جهان پایانی برای جنگ کرملین در اوکراین متصور نیست، اعضای بریکس اکنون باید در جهت تشکیل پایه و اساس نظمنوین جهانی، در رابطه با وظایف این سازمان تجدید نظر کنند.
بریکس و چالش های حاکمیت جهانی
محیط بینالمللی کنونی با افزایش رقابت و رویارویی قدرتهای بزرگ در دگرگونی طرحهای همگرایی فرامنطقهای و تهدیدهای جدید برای نظم امنیتی بینالمللی تعریف میشود. بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه به طور فزاینده ای نقش تعیین کننده ای در این روندها ایفا می کنند؛ به ویژه در همکاری رو به رشد بین بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه در قالب همکاری جنوب_جنوب.
از طرفی، سیستم سنتی حاکمیت جهانی در بحران به سر می برد که با تلاش های مکرر شکست خورده برای مدرن سازی سازمان تجارت جهانی و موسسات برتون وودز، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول قابل مشاهده است. در نتیجه، بین نقش واقعی بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه در سیستم جهانی و توانایی آنها برای مشارکت در فرآیندهای تصمیم گیری موسسات جهانی شکاف گسترده ای وجود دارد.
اقتصاد این کشورها در دهه های گذشته رشد کرده است. با این حال، از آنجایی که سیستم جهانی موجود عمدتاً بدون تغییر باقی مانده، صدای سیاسی آنها محدود است. بر همین اساس، برخی از تحلیلگران اینگونه استدلال می کنند که بروز بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه با روندی به سمت تکه تکه شدن حاکمیت اقتصاد جهانی همراه است. این چارچوب به طور فزاینده ای بین خوشه های عمدتاً بین دولتی همکاری با مجموعه هایی از الگوهای رفتاری و شیوه هایی تقسیم می شود که در خطوط مختلف از جمله همکاری در مقابل رقابت و ادغام در مقابل فروپاشی با یکدیگر در تضاد هستند.
اواخر دهه ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ با ظهور مجموعههای جدید از قدرتهای نوظهور و تلاشها برای تقویت همکاری و اتصال فرامنطقهای، ویژگی پیچیده حکمرانی جهانی را نشان داد. از جمله این موارد می توان به طرح کمربند_جاده، بانک توسعه جدید، بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی، جی ۲۰ و سازمان همکاری شانگهای اشاره کرد.
این تحولات، چالشی آشکار برای رهبری غرب در حکمرانی جهانی است، زیرا قدرت های منطقه ای برای نفوذ در برابر غرب رقابت می کنند. با این حال، در همان زمان، شکل دادن به این محیط جهانی در حال تغییر نیز چالشی قطعی برای این قدرت های نوظهور ایجاد کرد. همکاری بین برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی که بیشتر به عنوان کشورهای بریکس شناخته می شوند، نشان دهنده روندها و چالش هایی است که پیشتر به تصویر کشیده شد.
تأثیر این گروه سیاسی بر حاکمیت جهانی از زمان اولین نشست وزیران آنها در سال ۲۰۰۶ به موضوع بحث های مداوم در میان محققان علوم سیاسی تبدیل شده است. سوال کلیدی که در این بحث مطرح می شود این است که بریکس چگونه بر معماری حاکمیت جهانی تأثیر می گذارد؟ در حالی که زمینه ژئوپلیتیک خارجی امروزی بسیار متفاوت از زمانی است که این گروه برای اولین بار ظهور کرد.
محدودیت های بریکس
با وجود نشانه های موفقیت، برخی کارشناسان بریکس را یک ابتکار کوتاه مدت می دانند که هدف آن رسیدگی به چالش های محدود ناشی از بحران مالی جهانی است. پس از بحران مالی جهانی، سرعت آهسته رشد اقتصادی موجب ایجاد شک و تردید در مورد توانایی این سازمان شد. بر همین اساس، برخی آینده این گروه را به چالش می کشند و بر این باورند که بریکس نتوانسته انتظارات را قبل از بحران مالی جهانی برآورده کند.
علاوه بر این، این گروه با تفاوتهای اساسی در سرعت و اولویتهای توسعه خود مواجه است که به دلیل اختلافات ارضی و تنش نظامی بین هند و چین و همچنین رقابت فزاینده بین روسیه، چین و هند برای نفوذ در آسیای مرکزی نمودار شده است. تفاوتهای اساسی مختلفی بین کشورهای بریکس در سطوح سیاسی، اقتصادی، نظامی و جمعیتی در رابطه با جاهطلبیهای جهانی و بهعنوان مثال در حاکمیت مالی بینالمللی وجود دارد.
علیرغم اینکه کشورهای بریکس مجموعا بیش از ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل می دهند، تولید ناخالص داخلی چین بالاتر از مجموع چهار کشور دیگر است
علیرغم اینکه کشورهای بریکس مجموعا بیش از ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را تشکیل می دهند، تولید ناخالص داخلی چین بالاتر از مجموع چهار کشور دیگر است؛ در حالی که پکن اغلب با اقتصادهای پیشرفته بیشتر از کشورهای در حال توسعه اشتراکاتی دارد. به دلایل مختلف سیاسی_اقتصادی داخلی و بین المللی، تک تک کشورهای بریکس دیگر کشورهایی نیستند که یک دهه پیش بودند.
کشورهای مختلف بریکس، از زمان وقوع بحران مالی در سال ۲۰۰۸، شورشها، اعتراضها و اقدامات نافرمانی مدنی گسترده را تجربه کردهاند که ریشه در افزایش نابرابری درآمد و ثروت دارد. فرصت های ضعیف برای کسب آموزش مناسب، خدمات بهداشتی و دسترسی به مسکن و امکانات رفاهی، تفاوت های قومیتی، رنگی و جنسیتی، و در نهایت، نابرابری شدید سرزمینی از نظر اجتماعی و اقتصادی قابل مشاهده بوده است.
نابرابری و فقر، که ناگزیر به وابستگی تاریخی اقتصادهای سیاسی برزیل و آفریقای جنوبی مرتبط است، با وجود پیشرفتهای اخیر در موارد برزیل و روسیه، همچنان یک واقعیت نگرانکننده است. افزون بر این، افزایش نابرابری در چین و هند نیز تهدیدی جدی برای ثبات سیاسی است. در مورد روسیه، علیرغم کاهش فقر، دولت روسیه سیاست هایی را برای مقابله با نگرانی های جمعیت این کشور در مورد نابرابری ها ارائه کرده است.
در حالی که پکن و دهلی هیچ یک از مسائل بین خود را حل نکرده اند و روابط بین پکن و مسکو هنوز نامتعادل است، این مسئله ممکن است پویایی و پتانسیل آنها را برای تغییر شکل حکومت جهانی محدود کند
در واقع، در این پرتو، چندین روند اهمیت زیادی دارند و تفاوتهای فزاینده در توسعه اقتصادی (سیاسی) کشورهای بریکس، از جمله ادامه رشد چین، فروپاشی برزیل را برجسته میکنند. برای چین، این موضوع شامل سرعت نسبتاً بالای توسعه اقتصادی و تغییر سریع مدل رشد اقتصادی آن به سمت رشد مبتنی بر مصرف است. در مقابل، پس از یک دهه رشد مداوم اقتصادی، برزیل در سال ۲۰۱۵ وارد یک رکود شدید شد و همهگیری کووید-۱۹ در حالی که در حال بهبود بود، این کشور را تحت تأثیر قرار داد. اما، با وجود نشان دادن رشد اقتصادی ضعیف در مقایسه با سال های گذشته، چین تنها عضو بریکس بود که رشد اقتصادی در سال ۲۰۲۰ نشان داد و رشد تولید ناخالص داخلی را در سه ماهه اول سال ۲۰۲۱ ثبت کرد.
تصور رایجی وجود دارد که بریکس اهمیت خود را از دست داده و با محدودیت هایی برای ادغام بیشتر مواجه شده است. این تصور نشان می دهد که در واقع، بریکس یک گروه نامتعادل از کشورها است. حتی قبل از همهگیری کووید-۱۹، هر پنج کشور مشکلات داخلی را تجربه می کرده اند. اقتصاد چین و و وزن سیاسی_اقتصادی آن نیز از مجموع اقتصادهای برزیل، روسیه، هند و آفریقای جنوبی مهمتر است. پکن و دهلی هیچ یک از مسائل بین خود را حل نکرده اند و علیرغم روابط پوتین و شی، روابط بین پکن و مسکو هنوز نامتعادل است. این مسئله ممکن است پویایی و پتانسیل آنها را برای تغییر شکل حکومت جهانی محدود کند.
پس از گذشت یک دهه و نیم از همکاری بریکس، مجامع سیاسی پیشرو جهانی، از جمله نهادهای برتون وودز و سازمان ملل، به ویژه، عمدتاً بدون تغییر باقی مانده اند. بریکس موفق به تأسیس بانک توسعه جدید شد، اما، آنها در ایجاد آژانس رتبه بندی اعتباری خود موفق نبودند. جدای از منافع مشترک و فقدان قدرت ساختاری مسلط در حوزه بانک توسعه چندجانبه، مأموریت بانک توسعه جدید بسیار متمرکز و بسیار تخصصی است.
با این حال، علیرغم موفقیت بانک توسعه جدید که قبلا بانک توسعه بریکس نامیده می شد، سوالات متعددی در مورد نقش بریکس در حاکمیت جهانی باقی مانده است؛ از جمله اینکه تنش های ژئوپلیتیکی در کشورهای بریکس تا چه حد مشروعیت آنها را تضعیف کرده است؟ نقش بلوک چندجانبه در تعیین مواضع کشورهای بریکس در حکمرانی جهانی چیست؟ فقدان پاسخهای روشن به این پرسشها منجر به اختلاف نظر اساسی میان محققان در مورد اهمیت گروهبندی سیاسی بریکس شده است.
بنابراین، محققان باید پدیده بریکس را در چارچوب وسیعتر صورتهای فلکی قدرتهای نوظهور در جنوب و شرق جهانی درک کنند که همگی در خدمت تکمیل، تأثیرگذاری و گاهی حتی مقابله با نهادهای چندجانبه تحت سلطه شرق هستند و بر حاکمیت رابطهای تأکید میکنند.
کشورهای بریکس و پتانسیل همکاری جنوب_جنوب
علیرغم بحث در مورد توانایی بریکس در شکل دادن به دستور کار جهانی، بریکس همچنان جامع ترین پلت فرم چندجانبه برای ارتقای منافع کشورهای در حال توسعه در سطح جهانی از طریق افزایش همکاری جنوب_جنوب است. با این حال، دو روند متضاد برجسته هستند.
از یک سو، بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه رشد اقتصادی سریعی را نشان داده اند که با افزایش و تعمیق همکاری در ابعاد مختلف همراه بوده است. علاوه بر این، به دلیل عوامل متعددی از جمله نرخ رشد بالاتر در کشورهای در حال توسعه، پتانسیل بیشتر برای آزادسازی تجارت و پتانسیل بالاتر برای همکاری های صنعتی، پتانسیل افزایش تجارت در جنوب جهانی ممکن است بیشتر از کشورهای توسعه یافته باشد.
از سوی دیگر، سال های اخیر، افزایش نابرابری، قطبی شدن و چندپارگی کشورهای در حال توسعه مشاهده و شتاب در رشد تولید در چند کشور در حال توسعه آسیای شرقی، به ویژه چین متمرکز شده است. عدم تعادل تجاری در حال رشد است و حتی در جایی که تجارت کالاهای تولیدی گسترش یافته است، این مسئله به زنجیره های عرضه جهانی مربوط می شود.
جریان سرمایه گذاری مستقیم خارجی به جنوب جهانی بر استخراج منابع طبیعی، استانداردهای کمتر نیروی کار و محیط زیست متمرکز است که منجر به صنعتی شدن ضعیف، بهره وری کم و رشد تکنولوژیکی و افزایش نابرابری اجتماعی می شود. بسیاری از چالش های ذکر شده را نمی توان صرفا در سطح ملی حل کرد.
از این رو، همکاری جنوب_جنوب در سطوح منطقه ای و بین المللی نقش مهمی در دستیابی به تعادل عادلانه بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ایفا خواهد کرد. دستور کار همکاری جنوب_جنوب به طور پیوسته در حال تغییر است، زیرا کشورهای در حال توسعه توجه بیشتری به موضوعات توسعه پایدار، انسجام مالی و در عین حال تلاش برای محافظت از خطرات جهانی شدن مالی، توسعه پلتفرم های دیجیتال و ادغام موثر در زنجیره های فناوری را آغاز کردند. در نتیجه، دامنه ابزارها پیچیدهتر میشود و شامل تقویت همکاریهای بیندولتی، مکانیزمهای مشارکت عمومی_خصوصی و مکانیسمهای مشارکت چندجانبه است.
همکاری جنوب_جنوب در دو مسیر توسعه یافته است: مسیر اول شامل افزایش همکاری در سطح بین دولتی در داخل گروهی از کشورهای در حال توسعه است و مسیر دوم به مشارکت فعال سازمان های بین المللی در این فرآیند، از جمله بلوک های ادغام منطقه ای، اتحادهای استراتژیک و پلت فرم های همکاری چندجانبه مربوط می شود.
بریکس تلاشی برای تقویت همکاری در میان گروهی از کشورهای در حال توسعه برای تقویت ثبات و تقویت نقش کشورهای در حال توسعه در حکمرانی جهانی است
گروه بریکس نقش منحصر به فردی در این توسعه دارد، زیرا مناطق مختلف را به هم متصل کرده، به عنوان یکپارچه کننده جهان در حال توسعه عمل می کند و می تواند یک محرک بالقوه برای همکاری جنوب-جنوب در نظر گرفته شود. در حقیقت، بریکس تلاشی برای تقویت همکاری در میان گروهی از کشورهای در حال توسعه برای تقویت ثبات و تقویت نقش کشورهای در حال توسعه در حکمرانی جهانی است که طی دهه های گذشته، کشورهای این گروه ، رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه کرده اند.
با این حال، صدای سیاسی آنها در حکومت جهانی به اندازه رشد اقتصادی آنها رشد نکرده در حالی که تلاشهایی برای بازارهای نوظهور و کشورهای در حال توسعه برای ایفای نقش مهمتری در حکمرانی جهانی وجود دارد.
نظر شما